تغییر در سبد غذای ایرانیان

foodshares - cover3

دسترسی به غذای سالم و کافی یکی از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین نیاز‌های انسان است بنابراین تحلیل سبد غذایی افراد یک جامعه اهمیت بالایی دارد. در حال حاضر با توجه به وجود تورم افسارگسیخته در کشور، تغییر در سبد غذایی خانوارها بیشتر از پیش احساس می‌شود. طبق آخرین برآورد مرکز آمار ایران، نرخ تورم بخش خوراکی در بهمن‌ماه ۱۴۰۱ به رقم بی سابقه‌ی ۶۹.۹ درصد رسیده است. طبیعتاً در این شرایط بسیاری از خانوار‌ها یا مقدار مصرف خود را کاهش داده یا کالاهای ارزان‌تر با کیفیت پایین‌تر را جایگزین مواد خوراکی مورد نیاز خود می‌کنند. همچنین، طبق آخرین گزارش پایش فقر، میزان کالری دریافتی سرانه به طور مستمر روند رو به کاهشی را در دهه اخیر تجربه کرده است. بسیاری از گزارش‌ها نیز از حاکی از حذف تدریجی برخی از اقلام اساسی خوراکی مانند گوشت قرمز در سبد غذایی خانوار‌های ایرانی با درآمد پایین هستند. بنابراین با توجه به اهمیت بحث امنیت غذایی در این گزارش سعی داریم تا با استفاده از داده‌های بودجه خانوار مرکز آمار ایران تحولات مربوط به سبد غذایی ایرانیان را در یک بازه‌ ۱۵ ساله از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ مورد بررسی قرار دهیم.

داده‌های بودجه خانوار مرکز آمار ایران

در این پژوهش از داده‌های بودجه خانوار مرکز آمار ایران استفاده شده است. داده‌های بودجه‌ خانوار شامل اطلاعات پرسشنامه‌ای دریافت شده از حدوداً ۲۰ هزار خانوار نمونه در سطح روستایی و شهری است. این پرسشنامه دارای اطلاعات مربوط به هزینه و درآمد هر یک از خانوارها است و اطلاعات آن ها در ماه مشخصی توسط آمارگیران مرکز آمار ایران ثبت می‌گردد. بخش مربوط به هزینه خانوار در ۱۴ گروه طبقه‌بندی می‌شود و در هر یک از این گروه‌ها ریز اقلام هر گروه و هزینه و مقدار آن اندازه‌گیری می‌شود.

بخش اول پرسشنامه هزینه، بخش خوراک است که شامل ۱۱ گروه غلات، گوشت، لبنیات، میوه، سبزیجات، حبوبات، شیرینیجات، روغن، چای، ادویه و چاشنی‌ها و نوشابه‌ها[۱] است و هریک از این ۱۱ گروه شامل اقلام جزئی‌تری نیز می‌شوند که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم. همچنین قابل ذکر است که دهک‌های اشاره شده در این تحلیل دهک‌های هزینه‌ای هستند؛ به این معنا که پس از برآورد هزینه‌ ماهانه هر یک از خانوارها و با در نظر گرفتن وزن خانوار‌ها در نمونه دهک‌بندی صورت گرفته است.

سبد غذایی ایرانیان در سال ۱۴۰۰

برای تحلیل دقیق سبد غذایی خانوار ابتدا نیاز است تا بدانیم هر یک از گروه‌های اصلی غذایی و زیرگروه‌های آن به لحاظ مقداری چه سهمی از سبد غذایی خانوار را به خود اختصاص داده‌اند.

گروه اول شامل غلات، نان، برنج، بیسکویت و کیک، کلوچه و پیراشکی و آرد، رشته و فرآورده‌های آن می‌شود. در گروه غلات بیشترین سهم به ترتیب مربوط به نان، برنج و آرد، رشته و فرآورده‌های آن است. گروه سبزیجات گروه دوم است که پیاز و سیب‌زمینی به‌تنهایی تقریباً نیمی از  این گروه را تشکیل می‌دهند. در گروه میوه‌ها نیز بیشترین مصرف مربوط به انواع مختلف میوه‌ها است و تنها بخش کوچکی از آن را خشکبار تشکیل می‌دهد. در گروه لبنیات و گوشت نیز به ترتیب بیشترین مصرف به شیر و گوشت مرغ اختصاص دارد.

قانون اِنگِل

سهم هزینه‌های خوراک از کل هزینه‌های خانوار می‌تواند شاخص دیگری برای نشان دادن تحولات مربوط به سبد غذایی خانوار و امنیت غذایی آن‌ها باشد. طبق قانون اِنگل، هرچه قدر درآمد خانوارها کمتر باشد، سهم مخارج خوراک از کل مخارج بیشتر می‌شود. در واقع، در خانوارهای کم‌درآمد سهم بیشتری از درآمد صرف برطرف نمودن نیاز‌های اولیه می‌شود، در حالی که با افزایش درآمد، افراد درآمد خود را صرف کالا‌ها و نیازهای متنوع‌تری می‌کنند. تحلیل درباره سبد غذایی ایرانیان که قانون اِنگل را تایید می‌کند اولاً نشان می‌دهد که سهم هزینه خوراک در خانوارهای روستایی بیشتر از خانوارهای شهری است و همچنین در تمامی سال‌های مورد بررسی، هر چه از دهک‌های کم‌درآمدتر به سمت دهک‌های درآمدی بالاتر می‌رویم، سهم خوراک از کل هزینه‌ها کمتر می‌شود.

بنابراین طبق شواهد ذکر شده اهمیت بررسی سبد غذایی خانوار چه به لحاظ مقداری و چه به لحاظ هزینه‌ای مشهود بوده و بررسی دقیق‌تر در این خصوص لازم است.

بررسی مقداری سبد غذایی

برای بررسی دقیق‌تر تغییرات مقداری سبد غذایی باید به چند نکته توجه کرد. در وهله‌ی اول بدیهی است که همه افراد یک جامعه درآمد‌های یکسانی ندارند و در نتیجه مقدار متفاوتی از مواد غذایی را تقاضا می‌کنند بنابراین انت­ظار می‌رود تا در دهک‌های هزینه‌ای مختلف مقدار مصرف خوراک متفاوت باشد. بر همین اساس مشاهده می‌شود که هرچه به سمت دهک‌های بالاتر می‌رویم مقدار مصرف کل گروه خوراک بیشتر می‌شود. این موضوع در نگاه اول ممکن است بدیهی به نظر برسد زیرا در دهک‌های بالاتر رفاه بیشتر امکان تقاضای بیشتر را فراهم می‌کند. اما از طرف دیگر یک تصور منطقی این است که افراد با درآمد بالا به طور معمول به مواد غذایی با کیفیت‌تر دسترسی دارند و لذا تفاوت در سبد غذایی آنها ارتباطی با مقدار ندارد و صرفا محصولات با کیفیت‌تری به مقدار یکسان با سایر گروه های جامعه مصرف می‌کنند. اما این تصور در مورد خانوار‌های ایرانی صادق نیست و در خانوارهای ایرانی افراد با درآمد بالاتر مقدار مصرف کل گروه خوراک بیشتر بوده است.

نکته قابل توجه دیگر شکاف عمیق‌تر دهک اول و آخر با دهک‌های بعدی و قبلی خود است که به خوبی بیانگر نابرابری بیشتر این دو دهک است. یعنی تفاوت مقدار کلی خوراک مصرف شده در این دو دهک نسبت دهک­‌های نزدیک به آن‌­ها چشمگیر­تر است.

نکته قابل تامل دیگر این است که مقدار مصرف در تمام دهک‌ها کاهشی است. یعنی به طور کلی مقدار مصرف خوراک تمامی خانوارهای ایرانی در طول ۱۵ سال‌ رو به کاهش رفته است. این نکته می‌تواند دلایل مختلفی مانند تغییر در عادات غذایی، کاهش در قدرت خرید و حتی افزایش تقاضا برای غذای بیرون از خانه داشته باشد.

عامل دیگری که بررسی آن در کنار دهک‌های درآمدی حائز اهمیت است توجه به انواع گروه غذایی است. ممکن است نوع خاصی از مواد غذایی در برخی دهک‌ها سهم بیشتری داشته باشد و بنابراین تغییر در مصرف آن، اثر جدی‌تری بر  خانوارها بگذارد.

برای بررسی این موضوع سهم مقدار مصرف هریک از زیر‌گروه‌ها در کل سبد غذایی خانوار را به تفکیک دهک‌های مختلف نشان داده‌ایم. ابتدا و انتهای هر نمودار به ترتیب مربوط به سهم هر یک از زیرگروه‌ها در دهک اول و آخر است. توزیع سهم مواد غذایی مختلف در دهک‌ها یکسان نیست. به عنوان مثال اقلامی مانند نان، آرد، رشته و فرآورده‌های آن و سیب‌زمینی سهم بیشتری در سبد غذایی دهک‌های پایین‌تر دارد. از طرف دیگر اقلامی مانند گوشت قرمز، ماهی، میوه، آجیل و خشکبار و برنج سهم مصرفی بیشتری را در دهک‌های بالاتر دارند. بنابراین از آنجایی که تفاوت مصرف در دهک‌ها و همچنین گروه‌های مختلف غذایی مشهود است، روند تغییرات را با توجه به این دو فاکتور مهم بررسی می‌کنیم[۲].

توجه به مقدار مصرف گروه غلات نکات مهمی را نشان می­‌دهد. هریک از خطوط بیانگر میزان مصرف در هر دهک در طول زمان است، پس هرچه فاصله بین خطوط بیشتر می‌شود به این معناست که شکاف بین مقدار مصرف در دهک‌های مختلف بیشتر است. با همین استدلال در گروه غلات مشاهده می‌شود که مقدار مصرف در زیر گروه برنج و بیسکوییت و کیک دارای شکاف بیشتری نسبت به سایر زیرگروه‌ها است.

نکته جالب در مورد نان این است که برخلاف اینکه سهم گروه نان در سبد غذایی دهک اول بیشتر از سایر دهک‌ها است اما مقدار مصرف آن با اختلاف، کمتر از سایر دهک‌ها است. یعنی چون نان به نوعی قوت غالب دهک یک محسوب می‌­شود انتظار می­‌رود مصرف نان در این دهک بیشتر از سایر دهک‌­ها باشد اما مقدار مصرف نان در دهک اول با اختلاف کمتر از سایر دهک‌ها است و این بیانگر نابرابری عمیق و فقر غذایی در دهک اول است.

در زیرگروه آرد، رشته و فرآورده‌های آن که عمده مقدار آن را ماکارونی تشکیل می‌دهد نیز مشاهده می‌شود که مقدار مصرف در طول زمان کاهشی بوده است. مصرف به طور میانگین از ۲.۵ کیلوگرم در سال ۸۵ به حدود ۱ کیلوگرم در ۱۴۰۰ رسیده است. علاوه بر این، میزان کاهش در مصرف در دهک‌های پایین‌تر که سهم بیشتری از سبد غذایی آن‌ها وابسته به این گروه است بیشتر است.

در گروه گوشت، مشاهده می‌شود که مقدار مصرف سوسیس و کالباس کاهشی بوده و به طور میانگین از ۷۰ گرم در سال ۸۵ به ۱۵ گرم در سال ۱۴۰۰ رسیده است.

در زیر‌گروه‌های گوشت مرغ، گوشت قرمز و ماهی به وضوح مشخص است که شکاف زیادی در مقدار مصرف دهک دهم با سایر گروه‌ها وجود دارد به گونه ای که مقدار مصرف گوشت قرمز در سال ۱۴۰۰ در دهک دهم به طور سرانه در ماه حدود ۱.۵ کیلوگرم بوده و این مقدار در دهک اول برابر ۸۰ گرم است. مقدار مصرف مرغ نیز اولا بیشتر از سایر گوشت‌ها است و ثانیا نوسانات کمتری را طول زمان داشته است . همچنین به نظر می‌رسد که در گروه گوشت دهک‌های بالاتر حساسیت بیشتری نسبت به تغییر قیمت گوشت قرمز و ماهی دارند در حالی که در دهک های پایین‌تر این حساسیت کمتر است. این به این معناست که دهک های پایینی قدرت خرید گوشت را حتی در حالتی که قیمت آن کمتر بوده است از دست داده اند.

طبق همین آمار درصد خانوار‌هایی که گوشت قرمز مصرف نکرده اند به طور میانگین از ۲۷ درصد در سال ۸۵ به ۵۸ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است و همین آمار در مورد دهک اول بسیار نگران کننده است زیرا در سال ۸۵، ۶۰ درصد از دهک اول گوشت قرمز مصرف نمی‌کرده اند اما در سال ۱۴۰۰ این مقدار به ۸۰ درصد می رسد و این در حالی است که مصرف سایر مواد غذایی جایگزین مانند لبنیات، سایر گوشت ها و حبوبات نیز روند کاهشی داشته است. یعنی جایگزین جدی برای کاهش مصرف این اقلام ضروری نیز صورت نگرفته است.

اقلامی که در سفره ایرانی آب رفته

مقدار مصرف در تمامی گروه‌های اصلی غذایی در سال ۱۴۰۰ نسبت به ۱۳۸۵ کاهش پیدا کرده است ولی میزان کاهش هر یک با توجه به دهک‌های مختلف متفاوت است. بیشترین کاهش در مصرف در دهک دهم مربوط به شیرینیجات، لبنیات و گوشت است و کمترین میزان کاهش در دهک دهم مربوط به چای و سبزی است. در دهک یکم بیشترین کاهش مربوط به گروه ادویه، چای و لبنیات است و کمترین مقدار کاهش مربوط به گوشت و سبزی است. البته باید به این نکته توجه کرد که وزن هر یک از اقلام خوراکی در سبد دهک‌ها یکسان نیست. به عنوان مثال سهم گروه غلات در دهک یکم در سال ۱۴۰۰، ۵۱ درصد می‌باشد در حالی که سهم این گروه غذایی در دهک دهم ۳۰ درصد است. بنابراین گروه غلات در دهک یکم نه تنها بیشترین کاهش را نسبت به سایر دهک‌ها داشته است بلکه با توجه به سهم بالای این گروه غذایی در سبد آن ها کاهش این گروه غذایی بسیار جدی‌تر از سایر دهک ها است.

بررسی هزینه‌ای سبد غذایی

در بسیاری از گروه‌ها و زیر‌گروه‌های خوراکی میزان مصرف دهک‌های پایین‌تر نسبت به دهک‌های بالایی کمتر است. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا این نابرابری به لحاظ هزینه‌ای هم وجود دارد؟ در واقع هدف این است که ببینیم دهک‌های دیگر چند برابر دهک اول برای مواد مختلف غذایی هزینه می‌کنند. بدیهی است که هر چه این نسبت بزرگ‌تر از یک باشد به معنای تفاوت هزینه‌ای بیشتر بین دهک‌ها و کم‌درآمدترین دهک است و اگر این نسبت کمتر از یک باشد به این معناست که هزینه آن دهک نسبت به هزینه دهک اول کمتر است.

در گروه غلات در چهار زیرگروه بیسکویت و کیک، کلوچه و پیراشکی، برنج و غلات دهک‌های بالاتر هزینه‌ی بیشتری را نسبت به دهک‌های پایینی می‌پردازند. به عنوان مثال در سال ۱۴۰۰ دهک دهم حدوداً ۳ برابر بیشتر از دهک اول برای مصرف برنج هزینه کرده است. عکس این روند در دو گروه نان و آرد، رشته و فرآورده‌های آن وجود دارد یعنی در این دو زیرگروه غذایی دهک‌های پایین‌تر هزینه‌ بیشتری را نسبت به دهک‌های بالاتر پرداخته‌اند. با توجه به اینکه نشان داده شد به لحاظ مقداری هم مصرف این دو زیرگروه غذایی در دهک‌های پایین‌تر بیشتر است، پس می‌توان استنباط کرد که با توجه به ارزان‌تر بودن این اقلام خوراکی، دهک‌های پایینی این ماده غذایی را جایگزین غذاهایی مانند گوشت می‌کنند که برای آن‌ها هزینه‌ بیشتری را به همراه دارد.

در گروه گوشت در تمامی زیرگروه‌ها نسبت از یک بیشتر است. یعنی شکاف هزینه در این گروه بین دهک‌های بالاتر و دهک اول واضح است. در بین سه زیرگروه گوشت قرمز، مرغ و ماهی بیشترین نابرابری غذایی مربوط به گوشت قرمز است بطوریکه در سال ۱۴۰۰ دهک دهم ۱۰ برابر دهک اول برای مصرف گوشت قرمز هزینه کرده است. پس از گوشت قرمز، به ترتیب ماهی و مرغ دارای بیشترین شکاف هزینه‌ای هستند و با توجه به قیمت این اقلام غذایی این واقعیت قابل انتظار است. نکته قابل توجه این است که نابرابری غذایی در مورد زیرگروه مرغ در دهه ۸۰ نسبت به دهه ۹۰ بیشتر بوده است ولی در مورد ماهی و گوشت قرمز درست برعکس است[۳]. 

با توجه به اینکه سایر گروه‌های غذایی از نظر مقداری و هزینه‌ای روند مشابهی دارند، برای جلوگیری از طولانی شدن متن نمودارهای سایر گروه ها در بخش پیوست آورده شده است.

شکاف در غذای خارج از خانه

یکی دیگر از هزینه‌هایی که مربوط به بخش خوراک است، هزینه‌ای است که افراد برای رستوران‌ها و غذاخوری‌ها پرداخت می‌کنند. در این بخش هزینه‌های مربوط به رستوران در پنج گروه غذای ایرانی، فست فود، کافی شاپ، غذاخوری‌ها و سایر طبقه‌بندی شده است. در چهار گروه کافی شاپ، غذای ایرانی و فست فود و غذاخوری‌ها شکاف هزینه‌ای چشمگیری مشاهده می‌شود، به گونه‌ای که دو دهک ۹ و ۱۰ با اختلاف از سایر دهک‌ها هزینه بیشتری برای این چهار گروه می‌پردازند و تنها در گروه سایرین که هزینه کمتری دارند نابرابری کمتری مشاهده می‌شود.

در بین گروه‌های اصلی دو گروه گوشت و میوه از نابرابرترین گروه‌های غذایی به لحاظ هزینه‌ای هستند. گروه روغن‌ها نیز نسبت به سایر گروه‌ها توزیع برابرتری در بین دهک‌ها دارد. علاوه بر این در بین زیرگروه‌های غذایی و همچنین با در نظر گرفتن هزینه‌های رستوران‌ها در سال ۱۴۰۰، غذای ایرانی، زیتون، فست فود، بادام، غذاخوری‌ها، انجیر خشک و آجیل و خشکبار و همچنین گوشت قرمز از  نابرابرترین اقلام غذایی خانوارهای ایرانی هستند.

نتیجه‌گیری

باتوجه به تحلیل ارائه شده اشاره به چند نکته حائز اهمیت است:

  1. مقدار مصرف کل مواد غذایی در بازه مورد بررسی ما در حال کاهش است. این روند را می‌توان تا حدی به وجود تورم بالا در کشور نسبت داد. بدیهی است که در شرایط اقتصادی نابسامان، بسیاری از افراد سعی در صرفه‌جویی هزینه‌های اضافی خود کنند. اما نکته اینجاست که در تحلیل فوق مشاهده شد که کاهش در مصرف اقلام ضروری مانند گوشت قرمز، برنج، حبوبات، شیر، ماست و دوغ و انواع میوه و سبزیجات اتفاق افتاده است. ممکن است این کاهش تا حدی به تغییر عادات غذایی مربوط باشد ولی از آنجا که کاهش در بسیاری از اقلام مشاهده می‌شود و همچنین این تغییر در همه دهک‌ها مشاهده می‌شود، این برداشت تقویت می‌شود که گرانی‌ها و سایر عوامل اقتصادی به قدری زیاد بوده است که خانوارهای ایرانی مجبور به کاهش مصرف در اقلام ضروری غذایی شده‌اند.
  2. سهم مواد غذایی مختلف در دهک‌ها به صورت یکسان نیست و مواد غذایی مانند نان و ماکارونی سهم بالاتری در سبد غذایی خانوار‌های کم‌درآمدتر دارند. بنابراین تغییرات قیمت در این گونه اقلام تبعات جدی‌تری برای اقشار کم‌درآمد دارد.
  3. تحلیل روی مقدار مصرف مواد غذایی و همچنین هزینه صرف‌شده برای آن، نابرابری غذایی در بین دهک‌های مختلف جامعه را تایید می‌کند. توجه به این نکته ضروری است که نابرابری هم می‌تواند به لحاظ هزینه‌ای باشد یعنی افراد با درآمد بالاتر هزینه‌ بیشتری را برای کالاها می‌پردازند. این امر می‌تواند تا حدی بیانگر دسترسی بالاتر به کالاهای با کیفیت بالاتر باشد. از طرف دیگر نابرابری به لحاظ مقداری به این معناست که افراد در طبقات بالاتر مقدار بیشتری از مواد غذایی دریافت می‌کنند. با توجه به اینکه در تحلیل ما دقیقا کالاهایی که به لحاظ مقداری توسط طبقات بالاتر بیشتر مصرف می‌شوند همان کالاهایی هستند که شکاف هزینه‌ی بالاتری هم دارند، می‌توان نابرابری را بیشتر ناشی از مقدار مصرف بیشتر طبقات بالاتر در مقابل دسترسی به مواد باکیفیت‌تر دانست.

ارجاع و پانویس

[۱] بخش نوشابه ها شامل برخی از آشامیدنی ها است و همه نوشیدنی‌ها را در بر نمی‌گیرد. بخش نوشیدنی‌ها بخش دوم پرسشنامه هزینه است که این بخش در این تحلیل لحاظ نشده است.

[۲] با توجه به اینکه داده‌های مربوط به نوشیدنی‌ها فاقد مقدار گزارش‌شده در آمار بودجه خانوار است در تحلیل مربوط به مقدار این قلم غذایی لحاظ نشده است. اما هزینه مربوط به آن در بخش هزینه در نظر گرفته شده است.

[۳] در گروه گوشت دو زیرگروه گوشت آماده طبخ و کنسروها به علت موجود نبودن داده برای همه سال‌ها در این بخش حذف شده‌اند.

منابع:

  • داده‌های بودجه خانوار مرکز آمار ایران (+)
  • قانون انگل (+)
  •  برای دسته‌بندی اقلام خوراکی از دسته‌بندی موجود در گیت‌هاب مجید عینیان استفاده شده است (+)
  • گزارش پایش فقر در سال ۱۴۰۰ (+)
  • نرخ تورم به تفکیک ماه (+)

پیوست‌ها

 با توجه به اینکه دو قلم زیتون و بادام به ترتیب در سال های ۹۲ و ۹۷ مصرف شان در دهک اول برابر صفر بوده است، نمودارهای مربوط به هزینه‌ی این دو قلم در سال‌های مذکور حذف شده است.

نویسندگان

دانش‌آموختۀ اقتصاد و تحلیلگر داده

دیدگاه‌ها

۸ پاسخ

  1. خیلی ممنون برای بررسی دقیق و موشکافانه

    دو تا سوال:
    ۱- آیا امکان داره کم و زیاد شدن حجم خوراک با تغییر سن جمعیت تغییر کنه؟
    ۲- سوال دیگه اینکه ابتدای مقاله اشاره کردید که روندهای کاهشی برای کالری دریافتی هم گزارش شده، اگر ممکنه لینک این مطالعات را به اشتراک بگذارید.

    1. خیلی ممنون که با دقت مطالعه کردین و این سوالات رو مطرح کردید.
      در مورد سوال اولتون باید چند مورد بررسی بشه. اول اینکه آیا در بین خانوارها با وضعیت اقتصادی مشابه با افزایش میانگین سنی میانگین مقدار خوراک تغییر میکنه یا خیر و در بررسی بعدی ببینیم آیا در طول زمان میانگین سنی خانوار در کل کشور تغییر پیدا کرده یا خیر. و سوم اینکه معمولا برای تغذیه گروه های سنی مختلف ( به عنوان مثال کالری مورد نیاز فرد بالغ و یک کودک ۱۲ ساله حتی به تفکیک جنسیت) از واحد کالری استفاده میشه و نیاز هست این گروه بندی صورت بگیره. که همه ی موارد از اونجایی که نیاز به تحلیل مفصلی دارن در این مقاله نمیگنجه که پاسخ روشنی بهش داده بشه نیاز به تحلیل جداگانه داره.

      در خصوص سوال دومتون، در مقاله به گزارش پایش فقر سال ۱۴۰۰ اشاره شده که در نمودار ۲۲ این گزارش میانگین کالری دریافتی سرانه ایرانیان از سال ۹۰ تا ۱۴۰۰ آورده شده و روند کاهشی مشهوده.

      https://saman.mcls.gov.ir/fa/news/294480/گزارش-شماره-۱۱۹-مجموعه-گزارشهای-فقر-پایش-فقر-در-سال-۱۴۰۰

  2. ۲۴% کوچک شدن سفره که گزارش کردید در جمعیت شهری و روستایی چقدر فرق می کنه؟ در هر دو تا روند کاهشی مشابهی وجود داره؟

    1. ممنونم از سوالی که مطرح کردین. بله هم در جمعیت روستایی و هم در جمعیت شهری مقدار مصرف خوراک روند کاهشی داشته. در جمعیت روستایی کاهش بیشتر بوده و حدودا ۳۱ درصد کاهش داشته و در جمعیت شهری ۲۲.۵ درصد کاهش وجود داشته.

  3. محققین زحمت می کشند و آمار تولید می کنند، ژورنالیست ها هم با سوگیری ها نتایج رو بازنمایی می کنند!
    تغییر وزن سفره از ۴۸ به ۳۶ فقط می تونه از یه قحطی بزرگ ناشی بشه و لاغیر.
    نویسنده محترم به راحتی، سفارش غذای آماده و میزان مراجعه به رستوران رو که ناشی از شاغل شدن خانم ها و تغییرات فرهنگی دیگه بوده نادیده گرفته و ترجیح داده تیتر زیبای ابتدای گزارش رو خلق کنه.
    درصد تهیه غذا از کترینگ رستوران و غیره قاعدتا باید قابل توجه باشه و بدون محاسبه این میزان، این اطلاعات چندان ارزشمند نخواهد بود
    کاهش میزان مصرف نان خودش یه فاکتور واضح دیگه برای فهم ناکافی بودن اطلاعاته.
    کافیه به میزان مجموع مصرف محصولاتی مثل گندم ووو در کشور ارجاع کنیم تا اطلاعات دقیق‌تری به دست بیاوریم.
    اگه سوگیری نباشه با یک نگاه میشه فهمید که این تغییرات ناشی از فقر غذایی نیست.

    1. شما با یک احتمال ذهنی که نهایتا دو درصد در سبد غدایی کل مردم تاثیر ندارد، حکم صادر می‌کنید و می‌خواهید این نتایج را زیر سوال ببرید.

      متاسفانه واقعیت تلخ‌تر از این حرف‌هاست.
      اگر تمایل داشتید پ ایمیل بزنید تا اطلاعات دقیق و مستند برای‌تان بفرستم.
      heydar81@outlook.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *