ضرورت احیای بازدارندگی مردمی

header-textless

تحلیلی درباره جنگ ۱۲ روزه و پیشنهادهایی برای پیروزی

خلاصه

تجاوز اسرائیل به خاک ایران، یک بار دیگر احساسات میهن‌دوستانه ایرانیان را به جوش و خروش در آورد. ایران علی‌رغم غافلگیری و جراحات دردناکی که دریافت کرد، دلیرانه در برابر دشمن ایستاد و ضربات بی‌سابقه‌ای به وی وارد کرد. اکنون آتش‌بس شده، اما چهره تهدید از همیشه عریان‌تر است. مردم با هم گفتگو می‌کنند و از دیدار دوباره یکدیگر نیرو می‌گیرند. ایرانیان این روزها بیشتر از گذشته به خودشان و به منطقه فکر می‌کنند. آن‌ها دوست دارند وطن دیرپایشان برقرار و سرافراز بماند و سهمی در این مقاومت تاریخی داشته باشند. می‌خواهند هر چه در توان دارند به کار بگیرند تا دیگر هیچ کس سودای تجاوز به خانه و کاشانه‌‌شان را در سر نپروراند.  ‌

این نوشتار تلاش می‌کند تا زمینه‌های آسیب‌پذیری ایران در جنگ اخیر را مورد بررسی قرار دهد و چهارچوبی کلی برای رفع آن‌ها و تقویت بنیان‌های امنیت ملی کشور برای مقابله با تهدیدهای آینده پیشنهاد دهد.

تضعیف سیاست داخلی ایران در دو دهه گذشته یکی از بیماری‌های مزمنی است که بنیان امنیت ملی ایران را تحت تاثیر قرار داده و درمان آن نیاز به راهکاری صریح و مشخص دارد. بسیاری از مسائل و نیازمندی‌های موجود مانند از بین بردن نفوذ و افزایش ابتکار عمل در سیستم سیاسی بدون احیای آن، در عمل قابل تحقق نیست.

ایده اصلی این مقاله، احیای ساختار مسئولیت و ارتقای مفهوم امنیت ملی در چارچوب افزایش مشارکت سیاسی است و در همین راستا در انتهای آن، پیشنهاد شده تا به منظور فعال‌سازی بازدارندگی مردمی، چهار سوال مختلف برای گرد هم آوردنِ گروه‌های مختلفِ مردم، به صورت مستقیم از ایشان پرسیده شود.

نسخه تفصیلی

فهرست

مقدمه

جامعه ایرانی این روزها طیف گسترده‌ای از احساسات را تجربه می‌کند. از یک‌سو از خون‌های ریخته‌شده و ویرانی خشمگین و ناراحت است و از سوی دیگر خوشحال که کشور در برابر دشمن متجاوز به زانو در نیامده و از دیگر سو عمیقاً درباره آینده به فکر فرو رفته است. این روزها مردم نگرانی‌های خود درباره آینده را بیشتر از قبل با یکدیگر در میان می‌گذارند و از دیدار دوباره یکدیگر نیرو می‌گیرند و از این طریق خود را باز می‌یابند.
سیلی تاریخ یک‌ بار دیگر به ما یادآوری کرده که ما تنها هستیم و هیچ سرمایه‌ای جز خودمان نداریم. این سرمایه نیرومند مدت‌ها بود که تا این اندازه صریح و بدون لکنت به ما عرضه نشده بود. آیا ما این سرمایۀ گران‌قیمت را حفظ ‌می‌کنیم و به بار بنشانیم یا آن را به هیچ می‌انگاریم و با دست خودمان به باد می‌‌دهیم؟

جنگ، آزمون سختِ واقعیت است و عیارِ بسیاری از سخنان، ایده‌ها، روندها و رویه‌ها را آشکار می‌کند. در جنگ، بسیاری از مسائل انباشته در گذشته، آنچنان با بی‌رحمی سر باز می‌کنند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را ندید و درباره‌شان حرف نزد.

در متن پیش رو برخی از مهم‌ترین مسائلِ برآمده از جنگ ۱۲ روزه بازگو خواهد شد و در بخش جمع‌بندی پیشنهادی برای گذار از «برهه حساس کنونی» و شروع فصلی تازه در ایران ارائه خواهد شد. واقعیت این است که این «برهه حساس کنونی» از «برهه‌های حساس کنونی» ِقبلی حساس‌تر است و نمی‌توان مانند «برهه‌های حساس کنونی» ِقبلی با آن برخورد کرد!  

بخش‌های ابتدایی بر تغییرات مورد نیاز در لایه‌های ادراکی و راهبردی تمرکز دارد و به این پرسش پاسخ می‌دهد که جنگ اخیر چگونه نگاه ما به موضوعات پیرامونمان را تغییر خواهد داد. بخش‌های بعدی به مسائل مزمنی می‌پردازد که مانع تحول و رشد در کشور شده و با آسیب‌پذیر کردن ایران، دندان طمع دشمن متجاوز را برای تهاجم به آن تیز کرده است. در پایان نیز راه حل مشخصی برای احیای بازدارندگی و آغاز دوره‌ای جدید در ایران و منطقه پیشنهاد خواهد شد.  

۱ – جنگ روایت‌ها و انقطاع از واقعیت

آرمان چیزی است که در خدمت کسی یا چیزی در نمی‌آید. به چیزهای دیگر جهت می‌دهد و آن‌ها را به خدمت خود در می‌آورد. این مهم‌ترین وجه تمایز آرمان با مفاهیم دیگر است. بدون آرمان، جامعه جهت و معنای خود را از دست می‌دهد و تحت سلطه دیگران قرار می‌گیرد. اما آرمان‌گرایی برای این که سلامتی و قوام خود را از دست ندهد نیاز به ارتباط مستمر با واقعیت دارد. در غیر این صورت بیمار می‌شود و نسخه‌هایی از آن مانند «آرمان‌گرایی تراژیک» یا «آرمان‌گرایی تمامیت‌خواه» عرضه می‌شود که ممکن است نسبتی با زمینه و زمانه خود نداشته باشد و جامعه را از رسیدن به اهداف خود باز دارد. این وضعیت وقتی تشدید می‌شود، سر و کله گفتمان‌هایی مانند «جنگ روایت‌ها» پیدا می‌شود که دیگر موضوعیت آرمان در آن‌ها به شدت تضعیف شده یا به کلی از بین رفته است.

وبسایت نوید شاهد از زیرمجموعه‌های بنیاد شهید ایران، در مقدمه یکی از مصاحبه‌های اخیر خود جنگ روایت‌ها را به این صورت تعریف می‌کند:

«آنچه {…} در رسانه‌های مختلف در دنیا و شبکه‌های اجتماعی بازتاب {…}‌ می‌یابد، صرفاً بازتاب واقعیت‌های میدانی نیست، بلکه حاصل رقابتی شدید برای تعیین تفسیر غالب از واقعیت است. در این نبرد بی‌صدا اما سرنوشت‌ساز، هر طرف تلاش می‌کند با تولید روایت اول، استفاده از تکنیک‌های روان‌شناختی و بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای، ذهن افکار عمومی را به تسخیر درآورد. عرصه رسانه به یک جبهه تمام‌عیار در جنگ نوین تبدیل شده است، جایی که پیروزی، نه با گلوله، بلکه با قانع‌سازی مخاطب رقم می‌خورد.»[۱]

جنگ روایت‌ها[۲] ایده‌ایست که با وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی (۲۰ شهریور ۱۳۸۰ شمسی) وارد ادبیات رسمی آمریکا شده و برای گفتمان‌سازی، تولید محتوا، عملیات اطلاعاتی و توجیه جنگ از آن استفاده می‌شود[۳]. این پارادایم از دهه ۹۰ شمسی با عباراتی مانند «جنگ نرم»، «جهاد تبیین»، «جنگ شناختی» و «جنگ روایت‌ها» در گفتمان‌های رسمی ایران نیز به کار گرفته می‌شود و برای مقابله با تهدیدها مورد تاکید قرار می‌گیرد.

این رویکرد اگرچه دستاوردهای کوتاه‌مدتی دارد، اما جامعه را دچار ابهام می‌کند و در بی‌اعتمادی فرو می‌برد و رابطه حکمرانی را با واقعیت قطع می‌کند. تکیه بر گفتمان «جنگ روایت‌ها» در شرایط حساس، مخاطراتِ بیشتر و بزرگتری نیز دارد. مثلا ممکن است فرصت‌های تکرارناپذیر از دست بروند و به خسارت‌های بزرگ‌ و خانمان‌سوز بدل شوند و ما حتی متوجه آن نشویم. در چهارچوب جنگ روایت‌ها، شکست و پیروزی معنایی ندارند و شناخت وضعیت خود به یک مسئله بغرنج تبدیل می‌شود و بر کیفیت عمل و تصمیم‌گیری تاثیر می‌گذارد. اتکا به جنگ روایت‌ها باعث می‌شود جامعه از محتوای اصیل تهی شود، تمایز راست و دروغ را پیدا نکند و اعتماد خود را به همه چیز از دست بدهد[۴].

این وضعیت تنها مربوط به جامعه نیست. مسئولان کشوری و لشکری نیز بیرون از جامعه نیستند. آن‌ها هم از این وضعیت تاثیر می‌پذیرند و در صورت سیطره روایت‌های برساخته ممکن است به جای اطلاعات دست اول بر روایت‌ها تکیه کنند.

رویکرد جنگ روایت‌ها در ایالات متحده امریکا معمولا با عملیات رسانه‌ای برای عادی‌سازی و توجیه جنگ همراه بوده است. ایران اکنون در وضعیتی قرار ندارد که بخواهد جنگ را توجیه کند. به ایران تجاوز شده و ایران از خود دفاع می‌کند. ایران باید در میدان عمل سربلند از این جنگ بیرون بیاید نه آنکه صرفا روایتی پیروز از جنگ ارائه کند و در عرصه تبلیغات پیروز شود.

تکیه بر جنگِ روایت‌ها عواقب خطرناکی دارد که از آن جمله می‌توان به حاشیه رانده شدن آرمان اصلی، ناتوانی در حل مسأله، عدم تصحیح اشتباهات، آسیب‌پذیری در برابر دشمن[۵]، توجیه ناکارآمدی با دست یازیدن به «روایت مطلوب»، از بین رفتن مفهوم مسئولیت، به حاشیه‌راندن کسانی که توانایی تحلیل واقعیت و پیچیدگی‌ آن را دارند و هموار شدن راهِ نفوذ اشاره کرد.

در جنگ ۱۲ روزه، ایران اگرچه نشان داد توانایی آسیب رساندن به دشمن خود را دارد اما ادعاهایی که برای از بین بردن نیروهای آمریکا در منطقه و در هم شکستن ارتش اسرائیل و همینطور خطوط قرمزی که پیش‌تر در ارتباط با آن ترسیم شده بود، به کلی زیر سوال رفت[۶]. سازمان رزم اسرائیل همچنان فعال است و همچنان در غزه، لبنان، کرانه باختری، سوریه و یمن حضور دارد.

ممکن است تصور شود این ادعاها رجز نظامی است و نباید عدم انطباق آن با واقعیت روی زمین را مورد بررسی انتقادی قرار داد. اما باید توجه داشت که تهدید نظامی اگر محقق نشود آثار مخربی بر ذهنیت جامعه و اعتماد به نفس نیروهای مسلح خواهد داشت و تصمیمات کلان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تهدید نظامی نیز می‌تواند با انطباق بر واقعیت بیان شود و بازدارندگی بیشتری نیز داشته باشد.

نیاز به نوعی آرمان‌گرایی واقع‌گرا

هدف‌گذاری‌های نظامی فراتر از امکانات کشور، پدیده‌ایست که دست کم در سه‌چهارم انتهایی جنگ هشت ساله با عراق تجربه شده و باید از آن درس گرفت. آرمان‌گرایی در ایران نیازمند تعریف فرهنگ و گفتمانی جدید برای ترمیم رابطه خود با واقعیت است تا بتواند اهداف خود را قدم‌به‌قدم و معقول تعریف کند و به آن‌ها برسد و از پس حفظ و بهره‌برداری از آن‌ها نیز بر بیاید.

اتکا به رویکردهایی مانند جنگ روایت‌ها صحنه فرهنگی و رسانه‌ای را از محتوا تهی می‌کند و بحران تصمیم‌گیری به وجود می‌آورد. جنگ روایت‌ها حتی آرمان را هم زایل می‌کند. بدون کنار گذاشتن رویکردهایی مانند جنگ روایت‌ها سایه مسائل ادراکی همچنان سنگین می‌ماند و تغییر افراد، گروه‌ها و حتی تغییر ساختار راه به جایی نمی‌برد.    

آرمان‌گرایی واقع‌گرا جایی است که حکومت و مردم در ایران می‌توانند گرد یکدیگر بیایند و نیرویی بزرگ‌تر از همیشه بسازند. نارضایی مردم از حکومت در دهه‌های اخیر معطوف به نادیده گرفتن واقعیت جامعه و برخوردهای قهرآمیز حکومت با معترضان اغلب به خاطر اولویت ندادن آن‌ها به آرمان‌ها بوده است. اکنون زمان مناسبی برای تعریف گفتمانی جدید با محتوایی ذیل «آرمان‌گرایی واقع‌گرا» برای همگرا کردن حکومت و مردم برای حرکت به سمت یک آینده جدید با اهداف مشخص است.  

۲ – ناتوانی سیستماتیک در حذف نفوذ

نزدیک به دو دهه است که متخصصین هسته‌ای و نظامیان رده بالای ایران با اشراف اطلاعاتی کامل، در محدوده مرزهای کشور و بیرون از آن ترور می‌شوند و مسئولان رده بالای نظام درباره وضعیت وخیم نفوذ در کشور هشدار می‌دهند[۷]. با این حال، در سال‌های اخیر، نه تنها بهبودی در آن مشاهده نشده، بلکه با نقاط تاریکی مانند نمایش کارآمدی با پخش اعترافات اجباری از صداوسیما نیز مواجه بوده‌ایم[۸].  

افزایش تعداد ترورهای مقام‌های ارشد ایران در سال‌های اخیر، خود به تنهایی نشان از شکست سیستم‌های اطلاعاتی، امنیتی، حفاظتی و همینطور پدافند غیرعامل در کشور دارد. مسئله نفوذ در ایران به اندازه‌ای جدی‌ایست که اسرائیل تجاوز به ایران را بیش از هر چیزی با تکیه بر آن طراحی کرده و به اجرا در آورده است. نفوذ در حال حاضر پدیده‌ای اثرگذار و غیرقابل انکار در حلقه قدرت در ایران است.  

عدم حل مسأله نفوذ در دو دهه اخیر علی‌رغم هشدارهای گوناگون نشان می‌دهد سیستم فعلی توانایی حل این مسأله را ندارد. برای پاکسازی نفوذ، تغییرات اساسی در سازمان امنیت لازم است. به نظر می‌رسد سازمان‌های اطلاعات و امنیت ایران توانایی حرکتِ همگام با فناوری‌های جدید را نداشته و با پیشرفت فناوری از ناحیه‌هایی ضربه می‌خورند که اصلا فکرش را نمی‌کرده و برایش برنامه‌ریزی و آمادگی نداشته‌اند. 

از بین بردن دستگاه‌های موازی، به روزرسانی پروتکل‌های حفاظتی، استفاده از افراد متخصص و شایسته، بازسازی سازمان در لایه فناوری، متمرکز ساختن نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بر وظایف اصلی‌ خودشان و همینطور تجدید نظر در برخی ذهنیت‌های قبلی مانند حوزوی بودن وزیر اطلاعات[۹] از جمله مواردی است که برای احیای سازمان اطلاعات و امنیت در کشور لازم است.

در دهه‌های اخیر انرژی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی صَرفِ کنترل و سرکوب تشکل‌های صنفی، دانشجویی، زنان، جوانان، روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی، هنرمندان و اقلیت‌ها شده و از وظایف اصلی خود یعنی حراست از امنیت کشور و تقویت پشتوانه‌های آن بازمانده‌اند. برای اصلاح ساختار اطلاعات و امنیت لازم است نگاه تهدیدمحور به گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه کنار گذاشته شود[۱۰].

مسئله نفوذ در بخش‌های امنیتی، هنگام وقوع ترورها بر همه آشکار می‌شود. اما در بخش‌های مدیریتی و در دیگر قسمت‌ها هیچ‌گاه به این شکل غیرقابل انکار خودش را نشان نمی‌دهد. با توجه به اینکه نفوذ به بخش‌های امنیتی سخت‌تر از سایر بخش‌های نظام است، می‌توان ادعا کرد که نفوذ در دستگاه‌های دیگر کمتر از بخش‌های امنیتی نیست و برخی از تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و اقتصادی مخرب در کشور که سرمایه اجتماعی را تضعیف کرده نیز محصول آن است.

نفوذ اکنون در لایه ادراکی نظام حضور دارد و مقامات ارشد را به جای اطلاعات دست اول و تحلیل‌های مبتنی بر واقعیت، با ارائه روایت‌های مطلوب و جهت‌دار به خود مشغول می‌کند.

رویارویی ایران با اسرائیل بدون حل مسأله نفوذ در کشور راه به جایی نخواهد برد و حل مسأله نفوذ به معنای گسترده آن جز با تعریف ماموریت گسترده برای حذف نفوذ، تغییرات اساسی در ساختار اطلاعات و امنیت و همینطور تغییر نظام گزینش و نظارت و جذب بهترین افراد امکان‌پذیر نخواهد بود.

۳ – اقتصاد سیاسی نفوذ و مسئله طردشدگان

یکی از موضوعاتی که در جنگ ۱۲ روزه موجب حیرت بسیاری از ایرانیان شد، تعداد زیاد کارگاه‌های ساخت و مونتاژ ریزپرنده و پهباد و همینطور قرارگاه‌های عملیاتی اسرائیل در خاک ایران است. اگرچه برخی از رسانه‌ها تلاش کردند تا این مسئله را به مهاجران افغانستانی نسبت دهند اما هر ناظر آگاهی در می‌یابد که این خود گونه دیگری از فرافکنی و صدالبته غیرقابل قبول و شبهه‌دار است و نمی‌تواند تعداد زیاد نیروهای نفوذی اسرائیل در ایران را به‌ویژه در لایه‌های بالاتر آن توضیح دهد[۱۱].

پرسشی که افکار عمومی در ایران را به خود مشغول داشته این است که چرا تعداد افرادی که حاضر به همکاری با اسرائیل شده‌ و به کشورشان خیانت کرده‌اند، به این اندازه زیاد است؟

این مشاهده مهمی است و برخلاف آنچه این روزها درباره همبستگی ایرانیان در عدم استقبال از متجاوز گفته می‌شود، احتمالات خطرناکی درباره جامعه ایرانی مطرح می‌کند. دقت کنید که به ازای هر کسی که دانسته یا نادانسته در عملیات نظامی اخیر با جانش قمار کرده و علیه کشورش با دشمن متجاوز همکاری کرده، احتمالا تعداد زیادی از مردم هستند که از نظر زمینه‌های ذهنی و احساسی در وضعیت مشابهی با آنان قرار دارند و در آینده ممکن است تصمیماتی شبیه به آنان بگیرند و به اشکال گوناگون علیه کشورشان اقدام کنند.

اطلاعاتی در دست نداریم تا بگوییم این افراد چه گذشته‌ای دارند و بتوانیم با اطمینان درباره آن‌ها سخن بگوییم. با این حال، می‌توان حدس زد این افراد به خیل عظیم طردشدگان اقتصادی و همینطور طردشدگان سیاسی، ‌اجتماعی و فرهنگی در سال‌های اخیر تعلق داشته باشند. منظور از طردشدگان اقتصادی، تهیدستانی است که به ویژه در سال‌های اخیر به صورت مستمر زیر بار هزینه‌های فزاینده زندگی مستهلک شده‌اند و منظور از طردشدگان سیاسی، ‌اجتماعی و فرهنگی کسانی است که به دلایل گوناگون در مواجهه با سیستم آسیب دیده‌ و از آن کینه دارند، مثل کسانی که در اعتراضات مختلف در سال‌های اخیر بازداشت و تحقیر شده‌اند یا به گونه‌های دیگر در برخورد با نیروهای قضایی، انتظامی و دیگر بخش‌ها آسیب دیده‌اند. طرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در اغلب موارد با طرد اقتصادی نیز همراه می‌‌شود. 

اقتصاد ایران در سال‌های اخیر بسیار آسیب‌پذیر شده و ممکن است نیروی بیگانه بتواند در آینده با سرمایه‌گذاری کمتر، جمعیت بیشتری را برای عملیات‌ و شورش در خاک ایران فعال کند. اگر فشارهای سیاسی و اجتماعی داخلی را به آن اضافه کنیم، احتمالا این سرمایه‌گذاری به مراتب آسان‌تر از قبل می‌شود.

برای جلوگیری از بروز چنین فجایعی لازم است به این نکته توجه کنیم که اگر مدیریت و اقتصاد کشور و وضعیت معیشت مردم را برای رسیدن به هر آرمان یا هدفی هزینه کنیم و فکری برای حل مسائل اقتصادی نکنیم، در بطن جامعه آسیب‌پذیر خواهیم شد. علاوه بر این، جنگ خود در طول زمان آسیب‌های اقتصادی را تشدید می‌کند و از این منظر نیز لازم است دولت قابلیت‌های خود به عنوان متصدی خدمات عمومی را از دست ندهد و از نظر اقتصادی و اجتماعی به نیازهای اقشار طردشده و آسیب‌پذیر و همینطور طبقه متوسط پاسخ دهد.

۴ – متمرکز ساختن نیروهای مسلح بر امور دفاعی

یکی از پایه‌های طراحی عملیات اسرائیل علیه ایران، هدف قرار دادن نیروهای سپاه و متمایز ساختن آنان به عنوان بخشی از نیروهای مسلح در برابر مردم بود. این ایده اگرچه به اهداف نهایی خود نرسید و شکست خورد، اما همین که به عنوان یک نقطه ضعف توسط دشمن شناسایی شد و با هدف در هم شکستن شیرازه کشور مورد استفاده قرار گرفت، حائز اهمیت است. ممکن است در اقدامات بعدی با سرمایه‌گذاری بیشتر و طراحی‌های متفاوت روی همین نقطه ضعف، نتایجی متفاوتی گرفته شود.

به عبارت دیگر، زمینه‌هایی برای اینکه سپاه پاسداران و بسیج در ایران در مقابل مردم قرار بگیرند وجود دارد و باید این زمینه‌ها را برای مقابله با تهدیدهای بعدی از بین برد. این زمینه‌‌های تهدید به صورت خلاصه ناشی از حضور نیروهای امنیتی از جمله نیروهای سپاه در سیاست، اقتصاد و مدیریت امور اجتماعی به وجود آمده و باید برای رفع آن چاره‌اندیشی کرد. نیرویی که در برابر تهدید خارجی می‌ایستد به پشتیبانی تمامی گروه‌های مردمی با هر گرایش‌ سیاسی و اجتماعی نیاز دارد.

اگر نیرویی که قرار است در برابر تهدید خارجی بایستد برای مقابله با اعتراضات داخلی به کار گرفته شود، پشتوانه مردمی خود را از دست می‌دهد. به همین ترتیب، اگر نیروهای مسلح وارد رقابت‌های سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای شوند یا با بخش خصوصی و دولت درگیر ‌شوند، مورد ادبار مردم قرار می‌گیرند و حتی نارضایی‌های مربوط به خدمات بخش خصوصی و دولتی نیز متوجه آنان می‌شود. شأن نیرویی که در برابر بیگانه و متجاوز می‌ایستد، بالاتر از آن است که وارد دعواها و رقابت‌های داخلی شود.

سطحی از اعتراض خیابانی و چه بسا شورش در تمامی نظام‌های سیاسی دنیا وجود دارد. آنچه اهمیت دارد این است که نیرویی که هنگام بروز اعتراضات خیابانی و شورش‌ها برای حفظ امنیت شهرها به میدان می‌آید، از نظر نام، آموزش و یونیفرم به کلی با نیرویی که وظیفه دفاع در برابر تهدید خارجی را به عهده‌ دارد متفاوت باشد و این تفاوت برای مردم کاملا روشن باشد و هیچ‌گاه با جابجا پوشیدن لباس‌ها یا استفاده از نیروهای لباس‌شخصی مخدوش نشود[۱۲].

در دهه‌های اخیر این نوع تفاوت‌ها در لایه‌های مختلف نیروهای امنیتی، نظامی، انتظامی در بسیاری موارد نادیده گرفته شده و موجب شکاف‌هایی در نهادِ امنیت در کشور شده و دندان طمع دشمنان را برای حمله به ایران تیز کرده است. اگر معترض سیاسی و اجتماعی مورد ضرب و شتم ماموری قرار بگیرد یا هنگام بازداشت مورد توهین و تحقیر واقع شود، دیگر نه لباس آن مامور و نه سازمان و ساختمانی که از آنجا سراغ معترضین آمده را پشتیبانی و تقدیس نمی‌کند. پس چه بهتر که نیرویی که هنگام اعتراضات خیابانی برای برقراری امنیت استفاده می‌شود، کاملا از نیروی مسلحی که قرار است در برابر تهدید خارجی بایستد جدا باشد[۱۳]. آموزش و فرهنگی که این دو نیرو نیاز دارند به کلی با یکدیگر متفاوت است.   

برای تقویت امنیت ملی و ارتقای جایگاه نیروهای مسلح باید نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی را از گزند کشمکش‌های داخلی مصون داشت[۱۴].

۵ – بازنگری در راهبرد امنیت ملی و روابط خارجی

راهبرد امنیت ملی ایران در منطقه دست کم در دو دهه اخیر دو بال اصلی داشته است:

  1. توسعه صنایع دفاعی درون کشور
  2. توسعه قوای نظامی در بیرون مرزها (عمق استراتژیک)

اول) توسعه صنایع دفاعی درون کشور

توسعه صنایع دفاعی و جنگ‌افزارهای مورد نیاز درون مرزهای ایران یکی از ارکان اساسی امنیت ملی در کشور است. صنایع موشکی ایران علی‌رغم برخی بزرگ‌نمایی‌ها، ستون اصلی مقاومت نظامی در برابر تجاوز اسرائیل بود و باعث شد ایران در این جنگ شکست نخورد. در طول ۱۲ روز جنگ بسیاری ‌از موشک‌های ایران با موفقیت از لایه‌های گسترده دفاعی گذشتند و به اهداف خود اصابت کردند. اگر چنین چیزی نبود اسرائیل احتمالا تا آنجا که تهران را به غزه دومی تبدیل کند پیش می‌رفت.

اصابت موشک‌های ایران به اهداف اسرائیلی مایه غرور و افتخار مردم ایران و بسیاری از مردم منطقه است. با این حال، این وضعیت سوال مهمی را به افکار عمومی متبادر می‌کند. اگر چنین توانایی ویژه‌ای در کشور وجود دارد، چرا توسعه سخت‌افزاری و نرم‌افزاریِ موضوعاتِ دیگر در نیروهای مسلح به صورت متوازن اتفاق نیفتاده است؟ به عنوان نمونه چرا صنایع راداری و پدافندی و همینطور سیستم‌های اطلاعاتی و پدافند غیرعامل ایران در این نبرد مانند صنایع موشکی کارآمد ظاهر نشد؟ علت این همه تفاوت‌ چیست؟

برای پاسخ به این سوال اما به صورت کلی ‌می‌توان دو مسئله را مطرح کرد:

  • یکی از سوالاتی که در این جنگ برای افکار عمومی مطرح شد، غیبت محصولات نظامی ایران در اخبار جنگ بود. به عنوان نمونه آیا هواپیماهای جنگنده‌ آذرخش، صاعقه و قاهر۳۱۳[۱۵]، سامانه‌های پدافندی باور ۳۷۳، سوم خرداد، طبس، رعد، ۱۵ خرداد، مجید، دهلاویه، ۹ دی، یازهرا، مرصاد، زوبین و همینطور رادارهای قدیر، نجم، کاوش، آرش و فتح آنچنان که انتظار می‌رفت توانستند در جنگ اخیر نقش ایفا کنند؟ آیا دست کم برخی از این جنگ‌افزارها اسیر روایت‌های غیرقابل راستی‌آزمایی از کارآمدی و ارائه‌های تبلیغاتی برای خشنودسازی مقامات بالادست خود نشده‌اند؟
  • در حال حاضر توانایی داخل برای پوشش باکیفیت تمامی نیازمندی‌های تسلیحاتی کشور مخصوصا در مورد جنگ‌افزارهای پیشرفته‌تری مانند هواپیمای جنگنده و سامانه پدافندی[۱۶] کافی نیست و برای در اختیار داشتنِ آن باید برای ارتقای روابط با دارندگان آن اقدام کرد و فرصت‌هایی را که برای خرید جنگ‌افزارهای پیشرفته به وجود می‌آید از دست نداد. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر برخی فرصت‌های مهم برای خرید سلاح به خاطر تحریم‌ها یا مسائل دیگر از دست رفته است[۱۷].   

دوم) توسعه قوای نظامی بیرون مرزها (عمق استراتژیک نظامی)

بال دوم، استراتژی امنیت ملی ایران توسعه قوای نظامی به صورت مستقیم یا نیابتی بیرون از مرزهای کشور یا چنانچه از آن یاد شده، «عمق استراتژیک» یا «دفاع رو به جلو» است [۱۸] که می‌توان به عنوان یکی از مناقشه‌برانگیزترین استراتژی‌های ایران دست کم در دو دهه اخیر از آن یاد کرد.

گسترش بال برون‌مرزی برای حفظ و حراست از امنیت ملی ایران، در سال‌های اخیر، برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان، امارات و ترکیه و دیگر کشورها را دچار ترس و بی‌اعتمادی کرده و آن‌ها را در مقاطعی در برابر ایران قرار داده و به سمت قطب مقابل یعنی اسرائیل سوق داده است[۱۹]. علاوه بر این، توانایی اثرگذری میدانی ایران در بیرون از مرزهای خود به ویژه پس از کشته‌شدن فرماندهان و تحت فشار قرار گرفتن مهم‌ترین متحدانش در دو سال اخیر به شدت تضعیف شده و از رسیدن به اهداف خود بازمانده است. 

ویژگی‌های راهبرد جدید

مسئله امنیت ایران در منطقه نیازمند تدوین راهبردی جدید است که باید با تکیه بر نقاط قوت و ضعف تجربیات قبلی و ضمن تاکید روی تقویت توان دفاعی، نه فقط با تکیه بر جنبه‌های نظامی، بلکه با نگاهی همه‌جانبه تدوین گردد.

الف) توسعه متوازن توان دفاعی و ارتباط با مردم

توسعه ابعاد مختلف توان دفاعی در کشور با به کارگیری متخصصین متنوع‌تر در کنار واردات تسلیحات پیشرفته نظامی مانند جنگنده، سامانه پدافندی و … با ارتقای روابط بین‌الملل باید یکی از اجزای اصلی راهبرد جدید ایران در آینده نزدیک و دور باشد.

ممکن است تصور شود «تنهاییِ استراتژیکِ ایران»[۲۰] مانع چنین مراوداتی است، اما بررسی وضعیت دیگر کشورها نشان می‌دهد بازسازی نیروی هوایی ایران با اتکا به قدرت‌های دیگر با برنامه‌ریزی بلندمدت غیرممکن نیست[۲۱].

ایران نه‌تنها باید هزینه حمله به خود را بالا ببرد، بلکه باید در برابر آسیب به حوزه سرزمینی خود نیز قدرتمند ظاهر شود[۲۲]. اگر استراتژی بازدارندگی ایران تنها متکی بر بالا بردن هزینه تهاجم نظامی به کشور باشد، ممکن است دشمن با ائتلاف‌سازی و سرمایه‌گذاری بیشتر این هزینه را قبول کند. آرایش تسلیحاتی ایران باید به گونه‌ای باشد که آسیب‌رساندن به آن – فارغ از عواقبی که برای مهاجم در پی دارد – برای هیچ دشمنی ساده نباشد[۲۳].

افزایش آمادگی پیش از بحران

علاوه بر این لازم است مسئولان ارشد لشکری و کشوری درباره شیوه مواجهه با بمباران با مردم صحبت کنند و رفتارهای صحیح را آموزش دهند. از تجربیات جنگ هشت ساله استفاده کنند و سیستم‌های هشدار را فعال کنند و در زمان آتش‌بس برای بالا بردن آمادگی عمومی مانورهای آزمایشی برگزار کنند. استراتژی ایران برای افزایش توان نظامی، نباید تنها بر افزایش قدرت صدمه زدن به دشمن متمرکز باشد، بلکه باید نشان دهد که حفظ جان مردم نیز به همان میزان برایش اهمیت دارد. جنگ فعلی بیش از آنکه در میدان نبرد و نقاط صفر مرزی اتفاق بیفتد در شهرها و مناطق حومه‌ای آن‌ها جریان دارد و فرماندهان جنگ و مسئولان دولتی باید بیش از آنکه دشمن را خطاب قرار دهند با مردم ارتباط برقرار کنند.

شیوه اعمال محدودیت بر اینترنت باید با دقت و احتیاط بیشتری عمل شود. قطع اینترنت روایت مردم از وقایع را حذف می‌کند و آن‌ها را به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای سوق می‌دهد. در صورت بروز تهدید در بستر اینترنت باید به گونه‌ای عمل کرد که تمامی مردم تحت تاثیر محدودیت‌ها قرار نگیرند. اینترنت در روزگار کنونی شبیه به آب و برق است و محدود کردن آن، زندگی مردم و بسیاری از کسب‌وکارها را عمیقا تحت تاثیر قرار می‌دهد[۲۴].

برگزاری مانور مواجهه با شرایط جنگی نه تنها آمادگی ذهنی و روانی مردم را برای جنگ‌های احتمالی در آینده بالا می‌برد، بلکه رابطه مسئولان لشکری و کشوری را با یکدیگر و با مردم تقویت می‌کند.

ب) تمرکز روی سرمایه معنایی ایران و تاکید بر حقوق و فرهنگ مردم منطقه

استراتژی مواجهه نظامی با تهدیدها از طریق توسعه نیروهای برون‌مرزی در دو دهه گذشته عوارضی برای ایران به جا گذاشته که از آن جمله باید به تضعیف روابط با برخی کشورهای همسایه اشاره کرد[۲۵]. بال دوم استراتژی ایران در بیرون از مرزهایش باید متمرکز بر بازسازی حس دوستی و اعتماد در میان کشورهای منطقه و از بین بردن هر گونه احساس تهدید در میان مردم و تا حد امکان دولت‌های همسایه باشد.

در تاریخ معاصر ایران، در مقایسه با اکثر کشورهای همسایه، تجربه غنی‌تری در مراجعه به آرای مردمی و دولت‌سازی وجود دارد و ایران با توجه به سرمایه تاریخی و فرهنگی‌‌اش، می‌تواند خود را به عنوان الگویی برای پاسداشت حق تعیین سرنوشت و احترام به فرهنگ مردم در منطقه مطرح کند.

هدف از طرح ایران به عنوان چنین الگویی به هیچ وجه تحریک ملت‌های دیگر علیه دولت‌هایشان نیست. دولت‌های منطقه هر سطحی از مشروعیت داشته باشند و هر رفتاری با مردمشان بکنند یا هر میزانی از استقلال که داشته باشند، اهل همین منطقه هستند. ناقض اصلی حق تعیین سرنوشت در منطقه، اسرائیل است که موجودیتش بر از بین بردن حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین بنا شده و نزدیک یک قرن است که با کشتن آن‌ها و از بین بردن خانه‌هایشان به پاکسازی قومی در این سرزمین مشغول است.

اسرائیل به تنهایی در نقطه مقابل الگوی پاسداشت وطن و احترام به حق تعیین سرنوشت قرار می‌گیرد و همین، فرصتی تازه برای بازتعریف ائتلافی جدید شامل ایران در منطقه برای منزوی کردن اسرائیل فراهم می‌کند. هیچ کس در تاریخ این منطقه مشابه اسرائیل در برابر مفهوم وطن قد علم نکرده است. به عبارت دیگر، احقاق حقوق مردم فلسطین، هدفی است که باید ملت‌ها و دولت‌های منطقه، برای بازگرداندن امنیت و ثبات به آن، حولش متحد شوند و مهم‌ترین پیش‌نیاز آن این است که به حقوق مردم خود احترام بگذارند. با قذافی و صدام و اسد نمی‌توان در برابر اسرائیل ایستاد.   

ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا ایران باید خود را به لحاظ معنایی در مقابل اسرائیل تعریف کند؟ چرا به گذشته‌ای که روابط ایران و اسرائیل خصمانه نبوده برنگردیم؟ پاسخ خلاصه به این پرسش عبارت است از این که مسیری که تاریخ در دهه‌های اخیر طی کرده به هر دلیلی اکنون به این نقطه رسیده و دو طرف با یکدیگر وارد جنگ شده‌اند. بازگرداندن شرایط به گذشته مخصوصا وقتی دو طرف به تهدیدِ وجودیِ بالفعل برای یکدیگر تبدیل شده‌اند، حتی اگر اراده عمومی به آن تعلق بگیرد به سادگی‌ امکان‌پذیر نیست. 

این پاسخ روشنی است، اما با توجه به اهمیت این پرسش لازم است کمی ریشه‌ای‌تر نیز به آن پرداخته شود.

ما و مسئله فلسطین

بسیاری از ایرانیان در سال‌های اخیر از خود می‌پرسند «این دعوای اسرائیل با اعراب یا حتی دعوای مسلمان و یهود است و به ما به عنوان ایرانی ربطی ندارد. چرا ایران باید خودش را در این دعوا وارد کند؟». این پرسش را می‌توان با تمثیلی از زندگی در یک آپارتمان‌ پاسخ داد. آپارتمان‌نشینی تجربه‌ای آشنا در زندگی بسیاری از ماست؛ جایی در شهرهای بزرگ که آدم‌ها در آن یاد می‌گیرند سرشان را در لاک خود فرو کنند و نه آن‌ها کاری به کسی داشته باشند و نه کسی کاری به آن‌ها داشته باشد.

تمثیل آپارتمان

فرض کنید در یک واحد آپارتمانی در کنار دیگران زندگی می‌کنید و به تازگی کسی وارد مجتمع مسکونی شما شده و با حیله و خشونت یکی از واحدهای آپارتمانی دیگر را چند طبقه پایین‌تر از واحد شما تصرف کرده، تعدادی از ساکنان را در خانه‌شان به قتل رسانده و تعدادی را از محل زندگی‌شان بیرون کرده و در آنجا ساکن شده است.

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

آیا باید گفت به من مربوط نیست، بگذار ساکنان واحدهای مجاور خودشان مسئله را حل کنند؟

هیچ عقل سلیمی فاصله‌گذاری و بی‌تفاوتی با این پدیده را توصیه نمی‌کند. تا این مسئله حل نشود و کسانی که از خانه‌شان بیرون شده‌اند، به آپارتمانشان بر نگردند و در آرامش به زندگی خود ادامه ندهند، برای هیچ یک از واحدها خبری از امنیت وجود نخواهد داشت.

ممکن است این سوال پیش بیاید که در چنین شرایطی چرا آپارتمانمان را – هرچند به صورت موقت – ترک نکنیم و به ساختمان دیگری نقل مکان نکنیم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد؟  

در پاسخ به این پرسش باید گفت که اینجا یک آپارتمان معمولی نیست. این واحد آپارتمانی قدمت زیادی دارد و با معماری ویژه، در و دیوار آینه‌کاری، خاتم‌کاری و مبلمان عتیقه است. آبا و اجداد ما آن را با دستان خودشان ساخته‌اند و همگی در همین آپارتمان زندگی کرده‌اند. تمام تاریخ و فرهنگ ما اینجاست. اگر عقب بکشیم یا آن را ترک کنیم، هیچ معلوم نیست چه چیزی از آن باقی بماند.

چرا به پلیس خبر ندهیم؟

به پلیس قبلا خبر داده‌اند، اما پلیس نه تنها کاری نکرده بلکه طرف متصرفین و جنایتکاران را گرفته است. مسئله حتی از این فراتر رفته است. شهرداری هم به اشغالگران کمک کرده تا در محل کاسبی راه ‌بیاندازند و وضع اقتصادی‌شان خوب شود و از اهل محل تعدادی مشتری‌اش شوند و با او رفت و آمد پیدا کنند و به حضورش در محل رسمیت ببخشند. شهرداری و پلیس دست‌شان با متصرفین در یک کاسه است‌ و آبی از آن‌ها برای اهل محل گرم نمی‌شود.   

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

باید با ساکنین واحدهای دیگر و اهل محل ارتباط برقرار کرد و آنان را از آنچه رخ داده باخبر کرد و متصرفین و جنایت‌کاران را در محل بایکوت کرد و جلوی ریشه دواندن آن‌ها در محل را گرفت و ریشه‌های اقتصادی‌شان را خشکاند. متصرفین نه تنها هیچ ابایی از دست‌درازی به دیگر واحدها ندارند، بلکه برای آن نقشه هم می‌کشند. تنها اتحاد بزرگ و گسترده‌ از اهالی محل می‌تواند جلوی جنایتکاران را بگیرد و امنیت را به محل بازگرداند. حتی اگر لازم باشد می‌توانیم از سرمایه‌گذار دیگری دعوت کنیم تا کار و کاسبی جدید در محل راه بیاندازد و جلوی یکه‌تازی متصرفین را بگیرد.

اما مسئله حتی به این سادگی هم نیست. در خانۀ برخی از اهالی محل خشونت خانگی وجود دارد. مردان همسران خود را کتک می‌زند و فرزندان خود را ضرب و شتم می‌کنند. متصرفین از احترام به حقوق زنان و تکریم فرزندان می‌گویند و با این کار تعدادی از اهالی محل – مخصوصاً نسل‌های جدیدتر – را به خود جلب می‌کنند و جلوی اتحاد اهل محل در برابر خودشان را می‌گیرند.

متصرفین، شهرداری و پلیس حتی از این هم فراتر می‌روند و هر از گاهی عده‌ای را تحریک یا تطمیع می‌کنند تا با تکرار چنین صحنه‌هایی اهالی در محله منفور و انگشت‌نما شوند، سپس آن‌ها را در مرکز توجه قرار دهند یا به جان هم می‌اندازند تا خودشان با خشونت‌ورزی گسترده – ولی به عنوان منجی – وارد شوند و اهالی را گوشمالی دهند و به این ترتیب کسانی را که علیه‌شان فعالیت می‌کنند از بین ببرند یا مرعوب کنند.

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

باید ارتباط اهالی محله با یکدیگر را تقویت کرد و با به وجود آوردن محیطی سالم و پویا از شکل‌گیری نقطه‌‌ضعف‌های‌ اجتماعی و اخلاقی در محله جلوگیری کرد و به هیچ کس از جمله متصرفین و جنایتکاران اجازه نداد تا با فضاسازی روی آن‌ها دست بالا را پیدا کنند و نفوذ خود را به ویژه بر نسل جدید افزایش دهند. اهالی محل برای ایستادن در برابر متصرفین و جنایتکاران و بازگرداندن آوارگان به خانه‌های خویش باید قبل از هر چیز انسجام و پویایی خود را بالا ببرند و سلامت خود را حفظ کنند.

آپارتمانی که در ساختمان ما تصرف شده فلسطین است و تا متصرفین و جنایتکاران را از آنجا بیرون نکنیم و صاحبان اصلی آپارتمان را به خانه‌‌شان باز نگردانیم، چیزی به نام امنیت و آرامش در این ساختمان وجود نخواهد داشت.    

ضرورت توسعه رسانه‌ با رویکرد جدید

ترویج و توسعه رویکرد جدید برای ارتقای فرهنگ منطقه، نیازمند سرمایه‌گذاری برای به وجود آوردن رسانه‌های بین‌المللی و فارسیِ فراگیر با رویکردهای تازه و برگزاری رویدادهای گسترده در سطح منطقه و دنیاست. ایران برعکس برخی همسایه‌هایش مانند قطر و ترکیه هیچ شبکه فراگیری در سطح منطقه و دنیا ندارد. به راستی چرا ایران نباید چنین امکاناتی داشته باشد؟

جنایات اسرائیل در غزه، کرانه باختری، سوریه و ایران سبب شده تا احساسات ضد اسرائیلی از هر زمان دیگری در دنیا بیشتر شود و مردم به قطب‌های مقابل اسرائیل گرایش پیدا کنند. این بهترین فرصت برای ایران است تا جایگاه خود را در میان افکار عمومی منطقه و جهان بازتعریف کند و از این طریق دولت‌های آنان را نیز با این جریان هم‌آهنگ کند.

اکنون در رسانه‌های رسمی کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، مالزی، اندونزی، کلمبیا، اسپانیا و آفریقای جنوبی در کنار کشورهایی مانند ایرلند گزارش‌هایی درباره اسرائیل به مثابه تهدیدی برای امنیت کشورها و انسانیت منتشر می‌شود که پیش از این هیچ گاه سابقه نداشته است.

مجموعه‌ای از بهترین متخصصین، متفکرین و روزنامه‌نگاران ایرانی و غیر ایرانی در دنیا هم‌اکنون در حمایت از فلسطین موضع‌گیری می‌کنند و انرژی آن‌ها برای به حرکت در آوردن بخش قابل توجهی از رسانه‌های یادشده کافیست.

برای مطالعه درباره جایگاه وطن در تاریخ و جغرافیای ما به مقاله زیر مراجعه کنید:

d-mag.ir/p20827

به بیان دیگر، استراتژی جدید ایران برای حراست از امنیت ملی، ترکیبی از افزایش توان دفاعی درون مرزها و افزایش توان معنایی[۲۶] و تقویت رابطه با همسایگان و سایر کشورها، بیرون از مرزها است. به این ترتیب رکن اصلی در استراتژی جدید ایران، تلاش و برنامه‌ریزی ائتلاف‌سازی و منزوی کردن قطب مقابل خود خواهد بود.    

صدماتی که ایران در جنگ اخیر به اسرائیل وارد کرده در تاریخ بی‌سابقه است. مردم منطقه نزدیک ۱۰۰ سال آرزو به دل مانده بودند تا کسی بتواند سیلی محکمی به اسرائیل بزند. اکنون که ایران – البته با صرف هزینه هنگفت و دریافت خسارت فراوان – این کار را کرده و در موقعیتی ویژه در افکار عمومی منطقه و جهان قرار گرفته، باید برای بهره‌‌برداری از آن برنامه‌ریزی کند.

پیش‌نیازهای راهبرد جدید

راهبرد جدیدی که در حوزه امنیت برون‌مرزی و سیاست خارجی به صورت کلی ترسیم شد، سه پیش‌نیاز مهم دارد:

اول) پویایی داخلی؛ مولفه اصلی سیاست خارجی

ایران برای آنکه بتواند خود را به عنوان الگویی برای پاسداشت وطن  و احترام به حق تعیین سرنوشت در منطقه معرفی کند، باید با به بازی گرفتن گروه‌های محذوف و افزایش پویایی و کارآمدی در سیاست‌ داخلی‌، نسخه‌ جدیدی از خود ارائه کند و مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم را در حکمرانی به صورت چشمگیری افزایش دهد و به نمونه‌ای ممتاز و کارآمد از نقش‌آفرینی سیاسی و اجتماعی مردم در آبادانی و رشد در منطقه تبدیل شود.

مهم‌ترین عاملی که در دهه‌های اخیر، تهدیدهای خارجی علیه ایران را بی‌اثر کرده، حضور مردم در اجتماع و سیاست است که معمولا در قالب آمار مشارکت سیاسی به دنیا اعلام می‌شده است. به عبارت دیگر، اگر اتکا به نیروی مردم و پویایی داخل چنین تاثیری در امنیت کشور دارد، چرا امنیت ملی و سیاست خارجی ایران از اساس روی همان مولفه بنا نشود؟    

دوم) بسط مفهوم وطن، بازتعریف هویت ایرانی و پرهیز از تقابل با هویت‌های دیگر

برای ارائه الگویی پذیرا و فراگیر از جانب ایران در منطقه لازم است نسخه‌ای از هویت ایرانی و اسلامی در کشور و بیرون از آن ترویج شود که خود را در مقابل عرب، افغانستانی، پاکستانی، ترک، کرد، لر، بلوچ، مسلمان سنّی، غیرمسلمان، مسیحی، یهودی و … تعریف نکند. به عبارت دیگر در این استراتژی، ایرانی کسی است برآمده از این آب و خاک که تاریخ و فرهنگ خود و همسایگانش را دوست دارد و به آن‌ احترام می‌گذارد. در این چهارچوب لازم است از ارائه هویت‌‌هایی که ایران را تمدن برتر می‌شمارد و شیعه را نسخه راستین اسلام معرفی می‌کند یا از اعلام هر یک از رهبران مذهبی ایران به عنوان ولی امر مسلمین جهان پرهیز شود.

چند دهه بسته بودن کشور و عدم آمد و شد با کشورهای دیگر از یک طرف، و همینطور گرایش قابل توجه در تاریخ معاصرمان به برقراری ارتباط با اروپا و امریکا از سوی دیگر، روی ذهنیت و رفتار ما در مواجهه ما با فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و مذاهبِ دیگری غیر از خودمان اثرات سوئی داشته که باید برای اصلاح آن‌ها عمیقا تلاش کنیم.  

بازتعریف ملیت با تکیه بیشتر بر خاک به جای خون

در رویکرد جدید، لازم است ملیت بیشتر از آنکه با خون تعریف شود، با خاک تعریف شود. کسی که مدتی در یک سرزمین زندگی می‌کند، به حقوق دیگران احترام می‌گذارد و تکالیف روشنی مانند پرداخت مالیات را ادا می‌کند، باید بتواند آنجا را وطن بگیرد و از حقوق برابر با دیگر شهروندان برخوردار باشد. اصرار بر تعریف ملیت بر اساس خون یا مذهب، از مواجهه با دیگری به عنوان شهروند درجه دوم، نژادپرستی و آپارتاید و حذف سر در می‌آورد و این دقیقا چیزی است که در فلسطین در حال رخ دادن است. در این دوگانه خاک نماد زندگی و خون نماد مرگ است. در نتیجه لازم است گرایش ما در تعریف ملیت بیشتر سمت زندگی و خاک باشد.

موجودیت اسرائیل تماما بر خون استوار است و ایران برای آنکه خود را به عنوان نقطه مقابل آن تعریف کند لازم است از این الگو فاصله بگیرد و ضوابط روشن و انسانی در برخورد با مهاجران مختلف از جمله مهاجرین افغان داشته باشد و از تعریف رسمی ایشان به عنوان هم‌وطن و ایرانی، ترسی به دل راه ندهد. ایران پیش از این نیز در تاریخ خود با بسیاری از مهاجرین مانند ارامنه به همین صورت مواجه شده و از وجود آن‌ها به عنوان ایرانی در سرزمین خود سود برده است. بسیاری از ارامنه ساکن تهران، در مقایسه با بسیاری از ساکنانی که آبا و اجدادشان در ایران متولد شده‌اند سابقه‌ای طولانی‌تر در شهر دارند و هیچ کس نمی‌تواند در ایرانی بودن آن‌ها تردیدی وارد کند.

هم‌نیاز عملی این موارد، رفت‌وآمد و دادوستد اقتصادی و فرهنگی ایران و سایر کشورها به ویژه در محدودۀ ایران فرهنگی و کشورهای اکثریت‌مسلمان به عنوان یکی از مهم‌ترین قدم‌ها برای مقابله با پروژه‌های ایران‌هراسی در منطقه و در دنیاست.

سه) تقویت توان دفاعی و استفاده از امکانات دیپلماسی

اگرچه آمریکا به خاک ایران حمله کرده و تهدیدی بالفعل و واقعی برای امنیت ملی در ایران به حساب می‌آید، اما ایران همچنان می‌تواند ضمن تقویت توان دفاعی و افزایش آمادگی برای مقابله با هر گونه تهدید و  تجاوز، از امکانات مذاکره برای احقاق حقوق خود و بهبود شرایط کشور استفاده کند و روابط تجاری‌اش را با سایر کشورها مخصوصا رقبای اصلی آمریکا گسترش دهد.

حتی کشورهایی که با یکدیگر وارد جنگ می‌شوند نیز برای امتیاز گرفتن و جلوگیری از خسارت از امکانات مذاکره استفاده می‌کنند. مستقل از آنکه دیپلماسی چه مسیری را طی می‌کند، نیروی نظامی باید همیشه آماده دفاع از کشور باشد. این گزاره که دشمن با قصد فریب یا بازی روانی وارد مذاکره شد، در نتیجه موفق شد از نظر نظامی به ما ضربه وارد کند، بیشتر سخنی از جنس توجیه است و باید درباره اصالت آن تامل کرد. تحریمِ مذاکره سودمند نیست؛ اگرچه سابقه روابط ایران و آمریکا و مخصوصا سایه سنگین جنگ اخیر بر آن به گونه‌ایست که به هیچ وجه نباید در مورد آن بلندپرواز بود و دنبال دستاوردی فراتر از دفع شر و کاهش تنش رفت.

ممکن است با توجه به تجاوز امریکا به خاک ایران و بمباران تاسیسات هسته‌ای در جنگ اخیر تصور شود دیگر امکان هیچ سطحی از توافق بین دو کشور وجود ندارد و رابطه آن‌ها به سمت رویارویی و جنگ سوق پیدا می‌کند، اما مرور وقایع دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که لزوما چنین نیست. آمریکا در پایان جنگ ایران و عراق نیز به سکوهای نفتی ایران حمله کرد و هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار داد، اما در دهه‌های بعد از میزان تخاصم در روابط فیمابین کاسته شد و دو کشور در چند مورد نیز با یکدیگر همکاری کردند. 

با توجه به تجربه جنگ هشت ساله ایران باید تلاش کند تا از بزرگ شدن ائتلاف رقیب جلوگیری کند و از هر فرصتی برای گسترش ائتلاف خود و تضعیف یا عدم گسترش ائتلاف رقیب استفاده کند.

اکنون که این موارد مطرح شده باید به مسائلی پرداخت که مانع ایجاد تغییر، تجدید قوا و رفع نقاط آسیب‌پذیر در سیستم می‌شوند.  

۶ – تغییر و اصلاح ساختار مسئولیت در حکومت

در حکومت ایران بحران مسئولیت وجود دارد. ‌مهم‌ترین نشانه این پدیده عدم استعفا و برکناری مسئولان حتی بعد از بروز شکست و خسارت‌های سنگین است. به این چند نمونه‌ توجه کنید:

  • سپاه قدس در پروژه‌های برون‌مرزی خود شکست می‌خورد، اما فرمانده آن تغییر نمی‌کند.
  • شدیدترین ترورها در کشور اتفاق می‌افتد اما نه تنها تغییری در وزارت اطلاعات اتفاق نمی‌افتد بلکه وزیر سابق به عنوان وزیر جدید نیز انتخاب می‌شود.
  • اجرای طرح افزایش قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸ کشور را به هم می‌ریزد و مردم را به کشتن می‌دهد، اما وزیر کشور تغییر نمی‌کند.
  • گشت ارشاد در سال ۱۴۰۱ فاجعه می‌آفریند، اما هیچ مقامی مسئولیت آن را به عهده نمی‌گیرد.
  • عملکرد صدا و سیما ایرانیان را به سوی رسانه‌‌های خارجی دارای گرایش به اسرائیل سوق می‌دهد اما تغییر و تحولی در آن رخ نمی‌دهد.
  • اطلاعات مردم در مهم‌ترین پایگاه‌های داده کشور هک می‌شود اما تغییری در پدافند غیرعامل و مدیریت‌های مربوطه اتفاق نمی‌افتد.
  • نام ابربدهکاران بانکی به صورت عمومی اعلام می‌شود اما مورد پیگرد قرار نمی‌گیرند.
  • کاندیدایی که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ می‌بازد و از مردم «نه» می‌شنود، به ریاست قوه دیگر منصوب می‌شود و سپس با رد صلاحیتِ رقبا رئیس دولت می‌شود، اما هیچ کس برای این ظلم بزرگ بازخواست نمی‌شود.
  • کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به نتایج آن اعتراض می‌کند و بدون برگزاری هیچ دادگاهی ۱۵ سال در حصر خانگی قرار می‌گیرد و از تمام حقوق سیاسی و اجتماعی خود محروم می‌شود اما هیچ‌کس حتی مسئولیت این بی‌قانونی را به عهده نمی‌گیرد.

در تمامی این موارد شخص یا نهادی وجود دارد که توانایی شناسایی مسئولین مربوطه و بازخواست و تغییر آنان را دارد، اما اغلب انگیزه‌ و توانی برای این کار وجود ندارد. علت این پدیده، تضعیف نهادینه اصل تفکیک قوا در ساختار حقوقی و حقیقی نظام است. این وضعیت سبب شده، بسیاری از دستگاه‌های حکومتی از شخصیت و استقلال کافی برای تعامل سالم و هم‌افزا با یکدیگر برخوردار نباشند و اوقات خود را اغلب صرف نمایش کارآمدی به مقام‌های مافوق کنند و تاریکخانه‌ای برای پروژه‌های شخصی خود به وجود بیاورند و زنجیره‌های در هم تنیده‌ای از ناکارآمدی به وجود بیاید. این زنجیره ناکارآمد که معمولا سعی می‌کند تا با ارائه روایت‌های پیروز و تبلیغات خود را کارآمد نشان دهد، در برابر نفوذ نیز بسیار آسیب‌پذیر است.  

نیاز به تغییرات آشکار برای احیای مسئولیت

ممکن است تصور شود که تغییر در بسیاری موارد، درون سیستم اتفاق می‌افتد و خبری نمی‌شود. اما باید توجه داشت که با تغییرات پشت پرده نمی‌توان سیگنال روشن و شفافی از رابطه عملکرد افراد با ارتقا یا بقای آن‌ها در سیستم، به دیگر اعضای آن ارسال کرد. احیای مسئولیت در نظام نیازمند تغییرات آشکار و صریح است و بدون احیای مسئولیت، ابتکار عمل که مهم‌ترین پیش‌نیاز پیروزی و موفقیت است، در میان مسئولان و رهبران سیاسی – و حتی جامعه – تقویت نخواهد شد. 

۷ – نیاز به ابتکار عمل در روابط خارجی و جنگ

خط‌مشی‌ها و جهت‌گیری‌های کلان حکومت ایران در دهه‌های اخیر آزمون‌های متفاوتی پس داده و اکنون که نتایج برخی مشخص شده می‌توان آن‌ها را راحت‌تر مورد بررسی قرار داد. راهبرد کلان نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۷ به صورت خلاصه در سخنان رهبر کشور بیان شده است:

«به طور خلاصه در دو کلمه به ملت ایران بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد» (+)

به عبارت دیگر چهارچوب مواجهه ایران با اوضاع جهانی و منطقه‌ای در آن زمان «نه جنگ، نه مذاکره» اعلام شد. این جهت‌گیری تا سال ۱۴۰۳ ادامه یافت و با تغییر دولت در عمل تغییر کرد و به نظر می‌رسد اکنون به «هم جنگ، هم مذاکره» تبدیل شده است که در صورت تاب‌آوری و بهره‌برداری درست از آن می‌توان نتایج بهتری برای ایران رقم زد.

مقایسه راهبرد «هم جنگ، هم مذاکره» با «نه جنگ، نه مذاکره»

چهارچوب «هم جنگ، هم مذاکره» در مقایسه با «نه جنگ، نه مذاکره»، چشم‌انداز مشخص‌تری برای جامعه ترسیم می‌کند و ابتکار عمل بیشتری به مسئولان کشوری و لشکری می‌دهد. این گزاره فضایی برای آن‌ها به وجود می‌آورد تا برای رسیدن به اهداف از پیش‌تعیین‌شده و مشخص ابتکار عمل داشته باشند.

این وضعیت کم و بیش در مورد سیاست هسته‌ای ایران نیز وجود دارد و افکار عمومی را با سوالاتی مواجه کرده است. مردم از خود می‌پرسند چرا ما چند دهه هزینه دست‌یابی به بمب اتم را داده‌ایم، اما به بازدارندگی هسته‌ای نرسیده‌ایم؟ اگر ما نمی‌خواهیم سلاح هسته‌ای بسازیم، بهتر نبود افزایش غنی‌سازی را کنار می‌گذاشتیم و این دست‌آویز را از غرب می‌گرفتیم؟ به عبارت دیگر، در این دوگانه نیز قرار گرفتن در وضعیت بینابینیِ «نه این و نه آن»، باعث شده ایران از مواهب قرار گرفتن هر یک از دو سوی این دوگانه نیز محروم شود[۲۷].  

‌رهبران سیاسی بدون ابتکار عمل از بازیگریِ بهنگام در میدان سیاست باز می‌مانند و اقدامات آن‌ها تنها در مقام واکنش نمود پیدا می‌کند[۲۸].

تغییر از «نه جنگ، نه مذاکره» به «هم جنگ، هم مذاکره»، یکی از تجربیات مهم و ارزشمند کشور در سال‌های اخیر است که با هزینه فراوان به دست آمده است. به همین خاطر لازم است آن را از زوایای مختلف مورد واکاوی قرار دهیم.

الف) محتوا و هدف‌گذاری

چهارچوب «نه جنگ، نه مذاکره» اطمینان‌بخش نیست. مردم را دچار عدم قطعیت و اضطراب می‌کند و کشور را در ابهام فرو می‌برد. اگر قرار است نه مذاکره کنیم، نه جنگ شود، پس قرار است چه کنیم و چه شود؟ [۲۹]

به بیان دیگر، این رویکرد نمی‌تواند چشم‌انداز جدیدی خلق کند، چون هدف قابل ارزیابی ندارد و منزلگاه روشنی پیش روی جامعه نمی‌گذارد و علاوه بر این، در صورت تغییر شرایط و امکانی برای انعطاف و هدفگذاری جدید ندارد.

در جنگ ایران و عراق در دهه ۶۰ شمسی، ایران هدفگذاری‌هایی داشت و در نهایت همین باعث شد بتواند متناسب با شرایط جدید، آن‌ها را تغییر دهد و وقتی دید اهدافش به کلی از دسترس خارج شده‌ و در جامعه پشتیبانی نمی‌شود،‌ برای پایان جنگ تصمیم گرفت. اما چهارچوب «نه جنگ، نه مذاکره» به دلیل ابهام ذاتی در هدف‌گذاری و محدودیت‌هایی که بر تصمیم‌گیری تحمیل می‌کند، حتی در صورت تغییر جدیِ شرایط نیز امکانی برای انعطاف، تصمیم‌گیری و ترسیم چشم‌انداز جدید ندارد.   

ب) خاستگاه و مشروعیت

وقتی چهارچوب «نه جنگ، نه مذاکره» را بعد از گذشت هفت سال بررسی می‌کنیم، نخستین پرسشی که  مطرح می‌شود درباره علت تغییر رویکرد ما درباره مولفه «مذاکره» در این گزاره است. مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا در ید قدرت شخص اول کشور یعنی رهبر جمهوری اسلامی ایران یا ولی فقیه است و رهبر کشور علی‌رغم تمامی شرایط همچنان می‌توانست سر تصمیم خود بماند و اجازه مذاکره به مسئولان کشور ندهد. اگر چنین است، پس چرا نظام حاضر می‌شود سخن خود را تغییر دهد و کشور وارد مذاکره شود؟
برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که وجه غالب هر گزاره‌ای درباره تصمیم‌گیری درباره «مذاکره»، نه جنبه دینی، بلکه جنبه سیاسی آن است. به همین خاطر، به مشروعیتی برآمده از رأی مردم و کاملا روزآمد‌شده نیاز دارد. در نتیجه هر موضعی که از رأی مردم برآمده باشد، بر آن تاثیر می‌گذارد و حتی توانایی تغییر آن را دارد. به بیان دیگر، سیاستمداری که بخواهد چنین ادعایی کند باید چندی قبل رویکرد خود را با مردم در میان گذاشته باشد و از آن‌ها رأی گرفته باشد، وگرنه ممکن است پشتوانه کافی برای چنین ادعایی نداشته باشد و حتی در صورت بیان آن، وقتی مشخص شود که نظر عموم غیر از آن است ناگزیر به تغییرش می‌شود.

در سال‌های اخیر هر بار رقابت انتخاباتی وجود داشته مردم به نامزدی رأی داده‌اند که در مقایسه با سایر نامزدها مهارت و آمادگی بیشتری برای مذاکره و تعامل با جهان از خود نشان داده است. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ نیز چنین بود و همین سبب شد رهبر نیز پس از انتخابات ۱۴۰۳ نظرش را مطابق با آن تغییر دهد. در حقیقت، ماهیت سیاسی این گزاره و مشروعیتی که باید پشتوانه‌اش باشد، سبب می‌شود محتوای آن مطابق نظر عموم مردم تغییر کند.

ج) برخورد با واقعیت سخت

مولفه دیگر در چهارچوب «نه جنگ، نه مذاکره»، عبارت «نه جنگ می‌شود» است که به صورت یک پیش‌بینی بیان شده است. این پیش‌بینی یک سال بعد، با ترور رسمی سرشناس‌ترین نظامی ایران در سال ۱۳۹۸ عمیقاً ترک برداشت، سپس با درگیری شدید با متحدان ایران، حمله به سفارت ایران در خاک سوریه در فروردین ۱۴۰۳ و حمله مستقیم به خاک ایران در آبان ۱۴۰۳ با شدت بیشتری ادامه یافت؛ تا اینکه در سال ۱۴۰۴ جنگ وارد فاز مستقیم و تمام عیار شد و پیش‌بینی یادشده به کلی نادرست از آب در آمد.

بیان گزاره‌هایی از جنس «پیش‌بینی»، «گمانه‌زنی»، «حدس» و «فرضیه» از سوی مقامات عالی‌رتبه در کار مسئولان و فرماندهان کشور اخلال ایجاد می‌کند و ابتکار عمل را از آنان می‌گیرد. اما باید توجه داشت مهم‌تر از خود این گزاره، سازوکاریست که از دل آن چنین پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌هایی بیرون می‌آید و بر اداره کشور اثر می‌گذارد. آیا می‌توان مجموعه‌های کارشناسی که چنین تحلیلی ارائه کرده و همینطور دستگاه‌ها و شخصیت‌هایی که آن را تبیین کرده‌اند و به آن پر و بال داده‌اند را پیدا کرد و مورد سوال قرار داد؟ مسئولیت این تحلیل با کدام مجموعه از کارشناسان است؟

جمع‌بندی: چه باید کرد؟

اسرائیل و امریکا با ایران وارد جنگ شده‌اند. این جنگ تا زمانی که یک طرف، دیگری را در هم بشکند یا آنکه موازنه قوا به صورتی رقم بخورد که هزینه ادامه جنگ برای هیچ یک از طرفین قابل پرداخت نباشد، به اشکال گوناگون ادامه می‌یابد. به همین خاطر لازم است ایران موضوع را کاملا جدی بگیرد و به سرعت نسبت به ترمیم نقاط آسیب‌پذیر خود اقدام کند.

از جمله این نقاط آسیب‌پذیر و عوامل ضعف ایران در جنگ باید به مسئله نفوذ و تاثیرات هدایت‌شده آن در اداره کشور، عدم تمرکز ماموران امنیتی و نیروهای مسلح بر مقابله با تهدیدهای واقعی و مسائل دفاعی اشاره کرد. این موارد که احتمالا بی‌ارتباط با یکدیگر نیستند، بنیان‌های جامعه و حکومت را تضعیف و ایران را ضربه‌پذیر می‌کنند. برطرف نکردن این نقاط ضعف ممکن است کشور را در وضعیتی خطرناک قرار دهد تا آنجا که توان موشکی نیروهای مسلح نیز به تنهایی از پاسخ به تهدیدها بر نیاید.

محمد باقری، فرمانده سابق ستاد کل نیروهای مسلح ایران بیست روز قبل از شهادتش چنین گفته است:

“کشورها نیروهای مسلحی را ایجاد می‌کنند و بر اساس منافعشان این نیروی مسلح را توسعه می‌دهند و به آن مأموریت دفاع از منافع و سرزمین را واگذار می‌کنند و این نیروی مسلح سلسله‌مراتب خود را دارد و مسیر لازم برای ایفای نقش خود را طی می‌کند، اما اگر دولت‌ها کار را به‌صورتی پیش ببرند که در داخل مردم را ناراضی کنند و در خارج برای دشمن دلخوشی ایجاد کنند نیروهای مسلح نمی‌توانند مسئولیت خود را به انجام برسانند.” [۳۰]

تهدید نظامی و امنیتی علیه ایران در دهه‌های گذشته نیز وجود داشته است. اما هیچ گاه به این صورت عملی نشده است. چرا تهدیدهای نظامی در این زمان به اجرا در آمده است؟ چرا از زمان اتمام جنگ ایران و عراق تاکنون کسی به خاک ایران تجاوز نکرده است؟

این پرسش را باید با اتکا به مهم‌ترین نیروی بازدارندگی ایران یعنی مشارکت مردم در تعیین سرنوشت کشور توضیح داد. مهم‌ترین ابزار ایران برای خنثی کردن تهدیدهای خارجی در دهه‌های اخیر رأی مردم بوده است. اما از نیمه دوم دهه هشتاد به این سو، نرخ مشارکت مردم در انتخابات‌های مختلف همواره روندی نزولی داشته است.

تحلیل آمار مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری

تعداد واجدین شرایط حق رای از ۲۱ میلیون نفر در سال ۱۳۵۸ به بیش از ۶۱ میلیون نفر در سال ۱۴۰۳ افزایش یافته  و در چهار دهه اخیر تقریبا ۳ برابر شده است. متناسب با این افزایش، تعداد آرای مردم در انتخابات ریاست جمهوری نیز کم‌و‌بیش روندی صعودی داشته و در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ به ۳۹ و ۴۱ میلیون رای می‌رسد. اما شاخص تعداد رأی‌دهندگان در نیمه دوم دهه هشتاد تغییر رفتار می‌دهد و علی‌رغم افزایش تعداد واجدین شرایط روند کاهشی در پیش می‌گیرد و در سال ۱۴۰۰ به ۲۹ میلیون و در مراحل اول و دوم انتخابات ۱۴۰۳ به ۲۴ و ۳۰ میلیون رأی کاهش می‌یابد. نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران از سال ۱۴۰۰ به این سو همواره کمتر از ۵۰% بوده است.

ایران در گذشته نه چندان دور تجربه انتخاب رؤسای جمهوری با بیش از ۲۰ میلیون رای را دارد، اما رئیس جمهور فعلی علی رغم تعداد بیشتر واجدین شرایط تنها با ۱۶ میلیون رأی انتخاب شده که در سی سال اخیر کاملا بی‌سابقه است. رئیس دولت چهاردهم تنها از ۲۷% از واجدین شرایط رأی گرفته که کمترین مقدار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است.

ریاست جمهوری مهم‌ترین نمود آرای مردم در ایران است چرا که در هیچ مجال دیگری به اندازه انتخابات ریاست جمهوری، این تعداد رأی در یک نفر جمع نمی‌شود. نسبت آرای رئیس جمهور از کل واجدین شرایط حق رأی در دهه‌های اخیر هیچگاه‌ روندی صعودی نداشته است. از سال ۱۳۵۸ تا میانه دهه هشتاد شمسی حول مقدار ۵۲% نوسان کرده و نمی‌تواند روند پایدار و قابل ملاحظه‌ای از کاهش یا افزایش در آن مشاهده کرد. اما از میانه دهه ۸۰ روند نزولی آشکاری قابل مشاهده است؛ روندی که در نهایت سبب می‌شود پشتوانه مردمی رئیس جمهور به ۲۷% (تقریبا نصف میانگین سابق) تقلیل یابد.  

نظام سیاسی ایران از نیمه دهه هشتاد شمسی بیمار شده و هیچ یک از اقداماتی که در دو دهه اخیر انجام شده موفق نشده جلوی این بیماری را بگیرد. به عبارت دیگر روند تضعیف جایگاه دولت به عنوان مهم‌ترین نمود رأی مردم در حکومت ایران – که از نیمه دهه هشتاد آغاز شده – هیچ گاه در دو دهه اخیر به صورت پایداری شکسته نشده است.

از آنجا که با اضافه شدن واجدین شرایط حق رأی جدید، مشارکت در دهه‌های اخیر افزایش پیدا نکرده، شاید بتوان از منظر نسلی نیز به موضوع نگاه کرد و مدعی شد نظام سیاسی در ایران توانایی جذب نسل‌های جدید را ندارد و با نوعی بحران در گذار بین نسلی مواجه شده است[۳۱].

تحلیل آمار مشارکت در انتخابات مجلس

روند بلندمدت آمار مشارکت مردم در انتخابات مجلس نیز وضعیت متفاوتی با انتخابات ریاست جمهوری ندارد و حتی وخیم‌تر و دیرپاتر است. نرخ مشارکت در مجلس از ۱۳۵۸ تا دهه ۷۰ شمسی، کم‌وبیش روندی صعودی دارد اما با شروع دهه ۸۰ تغییر رفتار می‌دهد و روندی نزولی پیدا می‌کند و در سال ۱۴۰۲ به مقدار بی‌سابقه ۴۰% (۲۵ میلیون رأی) کاهش می‌یابد.

مشارکت سیاسی در شهرهای بزرگ

وقتی به آمار مشارکت سیاسی در پرجمعیت‌ترین شهرهای ایران نگاه می‌کنیم، مسئله افول مشارکت مردم در عرصه سیاست خود را بیش از پیش نشان می‌دهد. به عنوان نمونه، نرخ مشارکت در انتخابات مجلس در شهر تهران، در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲ به ترتیب ۲۵% و ۲۴% و نرخ مشارکت موثر به ترتیب ۱۲% و ۸% بوده است[۳۲]. به عبارت دیگر، نمره عملکرد نهاد انتخابات مجلس در پایتخت سیاسی و پرجمعیت‌ترین شهر ایران ۸ از ۱۰۰ است. آیا کسی در حکومت هست که مسئولیت چنین پدیده فاجعه‌باری را به عهده بگیرد؟

وضعیت در سایر شهرهای بزرگ ایران نیز تفاوت فاحشی با تهران ندارد. به عنوان نمونه نرخ مشارکت در انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ در شهرهای مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز به ترتیب ۴۰%، ۳۷%، ۲۹% و ۲۵% بوده و نرخ مشارکت موثر در آن‌ها به ترتیب ۲۰%، ۱۴%، ۱۸% و ۱۴% بوده است. عملکرد نهاد انتخابات مجلس در اکثر شهرهای بزرگ در ایران حتی با نمره قبولی نیز فاصله زیادی دارد.

مشارکت سیاسی و بازدارندگی مردمی

مسئله افول مشارکت سیاسی در ایران در دو دهه اخیر یک مسئله بسیار جدی است و بدون اقدامات آشکار برای ترمیم پایدار آن نمی‌توان به حل مسائل پیش روی کشور امیدوار بود. مشارکت مردم در امور عمومی یکی از ارکان بازدارندگی در ایران است و به خاطر فقدان آن ایران از نظر امنیتی آسیب‌پذیر می‌شود.   

در واقع به نظر می‌رسد حکومت ایران با توفیقات نظامی در دهه نود شمسی به ویژه در سوریه و توسعه بازدارندگی برون‌مرزی، خود را از بازدارندگی مردمی مبتنی مشارکت سیاسی بی‌نیاز دیده و هیچگاه برای بازسازی آن – علی‌رغم افت‌های صورت گرفته – اقدامی نکرده است. اکنون که بازدارندگی برون‌مرزی ایران مثل گذشته کارآیی ندارد، خلأ بازدارندگی متکی بر مشروعیت سیاسی، بیش از پیش نمایان شده و به عنوان یکی از نقاط ضربه‌پذیر مورد بهره‌برداری دشمنان می‌گیرد. 

نفوذ و مشارکت سیاسی

به گفته وزیر اسبق اطلاعات ایران، نشانه‌های نفوذ در لایه‌های بالای حکومت در سال‌های اخیر بیش از پیش در کشور مشاهده شده و اکنون باید گفت نفوذ در لایه‌های قدرت به یکی از مهم‌ترین مسائل کلان در ایران تبدیل شده است. به دلایل متعدد لازم است حکومت هرچه سریع‌تر دست به کار شود و دوباره این نیروی بازدارنده را احیا کند.

مسائل کنونی ایران با یکدیگر در هم‌تنیده‌اند و ایران باید ضمن بازسازی دفاعی خود، برای حل هم‌زمان آن‌ها اقدام کند. نفوذ یکی از مسائلی است که از هر طرف به موضوع نگاه کنیم به آن می‌رسیم. بدون حل مسأله نفوذ هر پروژه‌ای احتمالا به شکست می‌انجامد. به نظر می‌رسد ناکارآمدی و بیرون نگه داشتن مردم از قدرت، نوعی رابطه مستقیم با نفوذ گسترده دارند. به عبارت دیگر هرچه دست مردم از قدرت کوتاه‌تر باشد و حکومت ناکارآمدتر باشد مسیر نفوذ هموارتر است.

به عنوان نمونه، صندلی نمایندگی مجلس و شوراهای شهر و روستا یکی از نقاط حساس و آسیب‌پذیر است؛ چرا که در صورت پایین بودن مشارکت مردم می‌توان با تکیه بر پول و تبلیغات آن را به دست آورد. از سوی دیگر فاصله‌گرفتن با شایسته‌سالاری با اجرای پروژه‌هایی مانند یکدست‌سازی، جاده را به گونه دیگری برای حضور نیروهای وابسته در قدرت هموار می‌کند. به همین خاطر می‌توان استدلال کرد که جریان‌های نفوذی با مشارکت سیاسی پایین و احتمالا با اتکا به ویژگی‌هایی غیر از تخصص و کارآمدی وارد سیستم می‌شوند.

به عبارت دیگر حل مسأله نفوذ گسترده بدون افزایش چشمگیر مشارکت سیاسی – به عنوان شرط لازم – امکان‌پذیر نیست. افزایش شدید و ناگهانی مشارکت سیاسی می‌تواند مانند سیل عمل کند و عملکرد نیروهای نفوذی را تحت تاثیر قرار دهد و قوای ادراکی سیستم را اصطلاحاً ریسِت کند.

نکته کلیدی در پروژه مقابله با نفوذ، عدم تقلیل آن‌ به عملیات‌های شناسایی و حذف نفرات است. نفوذ در برخی جریان‌های حاضر در بدنه قدرت رخنه کرده و دامنه متنوعی از فعالیت‌ و اثرگذاری را در برنامه‌های خود دنبال می‌کند. برای مقابله موثر با نفوذ باید کاری کرد تا این جریان به صورت کلی تضعیف شود و اثرگذاری خود را از دست بدهد.  

تغییرات اساسی در سیستم گزینش

مسأله نفوذ با تغییر فلان مسئول و سپردن کار به دست فلان مسئول حل نمی‌شود، چنانچه در دو دهه قبل نیز چنین نشده است. حل مسأله نفوذ نیازمند تغییرات گسترده است. پدیده نفوذ قبل از هرچیز نشان می‌دهد سیستم‌های موجود گزینش و احراز صلاحیت علی‌رغم وسواس زیادی که برای تشخیص اهلیت افراد به خرج می‌دهند، ناکارآمد و شکست‌خورده‌اند و باید به کلی کنار گذاشته شوند و با رویکردهای جدید جایگزین شوند. افراد متعهد و دلسوز فراوانی هستند که به خاطر سکوت یا عدم موافقت مراکز امنیتی در پاسخ به استعلام‌های حراست از خدمت به مردم باز مانده‌اند. مهم‌ترین معیار برای گزینش افراد باید کارآمدی و تخصص آن‌ها باشد. کارآمدی و تخصص یکی از مهم‌ترین لایه‌های دفاعی حکومت در برابر نفوذ است و به هیچ رو نباید از آن کوتاه آمد[۳۳]. اگر اتهامی متوجه کسی هست باید دادگاه مطابق قانون به آن رسیدگی کند، نه آنکه بر اساس صلاحدید نهادهای امنیتی، یک نفر از عضویت در هیئت علمی دانشگاه یا نشستن در فلان صندلی در اداره کل فلان وزارتخانه یا فلان معاونت شهرداری یا نمایندگی مجلس منع و از حقوق طبیعی اجتماعی و سیاسی‌اش محروم شود. 

ضرورت تعریف پروژه‌های جدید و حل مسأله

نیازهای امروز ایران مانند آرمان‌گرایی واقع‌گرا، احیای ساختار مسئولیت و اتکای امنیت ملی بر پویایی و کارآمدی داخلی و همینطور مقابله موثر با نفوذ همگی مسائلی هستند که در سال‌ها و حتی دهه‌های اخیر درباره آن‌ها سخنان زیادی گفته شده و حتی در بسیاری موارد اقدامات زیادی نیز برای بهبودشان انجام شده اما منجر به حل مسأله نشده است. شرایط حاضر از جهات زیادی با گذشته متفاوت است و نمی‌توان با تکرار رویه‌ها و روندهای سابق کاری از پیش برد. نکته‌ای که رهبران سیاسی – چه درون حکومت چه بیرون از حکومت – باید به آن توجه کنند آن است که با تکرار کلیشه‌های سابق و اشتغالات جاری نه تنها قدمی به پیش بر نمی‌دارند بلکه بیش از پیش از مسائل سابق فرو می‌روند. فضای فعلی نیازمند تعریف پروژه‌های جدید و به دست گرفتن ابتکار عمل برای حل مسائل کشور به منظور تقویت بنیان امنیت ملی است.  

ویژگی‌های این پروژه جدید

انرژی به دست‌آمده از ایستادگی و عدم استقبال گروه‌های متنوع جامعه در برابر نیروی متجاوز فرصت تازه‌ای برای تعریف پروژه‌های جدید و بازیابی توان حل مسأله در حکومت فراهم کرده و باید از آن برای تغییرات موثر در کشور بهره برد. اگر این انرژی رها شود و به کار گرفته نشود، نه تنها به هیچ بهبودی منجر نمی‌شود بلکه به یأس و سرخوردگی بیشتر در آینده و بحران‌های عمیق‌تر می‌انجامد.

این طرح جدید باید حاوی چند ویژگی مهم باشد:

  1. انسجام ملی را تقویت کند. این طرح باید چتر بزرگی فراهم کند تا افراد با سلایق و گرایش‌های گوناگون – بدون هیچ قید و شرطی – رسما کنار یکدیگر قرار بگیرند و فعالیت مشترکی را به سرانجام برسانند.
  2. با حل دست کم یکی از مسائل مهم و واقعی در کشور یا برداشتن گام‌های موثر برای حل آن، خود تبدیل به الگویی برای حل مسائل موجود در کشور شود و این تصور را در مردم به وجود بیاورد که می‌توان مسائل ایران را حل کرد.
  3. متمایز و آینده‌نگر باشد و چشم‌اندازی برای حل مسائل بیشتر در آینده به وجود بیاورد و به عنوان قدمی نمادین از یک تغییر رویه بزرگ‌تر در جامعه پذیرفته شود.
  4. بازدارندگی مردمی را علی‌رغم افت شدید آن در سال‌های اخیر به سرعت احیا کند.

فوریت احیای بازدارندگی مردمی

اسرائیل برای حمله مجدد به ایران سعی می‌کند متحدین بیشتری در آمریکا و اروپا و حتی کشورهای عربی به کار بگیرد تا با نیرو و تجهیزات بیشتر در مدت زمان کوتاه‌تری به اهداف خود دست یابد و خسارت کمتری دریافت کند. مهم‌ترین کاری که باید ایران در این مرحله انجام دهد این است که این بازی را به هم بزند و هزینه ورود آشکارا به جنگ را برای کشورهای دیگر در افکار عمومی جهان بالا ببرد.

هزینه مواجهه نظامی با کشوری که آمار چشمگیری از مشارکت مردم در انتخابات دارد قابل توجه است. به همین خاطر بهترین کار برای ایران این است که در اسرع وقت صندوق رأی را روی میز بگذارد. از طرف دیگر وضعیت خطیر منطقه در غرب و شمال غرب و همینطور شرق ایران ممکن است موقعیت‌های پیش‌بینی‌ناپذیر جدیدی به وجود بیاورد، و از این جهت نیز بهتر است چنین اقدامی به آینده نامعلوم موکول نشود. 

موعد بعدی رأی‌گیری در ایران، انتخابات مجلس، شوراها و خبرگان در اردیبهشت ۱۴۰۵ است. اما این زمان ممکن است به دلایل مختلف برای حل مسائل کنونی بیش از اندازه دیر و غیرقابل استفاده باشد. علاوه بر این، نتایج انتخابات‌های قبلی نشان می‌دهد این ‌روند با برگزاری انتخابات به شیوه گذشته شکسته نمی‌شود و چیزی بهتر از نتایج قبلی به دست نمی‌آید. احیای انتخابات خود به اقدامات ابتکاری دیگری نیاز دارد.

همه‌پرسی برای احیای بازدارنگی مردمی

راهکاری که می‌تواند در شرایط حاضر، سرمایه اجتماعی به وجود آمده به صورت سیستماتیک دست‌مایه تقویت بنیان امنیت ملی قرار دهد و در اسرع وقت سطح جدیدی از بازدارندگی را برای کشور احیا کند و در عین حال چشم‌اندازی جدید برای بازیابی توان حل مسأله به وجود بیاورد، استفاده از ظرفیت همه‌پرسی مطابق با اصول مندرج قانون اساسی است[۳۴].

همه‌پرسی معمولا معطوف به یک سوال انجام می‌شود. اما در اینجا چون هدف، گردهم‌آوردن طیف‌های مختلف مردم و حکومت با گرایش‌های مختلف است، بهتر است ترکیبی از چند سوال مختلف برای فراخواندن طیف‌ها و گروه‌های مختلف در همه‌پرسی مورد استفاده قرار گیرد.

این طرح می‌تواند به این صورت اجرا شود که در مرحله نخست رئیس جمهور پیشنهاد دهد تا هفته پایانی خرداد را به مناسبت از خودگذشتگی مردم و جان‌فشانی نیروهای مسلح برای ایستادگی تاریخی در برابر دشمن متجاوز به وطن، به نام «هفته پاسداشت وطن»[۳۵] وارد تقویم رسمی شود و پس از تایید رهبر جمهوری اسلامی ایران، اعلام شود که حکومت ایران برای تقویت بنیان امنیت ملی و اتکای بیشتر به نیروی مردم می‌خواهد به صورت مستقیم آن‌ها مراجعه کند و برخی از مسائل موجود را با کمک آن‌ها حل کند و تاریخ برگزاری آن در سال ۱۴۰۴ اعلام شود. سپس از همه مردم با تمام گرایش‌های سیاسی در ایران و خارج از ایران دعوت شود تا در یک گفتگوی عمومی درباره این چهار موضوع شرکت کنند و همه مردم را به مشارکت در تعیین سرنوشت خود و حل مسائل کشور تشویق کنند. 

سوالات پیشنهادی برای همه‌پرسی همراه با شرح مختصری درباره هر سوال در جدول زیر آمده است.

شمارهمتن سوالگزینه‌هاشرح
۱آیا با افزایش بودجه نظامی برای تقویت توان دفاعی ایران در مقابله با تجاوزهای اسرائیل و آمریکا موافقید؟بله/خیربا پاسخ به این سوال میزان همبستگی و اراده مردم در برابر نیروی متجاوز به صورت رسمی و علنی به دنیا نمایش داده می‌شود و فصلی جدید از امنیت ملی در ایران و منطقه آغاز خواهد شد.
۲آیا عدم پوشش موی سر زنان در ایران باید در قانون، جرم تلقی شود و کسی به خاطر رعایت نکردن آن مجازات شود؟بله/خیربا این سوال یکی از بحران‌های اجتماعی مهم در سال‌های اخیر که حل آن ساده‌تر از موضوعات دیگر است – به عنوان نمونه – تعیین تکلیف می‌شود و طیف گسترده‌تری از مخالفین سیاسی نیز برای شرکت در همه‌پرسی انگیزه خواهند داشت.
۳آیا موافقید تا دولت برای تغییر نظام گزینش و احراز صلاحیت لایحه‌ای تقدیم مجلس کند؟بله/خیراین کار نخستین قدم دولت برای مواجهه با مسئله ناکارآمدی و نفوذ است و پاسخ به آن انرژی زیادی به دولت می‌دهد تا این ماموریت خطیر را آغاز کند.
۴به نظر شما آیا قانون اساسی ایران در روزگار حاضر نیاز به اصلاح و بهبود دارد؟بله/خیراین سوال می‌تواند دریچه‌ای رو به آینده باشد و راهنمایی برای آغاز دوران جدیدی از حل مسئله، کارآمدی و پیشرفت در کشور باشد.

در مرحله بعد لازم است قبل از این همه‌پرسی، رئیس جمهور از قوه قضاییه درخواست کند تا تمامی کسانی که با اتهامات سیاسی در زندان یا حصر هستند آزاد شوند یا دست کم تا تاریخ برگزاری همه‌پرسی مرخصی بگیرند تا بتوانند آزادانه در گفتگوی عمومی درباره موضوعات همه‌پرسی شرکت کنند. مهم‌ترین هدف در این همه‌پرسی مشارکت گسترده و بی‌سابقه مردم – در مقایسه با تمامی انتخابات‌های قبلی – و ارائه الگویی جدید از اتکا به مردم و حل مسأله برای شروع فصلی تازه در تاریخ کشور است.

میوه درخت وفاق

یکی از مهم‌ترین ایده‌های مسعود پزشکیان که در انتخابات با اتکا به آن بیشتر از سایر نامزدها از مردم رأی گرفت، پرهیز از غرق شدن در دعواهای سیاسی است که از آن به عنوان ایده وفاق یاد می‌شود. این ایده اگرچه مورد استقبال مردم قرار گرفت اما مجموعه‌ای از سوالات همچنان در مورد آن بدون پاسخ باقی مانده است: از دعوا پرهیز شود تا چه کار کنیم؟ اگر از دعوا پرهیز کردیم اما همچنان اختلاف داشتیم و به همین خاطر نتوانستیم کاری از پیش ببریم چه باید بکنیم؟ اگر اختلافات حل‌نشده بنیان‌های جامعه و حکومت شد، تکلیف چیست؟ مکانیزم ما برای حل اختلافاتی که به وجود می‌آید چیست؟

ایده وفاق هدف نیست، بلکه مقدمه‌ای برای گام‌های بعدی تلقی می‌شود. گام بعدی وفاق، پیشنهاد شیوه‌ای مرضی‌الطرفین برای حل مسائل – در ضمن حفظ وفاق و پرهیز از دعوا و مرافعه و همینطور به منظور تداوم آن – است که با توجه به آنچه در متن حاضر گفته شد به نظر می‌رسد چیزی به جز مراجعه مستقیم به رأی مردم در قالب همه‌پرسی نیست.

در حال حاضر گروه‌های ذی‌نفوذ صاحب رسانه و سرمایه متعددی در کشور وجود دارند که از شرایط موجود سود می‌برند. این گروه‌ها با فشار بر افراد شایسته فرایند حل مسأله از مسیرهای معمول را تحت تاثیر قرار می‌دهند و با اخلال مواجه می‌کنند. مراجعه مستقیم به رأی مردم یکی از کم‌هزینه‌ترین راه‌ها برای بی‌اثر کردن این گروه‌ها نیز هست.

وفاق ماهیتا یک پروژه سیاسی است و دولت کنونی نیاز به یک راهکار سیاسی برای حل مشکلات کشور دارد[۳۶]. اگر دولت فعلی گام دوم وفاق را برندارد و درخت وفاق بدون میوه بماند، با توجه به وضعیت کنونی و فشارهای موجود به زحمت می‌توان نتیجه‌ای بهتر از دولت‌های قبل برای آن تصور کرد و همین باعث کاهش پایگاه حکومت و آسیب‌پذیرتر شدن کشور در برابر تهدیدهای خارجی خواهد شد. علاوه بر این، گفتمان وفاق نیز با پرداختن به ایده‌هایی مانند «گفتگو برای گفتگو» و اتلاف وقت، به پوششی برای گم کردن مسئولیت و پیدا نشدن مقصر بدل خواهد شد.

ممکن است تصور شود سخن گفتن از چنین ایده‌های متمایزی مثل همه‌پرسی برای ایجاد تغییر در سیستم، در شرایط جنگی خطرناک است و به خاطر احتمال تضعیف کشور باید از آن‌ها پرهیز شود. اما نباید از یاد برد که ایران تجربه چنین تغییراتی را در شرایطِ جنگیِ به مراتب سخت‌تر از این دارد. در سال ۱۳۶۰ در شرایطی که بخشی از خاک ایران در اشغال عراق بود، حکومت هنوز نوپا بود و هنوز قوام و سابقه چندانی نداشت و دعواهای داخلی نیز با شدت زیادی در جریان بود، فرماندهی کل قوا تغییر کرد و طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور در مجلس به رأی گذاشته شد و پس از آن در طول مدت جنگ نیز شیوه فرماندهی و مدیریت جنگ چند بار تغییر کرد. مسئله دقیقا همین است که ما چقدر می‌توانیم برای رسیدن به نتایج بهتر از خود ابتکار عمل نشان دهیم. بدون ایجاد تغییر و بازیابی توان حل مسأله، نمی‌توان مشکلات کشور را حل کرد و قدمی به پیش برداشت.

سخن پایانی

در میدان نبرد، طرفین مهم‌ترین داشته‌های خود را به کار می‌گیرند تا پیروز شوند. ما هنوز یکی از مهم‌ترین داشته‌هایمان – یا به زعم بسیاری مهم‌ترین داشته‌مان – یعنی اتکا به نیروی مردم را در صحنه‌ای که به وجود آمده به طور کامل به کار نگرفته‌ایم. این تهدید جدی‌تر از آن است که با تمامی توانمان وارد میدان نشویم. باید میدانی به وجود بیاوریم تا مردم ایران خودشان را به صورت مستمر در ساخت قدرت شریک احساس کنند. باید تمام مردم ایران را – در تمامی نقاط ایران و تمامی نقاط جهان – برای احقاق حقوق خودمان، علیه اسرائیل وارد میدان نبرد کنیم.


پانویس و ارجاع

[۱] چرا جنگ روایت‌ها مهم‌تر از گلوله است؟ گفتگو با عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما، نوید شاهد، تیر ۱۴۰۴ (+)

[۲] War of Narratives

[۳] این ایده پیش‌تر با برآمدن اینترنت و انتشار گسترده اطلاعات در دهه ۹۰ میلادی با عباراتی مانند جنگ شبکه‌ای (Netwar) مطرح شده بود.

[۴] یکی از نمونه‌های مهم برای اینکه بفهمیم گفتمان جنگ روایت‌ها تا چه میزان می‌تواند یک رسانه را از درون تهی کند و به انحراف بکشاند، انتشار گسترده اخبار و گزارش‌های کارشناسیِ خلافِ واقع بعد از شلیک به هواپیمای مسافربری در دی ماه ۱۳۹۸ است.

[۵] یکی از نمونه‌های آسیب‌پذیر شدن سیستم در گفتمان جنگ روایت‌ها، تمرکز بیش از حد روی پرهیز از پرداختن موضوعات «دشمن ‌شاد کن» است. فرض کنید نقصی در سیستم وجود دارد که قاعدتا باید نقد شود تا تصحیح شود. اما به خاطر سواستفاده‌ در رسانه‌های دشمن به آن پرداخته نشود. در چنین شرایطی نقص در سیستم نه تنها از بین نمی‌رود بلکه ریشه می‌دواند. به عبارت دیگر، تمرکز بیش از حد روی قاعدۀ پرهیز از شاد کردن دشمن، باعث می‌شود که سیستم هک شود. چراکه دشمن می‌تواند با تمرکز روی هر اقدام سنجیده و درستی که اغلب مانند ممکن است مانند هر درمان دیگری با درد و تلخی نیز همراه باشد، اظهار شادی کند و از این طریق قدرت حل مسأله را در سیستم از بین ببرد و مشکلات و بیماری‌های آن را به مسائل مزمن و غیرقابل علاج تبدیل کند. بازشناسی خود از فیلتر دشمن، به عنوان یک اصل و قاعده ریسک‌های زیادی در پی دارد و باید درباره آن احتیاط کرد، به ویژه وقتی سخن از دشمنی حیله‌گر و باهوش در میان است.

[۶] به عنوان نمونه به این چند ادعا نگاه کنید:

  • “{جنگ با آمریکا} نیروهای مسلح ایران نمی‌خواهد. من حریف شما هستم. نیروی قدس حریف شماست… هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما می‌گویم آقای ترامپ قمار باز! من به شما می‌گویم. بدان! در آنجایی که فکر نمی‌کنی، ما در نزدیک شما هستیم. در هر کجا که تصور نمی‌کنی، ما در کنار شما هستیم … بیا! ما منتظریم. مرد این میدان ما هستیم برای شما. شما می‌دانید این جنگ یعنی نابودی همه امکانات شما. این جنگ را شما شروع می‌کنید اما پایانش را ما ترسیم می‌کنیم. بنابراین نباید به ملت ایران اهانت کنید. نباید به رئیس جمهور ما اهانت کنید.” قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ۱۳۹۷ (+)
  • “اگر یک تار مو از یک ایرانی کم شود تمام کرک و پشم شما را به باد می‌دهیم. این تهدیدها جدیست. ما جنگ لفظی نمی‌کنیم. همه چیز را به میدان عمل واگذار می‌کنیم… ما بر همه منابع دشمنانمان مسلطیم… همه جا زیر دید ماست و اگر لازم شود زیر تیر ماست” حسین سلامی، فرمانده سپاه ۱۳۹۹ (+)
  • “هر اقدام تاکتیکی می‌توان یک شکست بزرگ برای آنها باشد… با یک عملیات می‌توان اسراییل را نابود کنید.” حسین سلامی، فرمانده سپاه ۱۴۰۰ (+)
  • “حزب‌الله و مقاومت اسلامی، امروز، در اوج عظمت و قدرت قرار دارند و نمی‌توان قدرت امروز مقاومت را با دهه‌های گذشته مقایسه کرد. حزب‌الله امروز قدرتمندترین نیروی زمینی در منطقه را در اختیار دارد که می‌تواند ارتش صهیونیستی را نابود کند.” محمدرضا نقدی، معاون هماهنگ‌کننده سپاه، مرداد ۱۴۰۱ (+)
  • “من از این موضوع شگفت‌‌زده می‌شوم که ارتش اسرائیل با چه جراتی می‌خواهد با کشوری مقابله کند که وسعتش صد برابر فلسطین تاریخی است و جمعیتش ۸۵ میلیون نفر است و این جزو استراتژی‌اش است که هر گونه جنگ با اسرائیل منجر به نابودی اسرائیل خواهد شد و همۀ عِده و عُده‌اش را دارد فراهم می‌کند برای تحقق این تئوری… اسرائیل اعلام کرده که اگر موجودیتش به خطر بیفتد، از همۀ سلاح‌هایش استفاده می‌کند. اما اسرائیل فاقد عمق استراتژیک است و نسبت به ایران موقعیت راهبردی بسیار ضعیفی دارد. همین نقطه‌ضعف، عامل بازدارنده‌ای است که به سود ایران عمل می‌کند و مانع حملۀ اتمی یا حتی غیراتمی اسرائیل به ایران می‌شود. به نظر من بعد از جنگ طولانی ایران و عراق، جنگی که صدام می‌خواست ظرف یک هفته در آن پیروز شود ولی هشت سال گرفتارش شد، تا دویست سال آینده هیچ کشوری جرات حمله به ایران را پیدا نخواهد کرد!” ماشاءالله شمس‌الواعظین، مهر ۱۴۰۲ (+)
  • “اگر ارتش رژیم صهیونیستی اراده کند نیروهای زمینی را وارد غزه کند، جبهه‌های از پیش مهیّا شده مقاومت، آن را به قبرستان سربازان اشغالگر تبدیل خواهند کرد … ایران خطوط قرمزی دارد و اگر جنگِ زمینی ادامه یابد، ناگزیر به پاسخ خواهد بود.” حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه، مهر ۱۴۰۲ (+ و + و +)
  • “خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه می‌توانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیات‌هایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام می‌کنیم. یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود می‌شود” اردیبهشت ۱۴۰۳ (+)
  • “سرزمین‌های اشغالی اندازه یکی از استان‌های کوچک ایران هم نیست. اراده کنیم می‌توانیم کل صهیونیست‌ها را از بین ببریم.” علی فدوی جانشین فرمانده سپاه، مهر ۱۴۰۳ (+)
  • “اسرائیل توانایی حمله به ایران را ندارد. در مقایسه با لبنان که حتی پدافند هوایی ندارد و گروهی از مردم آن مانند حزب‌الله در خط مقدم مقاومت قرار دارند، ایران به‌طور کامل مجهز به سیستم‌های دفاعی و موشکی است… اسرائیل تنها می‌تواند از طریق حملات محدود و مذبوحانه مانند حمله‌ای که پس از عملیات وعده صادق به اصفهان داشت، اقدام کند، اما هرگز قادر نخواهد بود در داخل ایران به صورت گسترده دست به اقدام بزند… برخی تحلیل‌های نادرست و اطلاعات غلط باعث ایجاد نگرانی در میان مردم می‌شود در حالی که پس از عملیات وعده صادق ۲ مقام معظم رهبری با آرامش کامل نماز جمعه‌ای در مصلی برگزار کردند، این اقدام پیام مهمی به تمام دنیا داشت و ثابت کرد که نگرانی‌ها بی‌اساس است” محمدعلی عزیز جعفری، فرمانده سابق سپاه، آبان ۱۴۰۳ (+)

[۷] در سال‌های اخیر هشدارهای زیادی برای مقابله با نفوذهای منجر به ترور شده و این مسأله کاملا در سطح افکار عمومی مطرح بوده است. یکی از مهم‌ترین هشدارها درباره وضعیت وخیم سیستم اطلاعات و امنیت مصاحبه ابراهیم یونسی وزیر اسبق اطلاعات در سال ۱۴۰۰ است که گفت:

” ۱۰ سال اخیر متأسفانه نفوذ موساد در بخش های مختلف کشور به حدی است که جا دارد همه مسئولین جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند. متأسفانه سازمان های امنیتی و اطلاعاتی به جای اینکه آنها را شناسایی کنند به جان خودی ها افتاده‌اند.” (+)

[۸] نگاه کنید به سرگذشت مازیار ابراهیمی که به اتهام ترور دستگیر شد و اعترافاتش به گناه ناکرده از صدا و سیما پخش شد. سپس بیگناهی‌اش اثبات شد و او را آزاد کردند (+).

[۹] قانون تعیین ضوابط و شرایط وزیر اطلاعات، مجلس شورای اسلامی ۱۳۶۲ (+)

[۱۰] در سال‌های اخیر محمدجواد ظریف وزیر اسبق خارجه ایران و معاون راهبردی سابق ریاست جمهوری درباره ضرورت کنار گذاشتن نگاه تهدیدمحور به موضوعات سخن گفته است (+ و +).

[۱۱] آمارهای اعلام شده از کسانی که با اتهام همکاری با اسرائیل در مدت جنگ بازداشت شده‌اند به هیچ وجه نشان از سهم قابل توجه مهاجران افغانستان ندارد. به عنوان نمونه به این مورد نگاه کنید (+):

  • بر اساس آمار رسمی، از حدود ۶ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران، تنها ۱۶ نفر با اتهام جاسوسی بازداشت شدند.
  • این تعداد فقط ۲.۳٪ از مجموع ۷۰۰ بازداشت‌شده مرتبط با جاسوسی در آن دوره را تشکیل می‌دهد.

[۱۲] علاوه بر موارد یاد شده، متمرکز ساختن نیروهای مسلح بر وظایف اصلی ایشان نیازمند برخی اصلاحات در فرهنگ و ذهنیت حاکم بر نیروهای مسلح نیز هست. به عنوان نمونه سامانه پدافندی جدیدی که در سال ۱۴۰۰ در ایران رونمایی شد، سامانه «۹ دی» نام داشت. ۹ دی ۱۳۸۸ یک روز مشخص در دعواهای سیاسی درون کشور است. در این روز حکومت هواداران خود را برای مقابله با معترضین به راهپیمایی کشور دعوت کرد و آن را به عنوان خاتمه اعتراضات در تقویم قرار داد. اکنون که زمان گذشته می‌توان به خوبی دریافت که این نامگذاری نشان‌دهنده چه میزان انحراف در درک درست مسائل است.

[۱۳] متاسفانه در سال‌های اخیر نه تنها ماموریت سازمان‌ها در آمیخته شده و نیرویی که برای مقابله با تهدید خارجی استفاده می‌شده با همان عنوان و لباس برای سرکوب معترضین نیز به خیابان آمده، بلکه مسجد نیز به عنوان یک نهاد دینی دیرپا از این وضعیت برکنار نبوده و عنوان پایگاه نیروهای امنیتی هنگام اعتراضات استفاده می‌شود، در حالیکه مسجد نهادی دینی و مذهبی متعلق به مردم با هر گرایش سیاسی است و استفاده از آن به عنوان قرارگاه عملیاتی هنگام بروز اعتراضات هیچ نتیجه‌ای جز تضعیف نهاد دین و مناسک دینی در کشور ندارد.

[۱۴] بیرون نگاه داشتن نظامیان از سیاست و اقتصاد بخشی از میراث معنوی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران است که در سال‌های اخیر بیش از پیش تضعیف شده و باید برای احیای آن چاره‌اندیشی و اقدام کرد. به عنوان نمونه نگاه کنید به «نظر صریح امام در مورد دخالت سپاه و ارتش در مسائل سیاسی چه بود؟»

[۱۵] در آخرین نسخه از هواپیمای جنگی به پهپاد تغییر یافته است.

[۱۶] ایران در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد تا سامانه پدافندی اس۳۰۰ را از روسیه خریداری کند، اما روسیه هم‌زمان با تحریم‌ها قرارداد را لغو کرد. روسیه در سال ۲۰۱۵ ممنوعیت فروش را برداشت و در سال ۲۰۱۶ تعدادی از آن را به ایران تحویل داد (پیشرفته‌ترین سامانه پدافندی روسیه در حال حاضر سامانه اس۵۵۰ دارد). گفته می‌شود سامانه‌های اس۳۰۰ ایران در حمله اسرائیل به ایران در آبان ۱۴۰۳ آسیب دید و اسرائیل در این عملیات در واقع توانایی خود برای از کار انداختن سامانه پدافندی در ایران را مورد آزمون قرار داد (+).   

[۱۷] به عنوان نمونه، ایران در سال ۲۰۲۳ با چین برای خرید هواپیمای جنگی  J-10C مذاکره کرد، اما روی روش پرداخت نقدی به جای تهاتر با نفت با چین به توافق نرسید (+ و +).

خرید تسلیحات پیشرفته خودبه‌خود امری بسیار پیچیده‌ است و عمیق‌ترین پیوندهای بین‌الملل را در کشورها درگیر می‌کند. به همین خاطر در صورت به وجود آمدن فرصت‌های مناسب، نباید با پیش کشیدن موضوعاتی مانند اصرار بر انتقال دانش و فناوری تولید به جای خرید صرف مانع شد.

[۱۸] “دفاع رو به جلو” یا “دفاع پیش‌گیرانه” عبارتی است که در کتاب “استراتژی کلان ایران” نوشته ولی نصر از آن استفاده شده است (+). 

[۱۹] به عنوان نمونه به تاریخ رویدادهای زیر نگاه کنید:

  • پیمان ابراهیم برای عادی‌سازی رابطه کشورهای عربی مانند امارات و بحرین با اسرائیل (۱۳۹۹)
  • افتتاح سفارت اسرائیل در امارات (۱۳۹۹)
  • افتتاح سفارت اسرائیل در بحرین (۱۴۰۲)
  • افتتاح سفارت اسرائیل در ترکمنستان (۱۴۰۲)

[۲۰] تنهایی استراتژیک مفهومی است که نخستین‌بار توسط محی‌الدین مصباحی در کتاب تنهایی استراتژیک ایران بیان شده است، نشر پیله (+)

[۲۱] به عنوان نمونه نگاه کنید به حضور پرتعداد جنگنده‌های چینی در نیروی هوایی پاکستان که از بسیاری جهات موقعیتی مشابه ایران در منطقه دارد. عملکرد موفق نیروی هوایی پاکستان در برابر ناوگان هوایی ارتش هند در درگیریِ اخیرِ دو کشور نشان می‌دهد فناوری هوایی چینی در نبردهای هوایی حرف‌هایی برای گفتن دارد. برای اطلاعات بیشتر به این گزارش مراجعه کنید:

نگاهی به درگیری‌های اخیر هند و پاکستان، راز پیروزی پاکستانی‌ها در نبردهای هوایی، خبرگزاری دانشجو، اردیبهشت ۱۴۰۴  (+)

چین اگرچه از ورود مستقیم به رویارویی نظامی و به خطر انداختن منافع اقتصادی خود پرهیز دارد اما به نظر می‌رسد در مقایسه با دیگر شرکای ایران انگیزه بیشتری در تقویت قوای نظامی ایران داشته است. این را می‌توان با نگاهی به نقش‌آفرینی مستمر چین در توسعه صنایع موشکی در ایران در گذشته مشاهده کرد. این انگیزه می‌تواند با ارتقای سطح روابط اقتصادی، برای بازسازی دفاعی ایران نیز مورد بهره‌برداری بیشتری قرار بگیرد. برای اطلاعات بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید:

۵ Things to Know About China-Iran Security Cooperation, 2025 (FDD)

[۲۲] یکی از پیش‌نیازهای این مسأله احداث قرارگاه‌های امن برای فرماندهان و مدیران ارشد کشور است.

[۲۳] ظاهرا این امر، بدون در دست داشتن هواپیمای جنگنده و سامانه پدافندی روزآمد امکان‌پذیر نیست و باید برای تامین آن‌ها چاره‌ای اندیشید.

[۲۴] وقتی از اینترنت صحبت می‌کنیم منظور همان اینترنت بین‌الملل است و محدود کردن آن به هر شیوه‌ای از جمله اینترنت طبقاتی صدمات جبران‌ناپذیر در پی دارد.

[۲۵] در سال‌های اخیر برخی نشانه‌ها مثل ترمیم رابطه با عربستان را برای بهبود این رویکرد مشاهده شده است.

[۲۶] محمدجواد ظریف وزیر اسبق خارجه ایران و معاون راهبردی سابق ریاست جمهوری در سال‌های اخیر بارها درباره اهمیت قدرت معنایی سخن گفته است (+)

[۲۷] برخی در سال‌های اخیر علنا مطالبه ساخت بمب هسته‌ای و سلاح‌های غیرمتعارف را در ایران مطرح می‌کنند. فارغ از اینکه از منظر اخلاقی و عملگرایی چه موضعی در قبال این گزاره داریم، باید توجه داشت که بدون حل کامل مسئله نفوذ نمی‌توان به پیش بردن برنامه‌های محرمانه در کشور فکر کرد.

[۲۸] برای اطلاعات بیشتر درباره اهمیت تصمیم‌گیری در رهبران سیاسی این مصاحبه راهگشاست:

Aaron David Miller, The Ezra Klein Show, 2025 (+)

[۲۹] پاسخ‌هایی نظیر «اقتصاد مقاومتی» و پیش‌تر «مقابله با تهاجم فرهنگی» اگرچه ظرفیت‌هایی برای تحقق دارد اما به دلیل فقدان ابتکار عمل در زاویه دید به کار گرفته شده در این چهارچوب، چندان در جامعه اثرگذار و نتیجه‌بخش نبوده است.

[۳۰] خبرگزاری تسنیم، ۳ خرداد ۱۴۰۴ (+)

[۳۱] برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع به مقاله زیر مراجعه کنید:

میثاق نخستین و حق تعیین سرنوشت، علیرضا کدیور، مجله تحلیلی دقیقه، ۱۴۰۲ (+)

[۳۲] شاخص «نرخ مشارکت موثر» به جای شمارش صفر و یکی واجدین شرایط بر اساس حضور یا عدم حضورشان در انتخابات، میزان مشارکت را بر اساس تعداد نمایندگانی که در برگه رأی وارد می‌شود، محاسبه می‌کند. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره نرخ مشارکت موثر نگاه کنید به: مشارکت موثر و سیاست‌مدار بی‌اثر، محمدجواد شاکر آرانی، علیرضا کدیور، مجله تحلیلی دقیقه، فروردین ۱۴۰۳ (+)

[۳۳] تخصص و کارآمدی دربرگیرنده تعهد نیز هستند. اگر کسی به کار و مسیرش تعهد نداشت، کارآمد نخواهد بود.

[۳۴] همه‌پرسی و قوانین آن در ایران، ایرنا ۱۳۹۸ (+)

[۳۵] یا هر نام دیگری با مضمون مشابه

[۳۶] نگاهی به تحلیل‌ها و اظهار نظرهای اقتصاددانان در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که ایشان بیشتر از آنکه به ارائه راهکارهای اقتصادی برای حل مسائل کشور بپردازند بر باز کردن گره‌های سیاسی به عنوان پیش‌نیاز برای حل مسائل اقتصادی کشور تاکید دارند.

نویسندگان

ضرورت احیای بازدارندگی مردمی

دانش‌آموختۀ آمار و تحلیلگر داده

دیدگاه‌ها

3 پاسخ

  1. نوشته خوب و منسجمی است اما اگر بخواهد خوانده شود و مورد توجه قرار بگیرد باید بسیار خلاصه‌تر باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *