نسبت اشتغال زنان در ایران یکی از ضعیفترین عملکردهای توسعه در دنیاست
هیچ یک از شاخصهای توسعه در ایران وضعیتی به وخامت اشتغال زنان ندارد. نسبت تعداد شاغلان از جمعیت زنان بالای ۱۵ سال در ایران ۱۲% است. این مقدار در سال ۲۰۲۳ در ترکیه ۳۱%، ترکمنستان ۴۸%، بحرین، ۴۲%، امارات ۵۲%، مالزی ۵۰%، اندونزی ۵۲% و در قطر ۶۴% است.
تنها ۶ کشور از این منظر در آمارهای جهانی وضعیتی بدتر از ایران دارند. نسبت اشتغال زنان در ایران در دادههای بانک جهانی شبیه کشورهای جنگزدهای مانند سوریه، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین است.
نابرابری جنسیتی اشتغال ایران در برخی سالها در پایینترین جایگاه ممکن در آمار جهانی قرار داشته
نکته مهم دیگر این است که نسبت اشتغال مردان ایران با میانه جهانی آن یعنی ۶۵% فاصله چندانی ندارد. به همین سبب اگر به جای اشتغال زنان، نابرابری اشتغال بین زنان و مردان را مبنای تحلیل قرار دهیم، وضعیت از آنچه گفته شد وخیمتر میشود. در آخرین آمار موجود در بانک جهانی نسبت اشتغال مردان در ایران ۵٫۶ برابر اشتغال زنان است. ایران از نظر شکاف جنسیتی اشتغال در سال ۲۰۲۰ بدترین وضعیت را در آمارهای جهانی در میان تمامی کشورها داشته است.
رشد نسبت اشتغال زنان ایران در نیمه دهه هشتاد به کلی شکسته شده است
نسبت اشتغال به جمعیت زنان در ایران در دهه هفتاد شمسی به صورت مستمر رشد داشته که باعث میشود ایران در آن سالها اندکی با قعر آمارهای جهانی فاصله پیدا کند، اما این روند در میانه دهه هشتاد شکسته میشود. در بیست سال گذشته ایران هیچ دستاورد قابل ملاحظهای درباره افزایش اشتغال زنان نداشته است. تنها در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ است که تلاش برای ترمیم شاخص تداوم پیدا میکند، اما آن هم حریف روند غالب در این دو دهه اخیر نمیشود.
فرایند توسعه در ایران نافرجام بوده، چرا که زنان هیچ گاه نقش موثری در آن پیدا نکردهاند. آنها نیمی از نیروی توسعه در کشور هستند و تا زمانی که موتور توسعه با نصف ظرفیت خود کار کند، نمیتوان به آینده آن امیدوار بود.
* این مقاله نخستین بار در «مرداد ۱۴۰۱» منتشر شده و «خرداد ۱۴۰۳» با دادههای جدید بهروزرسانی و بازنشر شده است.
اشتغال زنان یکی از مهمترین مسائل ایران
وقتی صحبت از بزرگترین مسائل ایران به میان میآید، معمولاً توجهها به مشکلات اقتصادی معطوف میشود؛ چون مشکلات اقتصادی با زندگی روزمره جامعه سر و کار دارند و افراد فارغ از جهتگیریهایشان آنها را با گوشت و پوست خود لمس میکنند. اما اگر همین مشکلات اقتصادی را موشکافی کنید به عوامل تاریخی، جغرفیایی، فرهنگی و سیاسی گوناگونی میرسید که آنها را شکل داده و به اینجا رسانده است.
از جمله مسائلی که به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات اقتصاد ایران ذکر میشود، مسئله اشتغال است. برخی از اقتصاددانان توسعه، علاج آن را حتی از تورم هم مهمتر میدانند. ادعای این نوشته نیز کموبیش همین است، البته با اندکی تغییر:
بزرگترین معضل اقتصاد ایران یا به بیان کلیتر یکی از مهمترین مسائل ایران، نه مسئله اشتغال به طور کلی، بلکه به طور مشخصتر مسئله اشتغال زنان است. اشتغال زنان یکی از بهترین چهارچوبها برای نگاه به مشکلات ایران و یکی از موثرترین روزنههای ورود برای حل مسائل آن است.
در ادامه با بررسی دادههای بازار کار در ایران و مقایسه آن با کشورهای جهان خواهیم دید چرا چنین ادعایی شده است. برای این تحلیل، قبل از هر چیز باید ببینیم موضوع اشتغال را با چه شاخصی میخواهیم بررسی کنیم. دولتها معمولا عملکرد خود در حوزه اشتغال را با استناد به «نرخ بیکاری» گزارش میکنند، اما نرخ بیکاری نمیتواند حرف زیادی درباره وضعیت کلان اشتغال در یک اقتصاد داشته باشد.
چرا «نرخ بیکاری» وضعیت کلان اشتغال را منعکس نمیکند؟
وقتی میخواهیم از وضعیت اشتغال در یک کشور صحبت کنیم، نرخ بیکاری یکی از شاخصهاست که بیشتر سراغ آن میروند. اما وضعیتهای گوناگونی هست که نرخ بیکاری نمیتواند تحولات اساسی اشتغال را در یک اقتصاد بازنمایی کند. نرخ بیکاری حاصل تقسیم تعداد کسانی است که جویای کارند اما هنوز شغلی پیدا نکردهاند، به مجموع کسانی که شاغل یا جویای کارند. به مخرج این کسر جمعیت فعال میگویند. اگر شخصی نه شاغل باشد نه جویای کار از جمعیت فعال خارج میشود و در محاسبه نرخ بیکاری لحاظ نمیشود. به عبارت دیگر نرخ بیکاری تنها کسانی را میشمارد که پشت در اشتغال ماندهاند به این امید که دیر یا زود شغلی برایشان پیدا شود و جمعیت غیرفعال را در نظر نمیگیرد.
به عنوان مثال، کسی که در فصلهای گرم به چیدن میوه اشتغال دارد و در فصل سرد کارهای خدماتی انجام میدهد، در زمانهای بیکاری به خوبی در نرخ بیکاری انعکاس مییابد. اما اگر فرد نسبت به پیدا کردن شغل مورد نظرش ناامید شد و عطای کار را به لقایش بخشید و از پشت در اشتغال سراغ چیزهای دیگری مثل تحصیل، عزلتگزینی، اعتیاد یا هر چیز دیگری غیر از جستجوی کار رفت، دیگر در محاسبات نرخ بیکاری لحاظ نمیشود.
اگر به دورههای سه ماهۀ اندازهگیری نرخ بیکاری در مرکز آمار ایران هم نگاه کنیم، همین نکته برایمان تداعی میشود که شاخص نرخ بیکاری برای گزارش تغییرات کوتاهمدت مانند تحولات فصلی طراحی شده و چیزی از تحولات بلندمدت نیروی کار مانند تحولات چند ساله یا چند ده ساله به ما نمیگوید؛ اگرچه دولتها در بسیاری موارد برای دفاع از عملکرد بلندمدت خود در حوزه اشتغال به اشتباه به آن استناد میکنند.
مثلا تحول خانمانبراندازی مانند شیوع کرونا که بسیاری از کسبوکارها را مجبور به تعدیل نیروهایشان کرد و بازار کار را به شدت تحت تاثیر قرار داد، اصلا در تغییرات نرخ بیکاری قابل رویت نیست. نرخ بیکاری ایران پس از شیوع کرونا (زمستان ۱۳۹۸) علیرغم مشاغل بسیاری که در این دوره از دست رفت[۱]، بهترین وضعیت خود را از سال ۱۳۸۴ تاکنون تجربه میکند.
نتیجه این که با نرخ بیکاری نمیتوان چیز زیادی از تحولات کلان بازار کار فهمید. برای فهم این تحولات باید سراغ شاخصهایی رفت که تغییرات جمعیت غیرفعال نیز در آنها لحاظ شود.
نسبت اشتغال به جمعیت
یکی از بهترین راهها برای این که از وضعیت کلی بازار کار در یک اقتصاد سر در بیاوریم، این است که سراغ نسبت اشتغال به جمعیت برویم که از شاخصهای مهم نسبت شاغلین به کل جمعیت بالای ۱۵ سال است. اگر تغییرات نسبت اشتغال به جمعیت را در کشورهای جهان مورد بررسی قرار دهیم به شکل زیر میرسیم. در این شکل هر خط که از سمت چپ نمودار به سمت راست آن کشیده شده، نشاندهندۀ روند تغییرات نسبت اشتغال به جمعیت در یک کشور است.
چنانچه مشاهده میشود بیشتر کشورها نسبتی نزدیک به ۵۸% دارند. در هیچ زمانی نسبت اشتغال به جمعیت ۱۵ سال به بالا در کشورها بیشتر از ۸۹% و کمتر از ۲۴% نشده است. نسبت اشتغال به جمعیت کشورها همیشه بین این دو عدد قرار داشته است. این عدد از محدودۀ یادشده خارج نمیشود، چون نه میتواند به صفر نزدیک شود (اقتصادی که هیچ کس در آن کار نکند فرو میریزد) و نه میتواند به ۱۰۰% برسد چراکه به هر حال بخشی از این جمعیت، مشغول به تحصیل و یادگیری هستند، بخشی بازنشستهاند و پا به سن گذاشتهاند و توانایی کار کردن ندارند و … .
اگر نمودار فراوانی این نسبت در کشورها را برای سال ۲۰۲۳ رسم کنیم به شکل زیر میرسیم.
در یک کشورِ میانه در دنیا از نظر نسبت اشتغال به جمعیت، نزدیک به ۵۵% از جمعیت ۱۵ سال به بالا کار میکنند و دیگران یا به تحصیل و یادگیری مشغولند یا روزگار بازنشستگیشان را میگذارنند یا به دلایل دیگر نیروی کارشان را به بازار عرضه نمیکنند. اگر نسبت اشتغال در یک اقتصاد با میانه کشورها فاصله گرفت، آن اقتصاد دچار مسئله عدم توازن نیروی کار شده است[۲].
ایران کجای جهان قرار دارد؟
از جمعیت ۱۵ سال به بالای ایران تنها ۳۷% شاغلند. از این حیث، ایران در میان کشورهایی که در سال ۲۰۲۳ در بانک جهانی نسبت اشتغال به جمعیت برایشان گزارش شده، در ۷% پایینی قرار دارد. به بیان دیگر، نزدیک به ۹۳% کشورهای جهان نسبت اشتغال به جمعیتی بیشتر از ایران دارند. نسبت اشتغال به جمعیت ایران تا میانه کشورهای جهان فاصلهای قابل توجه دارد.
اگر همین نمودار فراوانی نسبت اشتغال به جمعیت در کشورهای جهان را به تفکیک زن و مرد رسم کنیم، مشخص میشود چرا مسئله اشتغال در ایران، در حقیقت مسئله اشتغال زنان است. نسبت اشتغال مردان به جمعیت ایشان در ایران تفاوتی با میانه کشورها در دنیا ندارد. اما در نسبت اشتغال به جمعیت زنان، اختلاف ایران با میانه کشورها بسیار زیاد است.
به بیان دیگر علت کم بودن نسبت اشتغال به جمعیت در ایران، مقدار اندک نسبت اشتغال به جمعیت زنان است. نسبت اشتغال به جمعیت زنان ایران ۱۲% است. از میان ۱۸۵ کشوری که این نسبت برای آنها در بانک جهانی گزارش شده، تنها ۶ کشور در سال ۲۰۲۳ وجود دارد که نسبت اشتغال به جمعیت زنان در آنها کمتر از ایران است.
– | میانه کشورهای جهان | ایران | جایگاه ایران بین کشورها |
نسبت اشتغال به جمعیت کل | ۵۵% | ۳۷% | ۷% پایانی |
نسبت اشتغال به جمعیت زنان | ۴۷% | ۱۲% | ۳% پایانی |
نسبت اشتغال به جمعیت مردان | ۶۵% | ۶۴% | نزدیک به میانه کشورها |
اشتغال ایران در سه دهه اخیر چگونه تغییر کرده است؟
نسبت اشتغال به جمعیت ایران اگرچه تغییرات مختصری در سه دهه گذشته داشته اما جایگاه آن در میان کشورهای جهان با تغییر قابل ملاحظهای همراه نبوده است. در طول این ۳۰ سال نسبت اشتغال به جمعیت در ایران بین ۳۵% تا ۴۱% در نوسان بوده و نتوانسته مقادیری بهتر از آن را تجربه کند.
تغییرات اشتغال ایران زیر ذرهبین
از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۰۷ معادل سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۵ نسبت اشتغال به جمعیت در ایران بین ۳۹% تا ۴۱% تغییر کرده سپس تا سال ۲۰۱۱ معادل ۱۳۹۱ شمسی به ۳۵% کاهش یافته است. پس از آن روندی افزایشی را آغاز کرده که تقریبا تا شروع همهگیری کرونا ادامه پیدا میکند و نسبت اشتغال را به ۳۹% در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ (۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ ش) برمیگرداند. با شروع کرونا دوباره نسبت اشتغال کم میشود و ظرف یک سال نزدیک به ۲٫۸% کاهش مییابد. این مقدار تغییر ظرف یک سال، در سه دهه گذشته کاملا بیسابقه بوده است.
تغییرات اشتغال زنان و مردان پس از سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴ ش) کم و بیش مشابه روند تغییرات کلی شاخص است که شرح داده شد. روند تغییرات اشتغال زنان از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ (۱۳۷۰ تا ۱۳۸۴ ش) افزایشی و مستمر است و مقدار آن در این مدت از ۸% به ۱۵% افزایش یافته است. نسبت اشتغال ایران در سال ۱۹۹۰ (۱۳۷۰ ش) یعنی سالهای پس از جنگ از تمامی کشورها کمتر است. این جایگاه تا سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴ ش) بهبود مییابد اما دوباره دستخوش کاهش میشود.
اگر یمن جنگ زده را در نظر نگیریم، در سالهای ۲۰۱۳، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ ( معادل سالهای ۱۳۹۲، ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ ش) ایران کمترین نسبت اشتغال زنان در میان تمام کشورها را به خود اختصاص داده است.
دادههای اشتغال مردان پیش از سال ۲۰۰۵ در بانک جهانی کامل نیست. با این حال، با توجه به عدم تغییر شاخص کلی در این زمان و تکنقطههای موجود، به نظر میرسد نسبت اشتغال مردان در این بازه زمانی روندی کاهشی را تجربه کرده باشد.
سال | نسبت اشتغال در جمعیت کل | نسبت اشتغال مردان | نسبت اشتغال زنان | رشد اشتغال زنان (واحد درصد) |
۱۳۷۰ | ۴۱٫۰% | ۷۲٫۷% | ۷٫۵% | – |
۱۳۷۱ | ۴۰٫۷% | ۷۱٫۸% | ۷٫۸% | ۰٫۳% |
۱۳۷۲ | ۴۰٫۲% | ۷۰٫۶% | ۸٫۱% | ۰٫۳% |
۱۳۷۳ | ۳۹٫۷% | ۶۹٫۵% | ۸٫۴% | ۰٫۳% |
۱۳۷۴ | ۳۹٫۴% | ۶۸٫۶% | ۸٫۸% | ۰٫۴% |
۱۳۷۵ | ۳۹٫۲% | ۶۷٫۹% | ۹٫۲% | ۰٫۴% |
۱۳۷۶ | ۳۹٫۲% | ۶۷٫۵% | ۹٫۶% | ۰٫۵% |
۱۳۷۷ | ۳۹٫۱% | ۶۷٫۱% | ۱۰٫۱% | ۰٫۵% |
۱۳۷۸ | ۳۹٫۰% | ۶۶٫۵% | ۱۰٫۶% | ۰٫۵% |
۱۳۷۹ | ۳۹٫۰% | ۶۶٫۰% | ۱۱٫۱% | ۰٫۵% |
۱۳۸۰ | ۳۸٫۹% | ۶۵٫۵% | ۱۱٫۷% | ۰٫۵% |
۱۳۸۱ | ۳۸٫۹% | ۶۵٫۰% | ۱۲٫۲% | ۰٫۶% |
۱۳۸۲ | ۳۹٫۷% | ۶۵٫۴% | ۱۳٫۵% | ۱٫۲% |
۱۳۸۳ | ۴۰٫۵% | ۶۵٫۶% | ۱۴٫۸% | ۱٫۳% |
۱۳۸۴ | ۴۰٫۱% | ۶۴٫۱% | ۱۵٫۴% | ۰٫۶% |
۱۳۸۵ | ۳۹٫۴% | ۶۳٫۱% | ۱۵٫۰% | -۰٫۳% |
۱۳۸۶ | ۳۹٫۰% | ۶۲٫۹% | ۱۴٫۲% | -۰٫۸% |
۱۳۸۷ | ۳۷٫۰% | ۶۱٫۱% | ۱۲٫۲% | -۲٫۰% |
۱۳۸۸ | ۳۷٫۲% | ۶۰٫۷% | ۱۳٫۰% | ۰٫۸% |
۱۳۸۹ | ۳۵٫۹% | ۵۹٫۱% | ۱۲٫۰% | -۱٫۰% |
۱۳۹۰ | ۳۵٫۰% | ۵۸٫۵% | ۱۰٫۸% | -۱٫۲% |
۱۳۹۱ | ۳۵٫۶% | ۵۸٫۷% | ۱۱٫۸% | ۱٫۰% |
۱۳۹۲ | ۳۶٫۲% | ۶۱٫۲% | ۱۰٫۶% | -۱٫۲% |
۱۳۹۳ | ۳۵٫۹% | ۶۰٫۹% | ۱۰٫۳% | -۰٫۳% |
۱۳۹۴ | ۳۶٫۷% | ۶۱٫۵% | ۱۱٫۵% | ۱٫۱% |
۱۳۹۵ | ۳۷٫۲% | ۶۱٫۲% | ۱۲٫۷% | ۱٫۳% |
۱۳۹۶ | ۳۸٫۴% | ۶۲٫۵% | ۱۳٫۹% | ۱٫۱% |
۱۳۹۷ | ۳۸٫۷% | ۶۲٫۸% | ۱۴٫۱% | ۰٫۲% |
۱۳۹۸ | ۳۹٫۰% | ۶۳٫۷% | ۱۳٫۹% | -۰٫۲% |
۱۳۹۹ | ۳۷٫۰% | ۶۲٫۰% | ۱۱٫۶% | -۲٫۳% |
۱۴۰۰ | ۳۶٫۸% | ۶۲٫۲% | ۱۱٫۱% | -۰٫۶% |
۱۴۰۱ | ۳۸٫۶% | ۶۵٫۳% | ۱۱٫۶% | ۰٫۵% |
۱۴۰۲ | ۳۸٫۹% | ۶۵٫۴% | ۱۲٫۲% | ۰٫۶% |
بهترین سالهای اشتغال رشد زنان در ایران، سالهای ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ و سالهای ۱۳۹۴، ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ بوده است. در اکثر قریب به اتفاق سالهای دیگر مقدار رشد کمتر از ۱ واحد درصد است. اگرچه در هر دو دوره، رشدی که اتفاق افتاده بود با افتهای بعدی خنثی شده است.
نکته قابل توجه دیگر، شکنندگی بیشتر بازار اشتغال زنان است. ضربه کرونا بر بازار کار نشان داد اشتغال زنان نه تنها از نظر اندازه از بازار اشتغال مردان کوچکتر است، بلکه آسیبپذیرتر از آن نیز هست. نسبت اشتغال به جمعیت در سال ۲۰۲۰ تقریبا معادل ۱۳۹۹ شمسی یعنی نخستین سال کرونا در میان زنان بیش از دو برابر مردان کاهش یافته است. البته بهتر است برای مطالعه تاثیر کرونا بر بازار مردان و زنان، از تعداد مطلق شاغلان استفاده شود که در این مقاله مجالی برای آن نیست. با توجه به این که به نظر میرسد این پدیده جهانی است، بهتر است این بررسی در سطح کشورهای جهان انجام شود.
تحلیل جهانی اشتغال زنان و مقایسه ایران با دیگر کشورها
پیش از آنکه نسبت اشتغال به جمعیت ایران را با دیگر کشورها مقایسه کنیم، لازم است روی فهم بهتر وضعیت عمومی این شاخص در کشورها تمرکز کنیم و بتوانیم مقایسه مورد نظر را به صورت ساختاریافتهتری صورتبندی کنیم. بانک جهانی کشورها را از نظر درآمد به چهار دسته زیر تقسیم میکند:
- پردرآمد
- متوسط رو به بالا
- متوسط رو به پایین
- کمدرآمد
تحلیل اشتغال مردان با توجه به گروه درآمدی کشورها
نسبت اشتغال به جمعیت مردان در گروههای درآمدی مختلف تفاوت چشمگیری با یکدیگر ندارد؛ اگرچه کشورهای کمدرآمد و کشورهای دارای درآمد متوسط رو به پایین، کموبیش نسبت اشتغال بیشتری نسبت به سایرین دارند و به همان میزان فرصت برای تحصیل و بازنشستگی و انواع دیگر کار نکردن در آنها کمتر است. سه کشوری که باعث برآمدگی در سمت راست بخش آبیرنگ توزیع شدهاند قطر، امارات و عمان هستند. نسبت اشتغال مردان در این سه کشور به دلیل جذب نیروی کار خارجی از دیگر کشورهای پردرآمد بیشتر است. بعد از این سه کشور، ایسلند، عربستان، نیوزیلند، سنگاپور و سویس قرار دارند که نسبت اشتغال به جمعیت در این کشورها نیز قابل توجه است که حضور نیروی کار خارجی در آنها نیز میتواند قابل توجه باشد. اگر مسئله جذب نیروی کار خارجی را در نظر نگیریم، به نظر میآید نسبت اشتغال مردان در کشورهای پردرآمد بسیار شبیه به یکدیگر است (نگاه کنید به قله آبی رنگ که ارتفاعی بیشتر از سایر قلهها دارد). به بیان دیگر به نظر میرسد نوعی هماهنگ در شاخص نسبت اشتغال مردان در کشورهای پردرآمد به چشم میخورد.
تحلیل نرخ اشتغال زنان با توجه به گروه درآمدی کشورها
برخلاف هماهنگی نسبت اشتغال در کشورهای پردرآمد، نسبت اشتغال زنان در کشورهای متعلق به گروههای درآمدی مختلف با یکدیگر تفاوتهای قابل توجهی دارد. نسبت اشتغال زنان در کشورهای پردرآمد مانند سوئد، ژاپن، کانادا و انگلستان حول مقدار ۵۲% پراکنده شده است. در کشورهای دارای درآمد متوسط رو به بالا مانند ترکیه، آذربایجان، مالزی و برزیل شاخص حول مقدار کمتری یعنی نزدیک به ۴۰% پراکنده شده است، تنها در دو کشور اردن و عراق از این دسته نسبت اشتغال زنان کمتر از ۲۰% است. شاید به این دلیل که در این کشورها هنوز فرصتهای کمتری برای اشتغال زنان وجود دارد.
در کشورهای کمدرآمد دو گونه رفتار درباره نرخ اشتغال زنان وجود دارد. در برخی از آنان مانند رواندا، ماداگاسکار، کره شمالی و موزامبیک نسبت اشتغال زنان به جمعیتشان بسیار زیاد است، یعنی زنان باید دوشادوش مردان و در برخی موارد بیشتر از آنان کار کنند (نگاه کنید به قلههای قرمز رنگ سمت راست توزیع که مقدارها در آن حول ۶۰% و ۷۷% پراکنده شده است) و در برخی کشورهای دیگر مانند سودان و سومالی نسبت اشتغال زنان بسیار کم است (نگاه کنید به قله قرمز رنگ سمت چپ توزیع که مقدارها در آن حول ۱۳% پراکنده شده است). کشورهای دارای درآمد متوسط رو به پایین مانند ایران در همه جای توزیع دیده میشوند و نسبت اشتغال به جمعیت در آنها روی مقادیر خاصی تمرکز ندارد.
* * *
چنانچه پیشتر گفته شد نسبت اشتغال به جمعیت زنان در ایران جزو کمترین نسبتهای اشتغال در جهان است و در سالهای گذشته تنها در یمن، افغانستان، عراق، اردن، فلسطین و جیبوتی نسبت اشتغال زنان از ایران کمتر بوده است. برای درک گسترده پدیده اشتغال اندک زنان در ایران، نسبت اشتغال زنان در ایران را با کشورهای بیشتری مقایسه میکنیم.
از کشورهای پردرآمد هیچ کشوری، نسبت اشتغال به جمعیت زنانش نزدیک به ایران نیست. نسبت اشتغال زنان در ایران شبیه خوشههای کوچکی از کشورهای دارای درآمد متوسط به بالا (عراق و اردن)، کشورهای کمدرآمد (یمن، سوریه، افغانستان، سومالی و سودان) و همینطور تعدادی از کشورهایی که دارای درآمد متوسط رو پایین (فلسطین، جیبوتی، مصر، الجزایر، لبنان، هند، مراکش، تونس و پاکستان) است. در تمامی این کشورها نسبت اشتغال به جمعیت زنان کمتر از ۲۰% است.
اگر ایران در مسیر توسعه قدم بردارد ...
اگر ایران در مسیر توسعه قدم بردارد و گروه خود را از کشورهای درآمدی متوسط رو به پایین به کشورهای متوسط درآمدی رو به بالا بدل کند، باید اشتغال زنان خود را نیز تا حد همین کشورها افزایش دهد. میانه نسبت اشتغال به جمعیت زنان در این کشورها ۴۰% است.
نرخهای رشد سالانه نسبت اشتغال به جمعیت زنان در سی سال گذشته نشان میدهد، ایران در یک وضعیت خوشبینانه و در صورت حفظ یک روند رشد مستمر و با استفاده از ظرفیتهای موجود میتواند سالانه به طور متوسط حدود ۱% به نسبت اشتغال زنان خود اضافه کند. با این حساب ایران برای طی این فاصله ۱۲% تا ۴۰% چیزی نزدیک به ۲۸ سال زمان نیاز دارد.
مقایسه روند تغییرات اشتغال زنان ایران با دیگر کشورها
در ادامه مقایسه دو به دوی روند تغییرات نرخ اشتغال زنان ایران با کشورهای همسایه و برخی از دیگر کشورها در قالب نمودار آمده است. برای مشاهده نمودارها در اندازه بزرگتر روی هر یک از آنها کلیک کنید.
روند تغییرات نسبت اشتغال به جمعیت زنان در کشورهای منطقه حاوی اطلاعاتی ارزشمند، در عین حال قابل تامل و بعضا تکاندهنده است و سر نخهای قابل توجهی از تحولات اجتماعیاقتصادی کشورها را میتوان در روند تغییرات همین شاخص در دهههای اخیر پیدا کرد. اگر نکته در خور توجهی در آنها مشاهده کردید در بخش دیدگاهها در انتهای مقاله به آن اشاره کنید.
شاخص نابرابری جنسیتی اشتغال
با توجه به این که به نظر میرسد گروه کشورها تا حدی نسبت اشتغال به جمعیت زنان را توضیح میدهد میتوان برای مقایسه کشورها، نه نسبت اشتغال به جمعیت زنان بلکه نابرابری اشتغال در مردان و زنان را مبنا قرار داد. برای این مقایسه نسبت اشتغال به جمعیت مردان را به نسبت اشتغال به جمعیت زنان تقسیم میکنیم و به آن «شاخص نابرابری جنسیتی اشتغال» میگوییم. اگر نتیجه برابر با ۱ باشد به این معناست که نسبت اشتغال در مردان و زنان برابر است و اگر بزرگتر از ۱ باشد یعنی کفه نسبت اشتغال مردان از نسبت اشتغال زنان بیشتر شده است. مزیت این شاخص نسبت به شاخص قبل این است که وابستگی کمتری به گروه اقتصادی کشورها دارد.
بررسی این شاخص نشان میدهد فاصله ایران با جهان از آنچه تاکنون نشان داده میشد نیز بیشتر است.
شاخص نابرابری جنسیتی اشتغال در ایران در تمامی سالهایی که در بازه مطالعه قرار میگیرند با میانه کشورهای جهان فاصلهای در خور تامل دارد و در برخی از سالها از قریب به اتفاق کشورهایی که ردی از آنها در دادههای بانک جهانی وجود دارد بیشتر است. در سال ۲۰۲۳، مقدار این شاخص در ایران ۵٫۴ بوده است. به بیان دیگر نرخ اشتغال مردان در این سال در ایران ۵٫۴ برابر نرخ اشتغال زنان بوده است. این در حالی است که این نسبت مطابق آخرین آمار در میانه کشورها ۱٫۲۹ است (مقدار این شاخص و سایر دادهها در بخش ارجاع مقاله آمده است).
چرا مسئله اشتغال زنان در ایران از اهمیتی ویژه برخوردار است؟
هیچ یک از شاخصهای توسعه در ایران چنین فاصلهای با سایر کشورهای جهان ندارد. در نتیجه شاید بتوان گفت ایجاد بهبود در هیچ شاخصی نیز تا این اندازه در ایران اولویت ندارد. این شاخص در ایران به کشورهای جنگزدهای مانند سوریه، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین شباهت دارد.
در چند دهه اخیر شاخصهای اقتصادی دیگر مانند تورم، حتی به صورت مقطعی و موقت کنترل شدهاند و در برخی موارد نیز تکرقمی شده و به مقدارهای متعارف خود در دنیا نزدیک شدهاند[۳]، اما نسبت اشتغال زنان در ایران در سی سال گذشته هیچگاه به مقدارهای متعارف آن در دنیا نزدیک نشده و ایران همیشه جزو بدترین عملکردها از منظر اشتغال زنان قرار داشته است. روند افزایشی آرام اشتغال زنان در دهه هفتاد شمسی در اواسط دهه هشتاد شکسته شد و تلاشهای اواسط دهه نود برای ترمیم آن نیز بیسرانجام ماند. نتیجه آنکه نسبت اشتغال زنان ایران در مجموع ۲۰ سال، بهبودی هر چند اندک هم نداشته است.
نسبت اشتغال به جمعیت در حالی در میان مردان بیش از ۵ برابر زنان است که در بسیاری از سالها تعداد دانشجویان دختر از دانشجویان پسر بیشتر بوده است: «نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷، به ۳۷ درصد در سال ۱۳۷۴ و به ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ رسیده است» [۴] .
دلیل دیگری که پرداختن به مسئله اشتغال زنان را به عنوان یک نقطه ورود موثر به مسیر توسعه ایران مطرح میکند این است که اشتغال یک مسئله پایهای و فراگیر است. وقتی فرد شغل نداشته باشد، استقلال مالی و پشتوانه ندارد و وقتی پشتوانه کافی نداشته باشد صدایی در جامعه ندارد. طرح موضوعاتی مانند کنترل تورم به عنوان مهمترین مسئله اقتصادی در کشور [۵] و تمرکز بر آن در گفتمانسازی، گروههای اجتماعی را دچار سردرگمی میکند؛ چون تورم موضوعی فنی و پیچیده است و ماهیت آن به گونهای است که بیش از هر چیز به تصمیمات حاکمیت و مدیران اقتصادی بستگی دارد و افراد نمیتوانند در تحقق آن مشارکت کنند. وقتی کسی شغل نداشته باشد نمیتوان با سخن گفتن از مهار نقدینگی، کنترل پایه پولی، رشد اقتصادی و بالا بردن سواد اقتصادیاش از او انتظار اثرگذاری داشت.
اما شعار ایجاد اشتغال ظرفیتهای زیادی برای به کار انداختن موتور توسعه در کشور دارد. مسئله اصلی اشتغال در ایران، چنانچه به تفصیل نشان داده شد در درجه اول چیزی نیست غیر از افزایش اشتغال زنان. با این حال، آنچنان که باید در حوزه عمومی به این موضوع پرداخته نمیشود. زنان نیمی از نیروی کار ایران هستند، اما هنوز از توان آنها در توسعه کشور استفاده نشده و تا زمانی که چارهای برای آن اندیشیده نشود، ایران مسیر خود را به سوی توسعه پیدا نخواهد کرد.
پاورقی و ارجاع
دادههایی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته به جز نمودار اول از بانک جهانی استخراج شده است. این دادهها پس از پیشپردازش و تمیزسازی در لینک زیر در دسترس عموم قرار گرفتهاند:
[۱] بازار کار تحت تاثیر کرونا؛ مقایسه ایران و سایر کشورها. علیرضا کدیور، دقیقه ۱۴۰۰ (+)
[۲] در برخی کشورها ممکن است نرخ اشتغال به این دلیل زیاد باشد که نیروی کار از کشورهای دیگر وارد شده باشد که با اشاره به نمونههایی مانند قطر، امارات و عمان درباره آن صحبت خواهد شد.
[۳] اگرچه هیچکدام دوام نداشته و همگی در نهایت شکست خوردهاند.
برای اطلاع از روند تغییرات طولانیمدت تورم نگاه کنید به «چرا گرانیهای اخیر بیسابقه است»؛ بهمن اجدری، دقیقه ۱۴۰۰ (+)
[۴] خدیجه سفیری، ترکیب جنسیتی در دانشگاهها؛ حورا ۲۲ (+)
به نظر میرسد این نسبت در سالهای بعد با در نظر گرفتن برخی سهمیهها کاهش یافته است.
[۵] آنچنان که اقتصاددانان بسیار مطرح میکنند.
عکس نخست از آرشیو عکسهای ایمان حامیخواه انتخاب شده است.
نویسندگان
دانشآموختۀ آمار و تحلیلگر داده
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/pauthor/alirezakd/
۱۲ پاسخ
این واقعا عجیبه که شکاف اشتغال مرد و زن در ایران از بقیه دنیا بیشتره، بعیده که بشه ایران را مردسالارترین فرهنگ جهان دونست. آدم احساس میکنه این اختلاف مصنوعیه و به همین خاطر ماندگار نیست. ازدیاد این شکاف خودش مکانیزمهای زیادی را فعال میکنه.
این تفاوت به این خاطر نیست که مشاغل غیررسمی در ایران و این کشورها بیشتره و اینها هیچ جا ثبت نمیشه؟
آمار اشتغال اغلب با استفاده از نمونهگیری در کشورها انجام میشه نه مدارک رسمی کار و اتفاقا یکی از اهداف گردآوری این آمارها همینه که مشاغل غیررسمی هم شمرده بشه.
تعریفی که بانک جهانی از شاغل بودن ارائه میده و در این تحقیقات مبنای کار قرار گرفته هم کاملا باز و دربرگیرنده است و مشاغل غیر رسمی را شامل میشه:
«شاغل فردی است که اولاً در بازه سنی نیروی کار قرار داشته باشد (۱۵ سال به بالا) و ثانیاً در بازه زمانی تعیینشده {که در نمونهگیری از آن سوال میشود مثلا در یک هفته منتهی به نمونهگیری} در هر فعالیتی که منجر به تولید کالا یا ارائه خدمتی شود در ازای دریافت پول یا سود مشارکت داشته باشد؛ حتی اگر در بازه زمانی مورد نظر موقتاً مشغول به آن کار نباشد {مثلا در مرخصی باشد}.»
https://databank.worldbank.org/metadataglossary/world-development-indicators/series/SL.EMP.TOTL.SP.FE.NE.ZS
تعریف مرکز آمار ایران هم به این صورته:
“فرد در سن کار که در هفته تقویمی قبل از هفته آمارگیری (هفته مرجع)، طبق تعریف کار {در ازای مزد و حقوق بگیری و خود اشتغالی}، حداقل یک ساعت کار کرده یا بنا به دلایلی بهطور موقت کار را ترک کرده است. ترک موقت کار در هفته مرجع با داشتن پیوند رسمی شغلی، برای مزد و حقوقبگیران و تداوم کسب و کار برای خوداشتغالان، بهعنوان اشتغال محسوب میشود. برای کارکنان فامیلی بدون مزدی که در طول زمان مرجع، فعالیت شغلی انجام ندادهاند، ترک موقت از شغل معنا ندارد.”
statdef.sci.org.ir
سلام
اشتغال و به خصوص اشتغال زنان، صرفا یک موضوع آماری و اقتصادی نیست که بتوان از طریق داده های آماری به تجویز رسید. بررسی نظام حقوقی و ارزشی در جوامع مختلف، ریشه بسیاری از تفاوت های آماری است. مثلا در نظام حقوقی ایران به تبع از نظام حقوقی اسلام، تامین مالی خانواده تماما بر عهده مرد است و زن نه تنها هیچ گونه بار مالی ندارد بلکه می تواند برای انجام برخی از کارهای روزمره خود طلب پول کند. حال در چنین نظام حقوقی، آیا منطقی است که اشتغال زنان را به نحو برابرانه با مردان، توصیه و تجویز کرد؟
اولا باید تکلیف مان را با مسائل حقوقی تعیین کنیم، مثلا آیا می خواهیم مثل برخی از کشورهای اروپایی و آمریکایی، تامین مالی خانواده را هم بر دوش مرد و هم بر دوش زن بگذاریم؟ یا اینکه خیر. اگر نظام حقوقی و ارزشی ما همچون اروپایی ها و آمریکایی ها بود، اون موقع شاخص برابری جنسیتی در اشتغال معنی پیدا می کند.
فراموش نکنیم آوردن زنان در عرصه اشتغال و درگیر کردن آنها با مسائل شغلی و درآمدی همچون مردان، قطعا ایفای نقش وظایف مادری و خانه داری و تربیت فرزند که از اصیل ترین رسالت ها و نقش های بانوی مسلمان ایرانی بوده است را با پیامدها و آثار منفی قابل توجهی مواجه می کند و اساسا این لطف به زنان نیست که آنها را همچون مردان درگیر مسائل شغلی و درآمدی بکنیم، بلکه زن و مرد با توجه به ویژگی های خاص خود، می توانند رسالت های متمایزی در جامعه ایفا کنند. و اساسا نباید عیار زنان را با شاخص های مردانه ای چون میزان درآمدزایی بسنجیم
شما هم فراموش نکنید که ایران تنها کشور اکثریتمسلمون دنیا نیست و مطابق با هیچ سند و مدرکی مسلمونترین کشور دنیا هم نیست. وضعیت ایران از نظر اشتغال زنها حتی با خیلی از کشورهای مسلمون دیگه هم قابل مقایسه نیست.
نکته دوم این که مسئله شغل یا اینطور که میگید درگیر کردن با مسائل شغلی فقط تامین مالی و درآمد داشتن نیست. شغل بخشی از نقش اجتماعی آدمهاست. وقتی میگید بدون شغل رسالت خودت را در جامعه ایفا کن یعنی وابسته باش به اون کسی که پولت را میده. حالا اگر بخشی از این رسالت این بود که جلوی همین فرد بایست و بهش حالی کن کمتر حرف ناحساب بزن و حقوق دیگران را ضایع نکن به نظرتون اشکال منطقی به وجود نمیاد؟!
این ادعاها رو از کجاتون در میارید که شغل و درآمد یک چیز مردونه ست یا اینکه زیبنده بانوی مسلمان ایرانی نیست؟! اون چیزی که واقعا زیبنده نیست همین حرفهاست. این
حرفا جز اینکه کشوری که تشنه توسعه ست را بینصیب نگه داره هیچ نتیجهای نداره.
بنده توضیح دادم که نظام حقوقی کشور ما با کشورهای دیگه، متفاوته. در نظام حقوقی ما، تامین هزینه خانواده (زن و فرزندان)، تماما بر عهده مرد هست. حالا بهتر است ابتدا شما به این سوال پاسخ دهید که بالاخره این قانون – که قانون اسلام و شرع است- را می پذیرید یا خیر؟
نکته دیگر هم این است که این قانون به نفع زنان است. در واقع زنان، بدون داشتن هیچ گونه درآمدی و حتی با داشتن درآمد، هیچ وظیفه برای تامین مالی خود و خانواده ندارند. پس چرا برداشت وابستگی می کنید؟!
در باب ایفای نقش اجتماعی زن هم یک نکته مهم وجود دارد. متاسفانه ایفای نقش اجتماعی زن، به اشتغال و درآمدزایی تقلیل و فروکاسته شده است. در صورتی که یک زن می تواند از طریق تربیت فرزند، عالی ترین و مهم ترین نقش را در جامعه (به طور غیرمستقیم) ایفا کند و ثانیا در بزنگاه ها و در مواردی که نیاز اکید به حضور زنان (مثل مشاغل معلمی، استاد دانشگاهی، پرستاری و پزشکی) وجود دارد، به طور مستقیم نقش اجتماعی ایفا کند.
توسعه یافتگی اگر به معنای کنارگذاشتن قوانین اسلامی و پذیرفتن قواعد جهان مدرن – که در آن تمایزهای زن و مرد تعمدا نادیده انگاشته می شود – باشد، اگرچه می تواند خواست و مطالبه یک عده قرار بگیرد، اما بهبودی ایجاد نخواهد کرد بلکه دائما وضع را بدتر خواهد کرد.
من یک زن ارمنی هستم . شاید فکر کنید که در نتیجه صلاحیت جواب دادن به شما را ندارم . اما به نظر من زن وقتی زاده میشود زن است و نه مسلمان و مسیحی . زن و مرد برابر زاده می شوند و البته با تفاوتهایی همانطور که یک چینی و یک ایرانی از زمان تولد جسمها و بدنهای متفاوت دارند . زنها و مردها هردو دارای هوش و توانایی به دنیا می آیند با تفاوتهایی و هردو می توانند در توسعه جامعه و خانواده نقش بسیار موثری ایفا کنند. مسئله فرزند آوری و مادری توسط زنان را هم جوامع به خوبی با توجه به اهمیتش در قوانین کار لحاظ کرده اند. بنابراین هم در خانواده و هم جامعه بهترین شیوه زندگی و مشارکت وقتی است که هم زن و هم مرد شاغل باشند . این از نظر ارتباط خوب میان زنها و مردها هم اهمیت دارد و مردسالاری جز سرکوب زن و در نتیجه عدم شکوفاییش و خود بخود کم اثر کردن نقشش در جامعه و ایجاد آسیب های اجتماعی هیچ اثری ندارد.
شما بفرمایید چقدر قابلیت اجرایی داره، بله نفقه با مرد هست اما چقدر زنها می توانند حقوق مادی خود را دریافت کنند. اشتغال زنان یک سیاست پیشگیرانه هست همه زنان اگر هم ازدواج کنند این امکان وجود دارد که در میانسالی بیوه شوند یا طلاق بگیرند حالا نظام حمایتی به حدی هست که بتواند برایشان یک زندگی آبرومند و عفیفانه درست کند یا انتظار دارید زنی که تا ۵۰سالگی تحت حمایت و تکفل بوده به یکباره شاغل و مستقل شود. اگر می پذیرید که نظام حقوقی ما به گونه ای هست که زنان بهتر است کار نکنند پس همین نظام حقوقی باید بتواند هزینه همه زنان را هم بدهد آیا دولت اینقدر پول دارد. بهتر است اگر نظام حقوقی چنین است اصلاح شود اگر نه که خب فبها همه زنها بنشینند در خانه و دولت به آنها حقوق بدهد.
عالی گفتید به عنوان یک زنی که سالهاست در عرصه کارآفرینی مشغول فعالیتم همین تفکرات مردانه و اسلامگرا همیشه باعث آزار روحی ام شده
چقدر خوب که روی موضوع اشتغال زنان دست گذاشتید و چقدر هم خوب عمق فاجعه را تنها با استناد به اعداد و ارقام و بدون حاشیه نشون دادید.
اینجا هم نکات خوبی درباره این موضوع گفته شده:
https://rahman.org.ir/2022/09/06/%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%BA%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86/
مقاله بسیار خوبی بود و من مدتی است که این مسئله پایین بودن اشتغال زنان با وجود تحصیلات بالای زنان در ذهنم است و فکر می کنم تحقیق کافی در مورد علل بالا نرفتن اشتغال زنان انجام نشده.البته به نظرم میاید که اشتغال تحصیل کردگان زن بالا رفته به خصوص در شرکتهای خصوصی. من مهندس بازنشسته هستم و در شرکت خصوصی کار می کردم و خیلی خوشحال هستم بگویم که در زمان بازنشستگیم بیش از ۵۰٪ مهندسان شیمی و ابزاردقیق شرکت ما و همینطور بیش از ۳۰٪ مدیران زن بودند. فکر می کنم برای افزایش قابل توجه زنان باید به افزایش اشتغال و کارآفرینی زنان دیپلمه فکر کرد
معمولا تسهیلاتی که دولت میخواد در این زمینه در نظر بگیره میره سمت مرخصی زایمان که البته لازمه اما به نظر میرسه هدفش بیشتر میتونه فرزندآوری باشه تا لزوما ایجاد تسهیلات برای زنان. مرخصی مربوط به تولد و مراقبت نوزاد را برای مردان هم می تونند در نظر بگیرند. در این سیاستها هدف اصلی میتونه زنان نباشه.
از سیاستگذاریهایی که به صورت اختصاصی و مشخص معطوف به زنان باشه خبری نیست؛ مثلا در نظر گرفتن سابقه کار و بیمه بدون پرداخت حق بیمه مثلا به مدت دو سال برای زنانی که میخوان وارد بازار کار بشن و قبلا سابقه بیمه ندارند تا شرکتها و سازمانها به استخدامشون ترغیب شن مخصوصا کسبوکارهای کوچک و متوسط و نوپا که هزینه بیمه براشون مسئله ست.