جمعه، ۸ تیر ۱۴۰۳، موعد برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران است؛ انتخاباتی که در حالت عادی باید سال بعد در چنین روزهایی برگزار میشد، اما حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور و همراهانش، صحنه سیاست در ایران را به کلی غافلگیر کرد.
در انتخابات امسال، طبق اعلام وزیر کشور حدود ۶۱ میلیون نفر از ایرانیان حق رأی دارند[۱] و براساس نظرسنجیها به نظر میرسد تقریبا نیمی از این افراد، روز جمعه پای صندوقهای رأی بروند، هرچند بر اساس همان نظرسنجیها، احتمال آنکه یکی از سه نامزد اصلی حاضر در انتخابات بتواند بیش از ۵۰% آرای مأخوذه را به دست آورد و راهی پاستور شود، اندک است و رئیسجمهور چهاردهم، نهایتاً روز ۱۵ تیر مشخص خواهد شد.
قبض و بسط رقابتهای انتخاباتی
نخستین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب در بهمن ۵۸ انتخاباتی کموبیش رقابتی بود. اما کار نخستین دولتِ برآمده از انقلاب به آخر نرسید و خیلی زود دولت مستعجل شد. پس از آن اثری از فضای رقابتی بین چند نامزد با دیدگاههای رقیب و حتی متضاد وجود نداشت یا نتیجه انتخابات کموبیش از قبل مشخص بود.
احیای رقابتهای انتخاباتی ۲ خرداد ۱۳۷۶
اما در دوم خرداد ۷۶ فضا تغییر کرد و رقابت انتخاباتی به سیاست داخلی ایران بازگشت. در فضای این انتخابات یکی از نامزدها در اذهان عمومی به عنوان گزینه مورد نظر نظام شناخته شد و نامزد دیگر در تقابل با آن از مردم رأی گرفت. گروهبندیهای سیاسی شکلگرفته در این انتخابات، هنوز هم بر سیاست داخلی ایران سایه انداخته و نامگذاری جریانهای سیاسی هم وامگرفته از فضای آن سالهاست.
از انتخابات دوم خرداد ۷۶ به بعد، در اغلب انتخاباتها میتوان تا حدی این تعارض و تضاد را بین نامزدهای مختلف مشاهده کرد. در دورههای اخیرِ انتخابات در ایران، یک یا چند تن از نامزدهای ردشده از فیلتر شورای نگهبان خود را با عناوینی مثل «اصلاحطلب» و «اعتدالگرا» معرفی میکنند و یک یا چند تن دیگر خودشان را «اصولگرا» یا چنانچه در سالهای اخیر به آن تمسک میشود، «متعلق به جبهه انقلاب» مینامند. استفاده از عبارت «جبهه انقلاب» به صورت ضمنی با بازتعریف رقیب به عنوان «ضد انقلاب» تداعیگر نوعی تعلق خاطر به مواجهه حذفی با وی است و به همین خاطر در برخی موارد حضور اصولگرایی سنتی را هم چندان تاب نمیآورد، در نتیجه ممکن است نتوان آن را به راحتی با اصولگرایی ذیل عنوان کلیتر مثل «محافظهکار» قرار داد. با این حال، برای سادگی بیشتر عجالتا آنها را علیرغم برخی برهمکنشهای متاخرشان گروهی کلی تحت عنوان «اصولگرایی و جبهه انقلاب» در نظر میگیریم تا به چهارچوبی برای تحلیل صحنه سیاسی کشور از زمان احیای رقابتهای انتخابات تاکنون برسیم.
تحلیل سبد آرای انتخاباتی
سبد آرای انتخابات در ایران معمولا از مواجهه دوگانه اصولگرا و اصلاحطلب با یکدیگر و همینطور با «آرای خاموش» شکل میگیرد. به همین خاطر برای سادگی بیشتر فرض میکنیم به طور کلی در انتخاباتهای ایران در سالهای اخیر سه کاندیدا بیشتر نداشتهایم:
- کاندیدای اصولگرا/محافظهکار/جبهه انقلاب
- کاندیدای اصلاحطلب/اعتدالگرا
- کاندیدای آرای خاموش
منظور از آرای خاموش در اینجا افراد غیرسیاسی یا معترضانی است که نمایندگی سیاسی[۲] خود را در انتخابات پیدا نمیکنند و در نتیجه رأی نمیدهند.
بررسی دادههای هفت انتخابات اخیر نشان میدهد تقریبا در تمامی دورهها از ۱۳۷۶ تاکنون در ایران یا اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پیروز انتخابات بودهاند یا آرای خاموش و وقتی اکثریت با آرای خاموش بوده وضعیت سبد آرای «اصولگرا و جبهه انقلاب» از «اصلاحطلب و اعتدالگرا» بهتر بوده و آنها برنده انتخابات شدند. انتخابات ۱۳۸۸ تنها استثنای این قاعده است.
الگوی دیگر دورههای تکرارِ هشتساله است که در این مورد نیز انتخابات ۸۸ از قاعده پیروی نمیکند. پیروز انتخابات ۷۶ و ۸۰ و همینطور انتخابات ۹۲ و ۹۶ رأیدهندگان اصلاحطلب و اعتدالگرا بودند، اما پیروزی آرای خاموش در انتخابات ۸۴ در انتخابات ۸۸ تکرار نشد.
فعل و انفعال در ســبد آرا
سهگانه یادشده بازگوکننده تمامی تحولات سیاسی صفبندیهای انتخاباتی در دهههای اخیر در ایران نیست و با قدری سادهسازی برای فهم روندهای کلی بیان شده است. به عنوان نمونه قرابت اصلاحطلب و اعتدالگرا در سال ۱۳۸۴ چندان محلی از اعراب ندارد و قرار دادن آنها در یک دسته به نظر چندان مناسب نمیآید.
این را میتوان از تفاوت آرای اصلاحطلب و اصولگرا در دور اول و دوم انتخابات ۸۴ به خوبی مشاهده کرد. رای هاشمی رفسنجانی در آن زمان در سبد اصلاحطلبان منفی بود. ائتلاف بدنۀ اصلاحطلب و اعتدالگرا عملا در دهه ۹۰ محقق شده است، با این حال ما برای سادگی بیشتر آن را به گذشته نیز تعمیم میدهیم.
نمونه دیگر از تبادل رأی بین سبدهای مختلف، داد و ستد رأی بین سبد اصولگرا و اصلاحطلب در سال ۹۶ است. در سال ۹۶ ردپای بخشهای اندکی از اصولگرایی سنتی را نیز میتوان در افزایش آرای اصلاحطلب و اعتدالگرا در این ائتلاف مشاهده کرد، چرا که در انتخابات ۹۶ سهم سبد اصولگرا کمی از سال ۹۲ کمتر است. با این حال در انتخابات ۸۴، تبادل چندانی بین سبد آرای خاموش و کاندیداهای دور اول و دوم اتفاق نیفتاده است. هم در دور اول و هم در دور دوم انتخابات ۸۴ مجموع آرای باطله و خاموش حدود ۴۰% است.
اگر برای سادگیِ تحلیل استثنای ۱۳۸۸ را کنار بگذاریم، به یک الگوی تکرار شونده دیگر میرسیم. اکثریت آرا در ایران هر هشت سال بین «آرای اصلاحطلب و اعتدالگرا» و «آرای خاموش» جابجا شده و وضعیتهای قبلی با کمی تفاوت دوباره تکرار میشوند. از این منظر انتخابات مرحله دوم ۱۳۸۴ و انتخابات ۱۴۰۰ بسیار شبیه به یکدیگرند. در این دو انتخابات بین ۳۷% تا ۳۸% از آرا به اصولگرا و جبهه انقلاب تعلق گرفته و مابقی به آرای خاموش، باطله و اصلاحطلب و اعتدالگرا اختصاص یافته است.
الگوهای پیشین درباره انتخابات ۱۴۰۳ چه میگویند؟
نخستین نکته آن است که احتمالا اکثریت آرای خاموش در سال ۱۴۰۳ مجددا تکرار میشود. با توجه به سهم ناچیز اعتدالگرا و اصلاحطلب در انتخابات ۱۴۰۰ به خاطر انتخابهای شورای نگهبان، انتخابات در سال ۱۴۰۰ دو دورهای نشد اما به نظر میرسد انتخابات ۱۴۰۳ مثل ۱۳۸۴ دو دورهای شود. اگر بخواهیم نتیجه نهایی انتخابات ۱۴۰۳ را در مرحله دوم تحلیل کنیم، دو عامل تعیینکننده نتیجه را مشخص میکنند:
- رأی منفی برندگان مرحله اول در سبد رأی نامزدهای بازنده
- مشارکت یا عدم مشارکت آرای خاموش در انتخابات
مطابق با الگوی ۱۳۸۴، آرای خاموش در مرحله دوم انتخابات در مقایسه با مرحله اول کاهش پیدا نکرده و آرای منفی هاشمی رفسنجانی یا احمدینژاد آنها را به مشارکت وادار نکرده است. باید دید تبادل آرای ۱۴۰۳ در سبدهای «اصولگرا و جبهه انقلاب»، «اصلاحطلب و اعتدالگرا» و «آرای خاموش» چگونه صورت خواهد گرفت.
تجربیات قبلی نشان میدهد تبادل رأی بین سبد «اصلاحطلب و اعتدالگرا» و «اصولگرا و جبهه انقلاب» از یک طرف تحت تاثیر آرای منفی نامزدها و از طرفی دیگر متأثر از مختصات سیاسی اشخاص خواهد بود و کاهش آرای خاموش تنها در وضعیتی استثنایی مثل ۱۳۸۸ قابل تصور خواهد بود.
انتخابات ۱۴۰۳ نیز تنها انتخابات زودهنگام ایران در دهههای اخیر است و از این منظر میتوان آن را استثنایی قلمداد کرد. به عبارت دیگر اکثریت خاموش با دولت برآمده از آرای «اصولگرا و جبهه انقلاب» در هر دو نوبت به وضعیتی استثنایی منتهی شده است. این وضعیت استثنایی در سال ۱۳۸۸ با به قدرت رسیدن اصولگرایان و جبهه انقلاب همراه شد.
در حال حاضر افکار عمومی تحولات انتخاباتی را به دقت رصد میکند تا ببیند وضعیت استثنایی ۱۴۰۳ در نهایت با چه نتیجهای همراه خواهد شد. اما مسئله اساسی در حال حاضر این نیست. مسئله اساسی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، سرنوشت آن در پایان دولت یعنی در سال ۱۴۰۷ و پس از آن است – البته با این فرض که دولت چهاردهم کار خود را به سلامت به پایان برساند و با وضعیتهای استثنایی دیگری مواجه نشویم.
الگوهای پیشین درباره انتخابات ۱۴۰۳ چه میگویند؟
آیا الگوهای پیشین تحولات سیاست داخلی در ایران تکرار میشوند؟ پاسخدادن به این پرسش هیچگاه ساده نیست. با این حال، مراجعه به روند تغییرات تعداد آرا در دهههای گذشته چهارچوبی برای پاسخ به این سوال ارائه میدهد.
از ۱۳۸۸ تاکنون افزایش تعداد واجدین شرایط با افزایش تعداد آرای خاموش همراه بوده است. آرای خاموش در سال ۱۴۰۰ بیش از نیمی از جمعیت واجدین شرایط را به خود اختصاص دادند و به اکثریتی بیسابقه در صحنه سیاست در ایران بدل شدند. با توجه به نظرسنجیهای انتخاباتی به نظر میرسد آرای خاموش در انتخابات ۱۴۰۳ اندکی کاهش یابد یا دست کم رشد آن متوقف شود[۳]، اما پرسش اصلی این انتخابات در حقیقت این است:
- وضعیت آرای خاموش در پایان دولتهای بعدی چگونه خواهد بود؟
با توجه به تبادل زیاد رای از سبد «اصلاحطلب و اعتدالگرا» به «آرای خاموش» از ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ بهتر است برای پاسخ به پرسش فوق روی سابقه جذب رای در دولتهای «اصلاحطلب و اعتدالگرا» از «آرای خاموش» تمرکز کنیم.
در زمان به قدرت رسیدن دولتهای «اصلاحطلب و اعتدالگرا» در ابتدا افزایش تعداد واجدین شرایط با افزایش تعداد آرای اصلاحطلب و اعتدالگرا و سپس با کاهش شدید آنها رو به رو شده است. تنها روند پایدار در دوران به قدرت رسیدن نیروهای اصلاحطلب و اعتدالگرا (دولت خاتمی از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ و دولت روحانی از ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰) رشد آرای خاموش بوده است.
روند تغییر آرا در دولتهای اول اصلاحطلب و اعتدالگرا در دولت اول خاتمی از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ و در دولت اول روحانی از ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نشان از توفیق نسبی آنها در دولتهای اول خود دارد. در انتخاب مجدد خاتمی ۱٫۵۲ میلیون و در انتخاب مجدد روحانی ۵٫۱ میلیون نفر به پایگاه رأی اصلاحطلب و اعتدالگرا اضافه شد. رشد آرای اصلاحطلب و اعتدالگرا هنگام انتخاب مجدد روحانی در سال ۱۳۹۶ حتی از رشد آرای خاموش نیز بیشتر است. با این حال در هر دو نوبت حضور آنها در قدرت به کاهش شدید سبد رأی آنها منتهی شده است. در سال ۱۳۸۴ کاهش رای اصلاحطلب و اعتدالگرا با افزایش رأی اصولگرایان همراه شد اما در سال ۱۴۰۰ سقوط پایگاه اصلاحطلب و اعتدالگرا به افزایش شدید آرای خاموش و سربرآوردن آن به عنوان یک نیروی سیاسی طردشده و بیرون از قدرت منجر شد.
این انتخابات پاسخ غایی خود را در شیوه تعامل حکومت و نیروهای سیاسی با آرای خاموش خواهد یافت.
- چه ظرفیتی قرار است برای جذب آرای خاموش ایجاد شود؟ آیا این ظرفیت پایدار است؟
- آیا میتوان به ایجاد ظرفیتی پایدار برای جذب آرای خاموش فکر کرد؟
- آیا شیب تند افزایش آرای خاموش که پس از سال ۱۳۸۸ شروع شده در سالهای آینده خواهد شکست؟
- این انتخابات و تحولات پس از آن در چه صورتی میتواند این روند را تغییر دهد؟
مشارکتکنندگان در انتخابات ممکن است یک یا دو نوبت دیگر به عدالتخواهیِ «اصلاحطلب و اعتدالگرا» و همینطور نیروهای برآمده از سبد رأی «اصولگرایان و جبهه انقلاب» اعتماد کنند. اما نباید از یاد برد که در سهگانه یادشده اکثریت از آن «آرای خاموش» است و در صورت تکرار تجربیات گذشته پس از یک یا نهایتا دو دوره، آرای خاموش در اکثریت قاطع قرار خواهند گرفت و سرنوشت کشور به دست آنان تعیین خواهد شد.
پانویس و ارجاع
تمامی دادههای مرتبط با انتخابات از گزارشهای رسمی ستاد انتخابات وزارت کشور در ادوار مختلف اخذ شده و با فرض صحت در بررسی حاضر مورد استفاده قرار گرفته است.
[۱] چند نفر واجد شرایط رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری هستند؟ خبرگزاری میزان ۶ تیر ۱۴۰۳ (+)
[۲] بحران نمایندگی سیاسی در ایران، دقیقه ۱۴۰۱ (+)
[۳] نگاهی به آخرین نظرسنجیهای انتخابات ۱۴۰۳، دقیقه ۱۴۰۳ (+)
نویسندگان
دانشآموخته فیزیک و روزنامهنگار
-
محمدجواد شاکر آرانیhttps://d-mag.ir/pauthor/mjshaker02/
-
محمدجواد شاکر آرانیhttps://d-mag.ir/pauthor/mjshaker02/۳ خرداد ۱۴۰۳
-
محمدجواد شاکر آرانیhttps://d-mag.ir/pauthor/mjshaker02/۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دانشآموختۀ آمار و تحلیلگر داده
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
۲ پاسخ
بسیار دقیق و به موقع
پزشکیان با دیگر اصلاحطلبان و به طریق اولی با کارگزاران و اعتدالگرایان تفاوت دارد. اصولا اصلاحطلب کلاسیک به حساب نمیآید. معمولا در کنار اکبر اعلمی در تبریز به عنوان شخصیتهای مستقل اصلاحطلب با گرایشهای پررنگتر به عدالت اجتماعی شناخته میشده و همین ویژگی مهمترین نیاز اصلاحطلبان است. با توجه به تشکیلات آلوده اصلاحطلبان، همان بهتر که عقبه تشکیلاتی نداشته باشد.
سال ۱۳۸۸ وقتی عدم مشارکت و آرای خاموش به کمترین مقدار خود رسید فرصت خوبی برای بازآرایی نیروهای سیاسی حول موضوع عدالت بود. اما مسئولان کشور و ساختار موجود نتواستند اوضاع را مدیریت کنند و نماینده هر طرف در نهایت از صحنه سیاست اخراج شدند.
امیدوارم این بار انسان آیندهنگری به فکر احیای رقابت سیاسی بیافتد و آن را به سرانجام برساند.
عالی بود
من رأی دادم اما عمیقا نگرانم و هزار جور ابهام درباره آینده در سرم چرخ میخوره
امیدوارم راهکاری پیدا بشه یا حداقل بخشهایی از مردم یکدیگر را پیدا کنند