واژهها در طول دورۀ حیاتشان تحت تأثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی دستخوش تغییرات ظاهری و معنایی گوناگون میشوند. برای نمونه «شوخ» در روزگار ما به معنی بذلهگو بهکار میرود، در حالی که در گذشته به معنی چرک بوده و در کاربرد استعاری به فردی گفته میشده که الفاظ ناشایست به کار میبَرَد. اما معنی آن در طول زمان دگرگون شده است. یا واژۀ «سپر»، که در اصل به معنی وسیلهای برای دفاع و محافظت است، اکنون برای نامیدن بخشی از وسیله نقلیه وام گرفته شده و در واقع معنای آن گسترش یافته است. گاهی اوقات با ظهور واژۀ تازه یا ورود عنصر فرهنگی جدید بار معنایی واژه تحت تأثیر قرار میگیرد، مانند «اُرسی» که با ورود «کفش» بار معنایی فرودست یا منفی پیدا کرده یا «سرخاب» در مقابل «رُژِ گونه». از دیگر اتفاقات جالبی که برای معنی کلمهها ممکن است بیفتد کوچک شدن گسترۀ معنایی یا اختصاصی شدن آن است. به این ترتیب که واژه در گذر زمان بخشی از معنی خود را از دست میدهد و از فراگیریاش کاسته میشود، مانند «داور» که در گذشته مترادف «قاضی» بوده اما به تدریج حوزه کاربردش محدود شده و امروزه آن را برای اطلاق به فردی که قضاوت مسابقه یا بازی را برعهده دارد به کار میبریم.[۱] اینها همگی نمونههایی راهگشا برای پی بردن به تحولات معنایی واژهها در طول زمان هستند اما واژهای که میخواهیم در این متن از آن سخن بگوییم از برخی جهات شبیه هیچ یک از اینها نیست. آنچه در ادامه خواهید خواند داستان تحول معناییِ واژۀ «شهرستان» است.
داستان «شهرستان»
جملات زیر را در نظر بگیرید.
- درخواست میزبانی یک رویداد جهانی با امکانات شهرستانی [۲]
- تو شهرستان بهتر تونستند واکسنِ کرونای بالای هشتاد سالهها را مدیریت کنند تا تو تهران [۳]
در پارهگفتهای بالا و نمونههای مشابه دیگر که تعدادشان کم هم نیست، «شهرستان» معناهایی چون کوچک، کمبرخوردار، محروم و مانند آن را در ذهن شنونده بیدار میکند. چرا «شهرستان» باید اشاره به این معناها داشته باشد؟ آیا ساختمان آن باعث شده چنین معنیهایی از آن دریافت شود؟
ساختمان «شهرستان»
شهرستان از کنار هم قرار گرفتن «شهر» و پسوند «-ستان» تشکیل شده است. هر یک از این اجزا چه معنیهایی دارند؟
ریشۀ «شهر»
واژه «شهر» امروز به معنی مکانِ مسکونیِ بزرگ و پرجمعیت است که دارای خیابانها، بازارها، تأسیسات اداری و مانند آن است. فرهنگ دهخدا در تعریف «شهر» آورده «مدینه و بلد و اجتماع خانههای بسیار و عمارات بیشمار که مردم در آن سکنی گزینند در صورتی که بزرگتر از قَصَبه و قریه و ده باشد» و «آبادی که مشتمل بر خانههای بسیار و خیابانها و میدانها و بازارها و دارای سازمانهای اداری و انتظامی باشد». [۴]
واژه «شهر» در فارسی برگرفته از ریشه / xšaθra-/ [بخوانید خشَثره] اَوِستایی به معنی «پادشاهی و سلطنت» است. این واژه در فارسی باستان به صورت xšaça- درآمده که در فارسی میانه به صورت šahr [شهر] و šhar در معانی مُلک، سلطنت، پادشاهی، قلمرو و کشور به کار میرفته است. این معنی هنوز هم در واژههای فارسی شهریار، و ایرانشهر (کشور ایران) حفظ شده است. [۵]
خوشا شهر ایران و فرخ گوان
که دارند چون تو یکی پهلوان [۶]
تا باز که افراسیاب بیرون آمده دوازده سال شهر ایران گرفته بود و نریمان
و پسرش سام بر او تاختنها همیکردند تا ایرانشهر یله کرد و برفت [۷]
جالب است بدانیم «کشور» نیز کلمهای کهن است که به معنی ناحیه یا یک بخش مسکونی در زمین به کار میرفته و در اوستایی به صورت karšvar آمده و از ریشه karš به معنی شخمزدن و شیار کشیدن است[۸] و به تقسیمبندی جغرافیایی جهان دلالت دارد. در سنت ایرانی جهان به هفت کشور (هفت اقلیم) تقسیم میشده است. این واژه به صورتهای کشخر و کشخور نیز ثبت شده است. [۹]
کنیزک گفت: بقا باد پادشاه دادگر و خسرو هفت کشخر را [۱۰]
امروزه «شهر» در فارسی معادل «بلده/بلد» عربی به کار میرود و یکی از کلمههایی است که در گذر زمان گستره معنایی آن کاهش پیدا کردهاست.
پسوند «-ستان»
پسوند «–ستان» در فارسی نشاندهندۀ مکانی است که در آن فراوانی یا تمرکز چیزی مدنظر باشد. همچنین برای ساختن اسم مکان به کار میرود و در ترکیبات اسم به معنی محل، ناحیه و شهر نیز استفاده میشود. نمونههایی از کاربرد این پسوند عبارتند از گلستان، تاکستان، هندوستان، تاجیکستان، داغستان، کوهستان، گورستان، دهستان، زابلستان، بهارستان، نیرنگستان، نگارستان و غیره.
از ترکیب «-ستان» با «شهر» و «شار» دو واژه «شهرستان» و «شارستان» موجود است که مترادفند و اشاره به قسمتی از شهر دارند که در حصار است، یا قسمت درونی شهر[۱۱]و یا بخشی از یک استان که شامل یک شهر مرکزی، چند بخش و روستاهای اطراف آن است[۱۲]. ترکیب «شارستان» معمولاً جز در متنهای ادبی به چشم نمیخورد.
گر به شارستان علم اندر بگیری خانهای
روز خویش امروز و فردا فرخ و میمون کنی [۱۳]
«شهرستان» در تقسیمات کشوری ایران
«شهرستان» در تقسیمبندیهای کشوری، محدودهای کوچکتر از استان و بزرگتر از بخش، دهستان و شهر است. تقسیمات کشوری ایران در آخرین نسخۀ خود در سال ۱۳۹۸ متشکل از لایهها یا واحدهای استان، شهرستان، بخش، دهستان، شهر، آبادی معرفی شده است.
در تعاریف مرکز آمار ایران «شهرستان» و «شهر» به صورت زیر توصیف شدهاند [۱۴].
- شهرستان: واحدی از تقسیمات کشوری است با محدوده جغرافیایی معین که از بهم پیوستن چند بخش همجوار که از نظر عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی واحدی متناسب و همگن را به وجود آوردهاند، تشکیل میشود.
- شهر: محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمائی با ویژگیهای خاص خود بوده به طوری که اکثریت ساکنان دائمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و فعالیتهای اداری اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردار است و همچنین کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزه جذب و نفوذ پیرامون خود بوده و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت باشد.
در تقسیمات کشوری «شهرستان» به معنی محدودهای شامل چند بخش شامل تعدادی شهر و آبادی نزدیک و مرتبط به کار رفته است. البته قدمت تقسیمات کشوری در ایران، به پیش از اینها بر میگردد. مثلاً در دوره قاجار ایران به پنج حکمرانی و دوازده حاکمنشین تقسیم میشد. پس از نهضت مشروطه و در سال ۱۲۸۶ هجری خورشیدی قانون «تشکیلات ایالات و ولایات» به تصویب رسید که طبق آن کشور به ۴ ایالت و ۱۲ ولایت تقسیم شد. دومین قانون تقسیمات کشوری در سال ۱۳۱۶ خورشیدی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در آن قانون، ایران به ۶ استان و۵۰ شهرستان تقسیم شد.[۱۵] از آن زمان تقسیمبندی استان، شهرستان و واحدهای کوچکتر از آن تداوم پیدا کرد. این تعاریف قانونی و فرهنگنامهای با آنچه از ساختمان واژۀ «شهرستان» انتظار میرود نیز منطبق است.
معنای متفاوت «شهرستان» در فارسی معاصر
کاربرد واژۀ «شهرستان» در فارسی معاصر در بسیاری موارد تداعیهای متفاوتی دارد. این تداعیها از هیچ یک از توضیحاتی که دربارۀ اجزاء تشکیلدهندۀ آن مطرح شد قابل برداشت نیست. این معانیِ جدید منحصر به فارسی گفتاری نیست و در بافتِ رسمی نیز قابل مشاهده است. به نمونههایی که در جدول زیر آمده توجه کنید [۱۶].
مثال | توضیحات | |
۱ | بطور کلی مجموع آراء اخذ شده در کلیه فرمانداریها و بخشداریهای شهرستانها بدون درنظرگرفتن آراء تهران در حدود یک میلیون و نیم نفر از اهالی موافق با انحلال مجلس هفده بوده اند. | موافقین با انحلال مجلس ۱۷ در شهرستانها در حدود یک میلیون و نیم نفر در شهرستانها بوده اند، روزنامه باختر امروز، ۲۰ مرداد ۱۳۳۲. https://sana.nlai.ir/handle/123456789/81306 |
۲ | رونق امور ساختمانی و افزایش مصرف سیمان در نقاط مختلف کشور فکر تأسیس کارخانجات مصالح ساختمانی در شهرستانها را تقویت کرده است. در حال حاضر قسمت اعظم مصالح ساختمانی شهرستانها از تهران تأمین میشود | احداث کارخانجات جدید در شهرستانها، مجله ابتکار، شماره ۱۳، آبان ۱۳۴۳. https://sana.nlai.ir/handle/123456789/3537 |
۳ | شاید دقیقا کسی نمیداند عبارت معروف «ایران فقط تهران نیست» بوسیله چه کسی و از چه زمانی باب شد، اما آنچه میدانیم اینستکه این عبارت سالهای سال فریاد مردم شهرستانها بود | «نمایشگاه پیشرفت استانها، نشان دهنده توفیق سیاست عدم تمرکز است»، سرمقاله، مجله اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، سال هفتم، شماره دوم، مهر ماه ۱۳۵۰. https://sana.nlai.ir/handle/123456789/80686 |
۴ | شهرستانیها باید مدرک اقامت تهران نشان دهند! | روزنامه اطلاعات، ۱۳۵۷/۰۵/۰۳ |
۵ | هنرمند شهرستانی جایی برای نمایش آثارش پیدا نمیکند | روزنامه اطلاعات، ۱۳۵۷/۰۳/۳۱ |
۶ | گفتگو با ناشر شهرستانی برگزیده سال | ایرنا، ۱۳۷۲/۰۲/۲۷ https://www.irna.ir/news/5865604 |
۷ | وی اواسط تیرماه سال جاری راهی ایران خواهد شد و به مدت ۲ هفته مربیان و بانوان شمشیرباز تهرانی و شهرستانی را آموزش خواهد داد | خبر حضور مربی فرانسوی برای آموزش بانوان شمشیرباز، ایرنا، ۱۳۷۴/۰۳/۲۷ https://www.irna.ir/news/5836718 |
۸ | رئیس فدراسیون کشتی با اشاره به کشتیخیز بودن استان خراسان، حضور کشتیگیران نام آور در این استان و جذب جوانان شهرستانی را از دلایــــل برگزاری مسابقه های جام تختی در مشهد برشمرد | اظهارات رئیس فدراسیون کشتی در مورد جام تختی، ایرنا، ۱۳۷۹/۱۲/۰۶ https://www.irna.ir/news/5662269 |
۹ | شعب بانکهای خارجی در تهران و سایر شهرستانها مشغول به فعالیت خواهند شد | فعالیت بانکهای خارجی در ایران، همشهری آنلاین، ۱۳۸۶/۰۲/۱۴ https://www.hamshahrionline.ir/news/21177 |
۱۰ | … تمام هنرمندانی که در شکلگیری و اعتبار این جشنواره نقش داشتند امروز یا کنسرتهای خود را بعد از جشنواره موسیقی فجر یا در سالنهای تهران و شهرستان برگزار میکنند یا سازهای خود را برای خارج از کشور کوک میکنند | «پز عالی» نگاهی به بیست و سومین جشنواره بینالملیی موسیقی فجر، همشهری آنلاین، ۱۳۸۹/۱۲/۱۶ https://www.hamshahrionline.ir/news/129925 |
۱۱ | … همیشه این مقایسه وجود دارد که گفته میشود هنرمندان شهرستانی یک مرحله از هنرمندان تهرانی و آنهایی که در شهرهای بزرگ کار و فعالیت میکنند عقبتر هستند | گفتکو با لیلی گلستان، روزنامه اعتماد، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/50301 |
۱۲ | کمبود امکانات ورزشکاران مستعد شهرستانی را روانه تهران میکند | خبرگزاری مهر، دی ماه ۱۳۹۶. https://www.mehrnews.com/news/4194845 |
۱۳ | کشف استعدادهای شهرستانی، اولویت هفتمین جشنواره تجسمی هنر جوان | ایرنا، مرداد ۱۳۹۷. https://www.irna.ir/news/83003049 |
۱۴ | امسال ۵۷ اثر در جشنواره حضور دارند که ۲۹ اثر از تهران و ۲۸ اثر از شهرستانها در جشنواره هستند. | نشست خبری هجدهمین جشنواره عروسکی تهران – مبارک، همشهری آنلاین، ۱۳۹۹/۱۲/۰۵ https://www.hamshahrionline.ir/news/586934 |
۱۵ | برگزاری کارگاههای آموزشی برای دانشجویان تهران و شهرستانها | تبلیغ کارگاه عکاسی مجازی |
۱۶ | تو تهران نمیشه، ولی تو شهرستان مسافتا کوتاهه میشه پیاده رفت | از یک گفتگوی دوستانه |
۱۷ | شوخی شهرستانی | اصطلاح |
۱۸ | فرهنگ شهرستانی | اصطلاح |
۱۹ | ببخشید، من از شهرستان اومدم میشه راهنمایی کنید که این آدرس کجاست. | از یک گفتگو در سطح شهر |
۲۰ | استاد ما شهرستانی هستیم ممکنه هفتۀ دیگه کلاس تشکیل نشه ما یک هفته زودتر بریم خونه؟! | از یک گفتگو در کلاس درس دانشگاه |
در تمامی این مثالها معنایی که از واژه «شهرستان» به ذهن متبادر میشود با معنی فرهنگنامهای تفاوتهایی دارد. در «قسمت اعظم مصالح شهرستانها از تهران تأمین میشود» (نمونه ۲)، یا در «وی مربیان و بانوان شمشیرباز تهرانی و شهرستانی را آموزش خواهد داد» (مثال ۷)، و مثالهای مشابه «شهرستان» یعنی هر شهری از کشور به غیر از تهران. در عبارتهایی مانند «هنرمند شهرستانی جایی برای نمایش آثارش پیدا نمیکند» (نمونه ۵)، یا «کشف استعدادهای شهرستانی» (مثال ۱۳)، «شهرستان» در مقایسه با تهران دارای مشخصه معنایی محرومبودن، بیبهره بودن استفاده شده است. در نمونههایی چون «فرهنگ شهرستانی» و «شوخی شهرستانی» آنچه از واژه «شهرستان» به ذهن میآید رفتار زمخت، رشدنیافته و ناآشنایی با ویژگیهای زندگی شهری است. از جمله «ولی تو شهرستان مسافتا کوتاهه میشه پیاده رفت» (مثال ۱۶) نیز معنی کوچک بودن/ ساده بودن شهرستان در مقابل تهران فهمیده میشود. در «من از شهرستان اومدم» (نمونههای ۱۹ و ۲۰) بیش از هرچیز غیر بومی بودن، از جای دور آمدن، غریبگی و ناآشنایی مورد نظر است.
معنیهای جدید از کجا آمده؟
نمونههایی که در جدول آمده نشان میدهند این تداعیها در فارسی معاصر کاملاً سابقه دارد. آیا میتوان با نگاهی به این موارد، توضیحاتی درباره اینکه این معانی چگونه در «شهرستان» حلول کردهاند ارائه کرد؟
دوگانههای مرکز و حاشیه
واژه «شهرستان» در نمونههای یادشده معمولاً در تقابلِ مستقیم یا غیرمستقیم با «تهران»، دربردارندۀ معنیهایی مانند کوچک بودن، بیبهرگی، رشدنیافتگی و مانند آن میشود که از حوزه معنای واژگانی آن خارج است. بررسی بیشتر این نمونهها نشان میدهد آنچه این معانی را تداعی میکند صرفاً تقابل با تهران نیست بلکه در نگاهی کلانتر تقابل متن یا مرکز با حاشیه است. با توجه به توصیفی که پیشتر از این معانی جدید ارائه شد به نظر میرسد این شکاف را بتوان از دو طریق رَه گرفت:
- دوگانۀ پایتخت و سایر نقاط کشور
- دوگانۀ شهری و روستایی
پای تخت و سایر نقاط
از آنجا که پایتخت کشور محل تمرکز توجهات سیاسی است برای نشان دادن تمایز آن در زبان دوگانههایی متداول بوده است. در زمان قاجار «دارالخلافه» یا «دارالحکومه» برای ارجاع به پایتخت، تهران[۱۷]، استفاده میشده و دوگانه «دارالخلافه و سایر ولایات» نیز برای جدا کردن مرکز سیاسی از شهرهای دیگر رایج بوده است. به نمونۀ زیر توجه کنید.
ماده نوزدهم – انتخابشدگان دارالخلافه و سایر ایالات هر چه زودتر باید در تهران حاضر شوند. | نظامنامه انتخابات (اصنافی) مجلس شورای ملی، ۱۲۸۵/۰۶/۱۸ https://rc.majlis.ir/fa/law/show/90091 |
نمونههایی مانند «تهران و سایر شهرها» برای تاکید بر تمایز پایتخت سیاسی و اداری با دیگر نقاط کشور در فارسی امروز بسیار کاربرد دارد.
آنچه در دوگانۀ پایتخت و سایر نقاط کشور، معانیِ جدیدِ شهرستان را تحت تاثیر قرار داده، انباشتِ امکانات تحتِ تاثیرِ مغناطیسِ تمرکزِ قدرتِ سیاسی در پایتخت است. در این مقایسهها معمولاً تهران برخوردار و شهرستان بیبهره و در حاشیه است. این نابرابری اگرچه در مرکز سیاسی و اداری استان و سایر نقاط آن نیز قابل مشاهده است اما با توجه به معنایی که علیرغم خنثی بودنِ معنایِ واژگانیِ شهرستان نسبت به این نابرابری، در مقابله با تهران به آن تحمیل شده به نظر میرسد در دوگانۀ مرکز و حاشیه در سطح کشور تبلور بیشتری در زبان پیدا کرده است.
پایتخت یا پاتخت در لغت به معنی تختگاه، سریرگاهِ حاکمنشین، شهری است که پادشاه در آن سکونت دارد. به عربی آن را دارالسلطنه یا دارالحکومه میگویند[۱۸]. پادشاه بر تختِ فرمانروایی مینشیند. به عرایض و گزارشها گوش میدهد و فرمان صادر میکند. فرمانروایی در تختگاه شاه جریان دارد. پس هرکس به پایِ تخت نزدیکتر باشد اقبالش هم بلندتر و بهرهاش بیشتر است.
زاویۀ دیدی که در انتخاب واژۀ «پایتخت» برای نامگذاری مرکز سیاسی و اداری کشور وجود دارد در خور تأمل است. این انتخاب نشان از ریشهدار بودنِ اهمیت مغناطیسِ قدرتِ سیاسی در بهرهمندی و برخورداری در ذهنیت تاریخی گویشوران زبان دارد.
شهری و روستایی
دوگانههایی مانند «شهری و روستایی» و «شهری و دهاتی» نیز در زبان فارسی سابقۀ زیادی دارند. این دوگانهها در نگاه نخست برای بیان تفاوت محل سکونتِ افراد بهکار میروند اما این معمولاً تمامِ معنایی نیست که با بهکار بردن آن منظور میشده است. ناآشنایی با ضوابط زندگیِ متمدنانۀ شهری[۱۹]، رشد نایافتگی و نخراشیدگی معنیهایی است که بسته به نوع کاربرد در بسیاری موارد مقصودِ گوینده است. در این دوگانهها شاید بتوان گفت «دهاتی» در مقایسه با «روستایی» تنزل معنایی پیدا کرده است.
با توجه به دیگرگون شدن وضعیت سکونت گویشوران زبان فارسی در یک قرن اخیر در ایران در پیِ مهاجرت ایشان از روستا به شهر به عنوان کانون تحولات محدودۀ خود،[۲۰] وجود دوگانههایی حاکی از نوعی جهتگیری از روستا به شهر یا به عبارتِ کلیتر از حاشیه به مرکز در زبان نیز چندان دور از انتظار نیست.
از آنجا که مشخصههای معنایی شهری – روستایی و شهری – دهاتی در تداعیهای جدید «شهرستان» نیز به چشم میخورد میتوان چنین تصور کرد که بخشی از معانی جدید شهرستان از همین دوگانه به ارث رسیده و تحتِ تاثیرِ همین جهتگیری از حاشیه به مرکز بر واژه سوار شده است.
در نتیجه در رویارویی تهران و شهرستان نیز، تهران به عنوان موجودیتی بزرگتر، سطحبالا و پیچیده بسط پیداکرده و در مقابل، شهرستان تبدیل شده به آنچه تهران نیست یا آنچه از تهران کوچکتر، سطح پایینتر، سادهتر و فاقد ظرافت و جزئیات است.
با توجه به آنچه درباره ارزشگذاری موجود در دوگانههای «تهران – شهرستان» و «شهری – دهاتی» گفته شد، میتوان آنها را به عنوان نمودهایی از جهتگیریِ هرمِ ارتقایِ اجتماعی در ذهنیت گویشوران و تقسیمبندی فرادست و فرودست در زبان ایشان در نظر گرفت. البته استفاده از این دوگانهها در زبانِ ساکنانِ نقاطِ مختلفِ ایران با یکدیگر تفاوت دارد. در تهران دوگانۀ «تهران – شهرستان» بیشتر به کار میرود و در بسیاری نقاط دیگر دوگانه «شهری – روستایی» کاربرد دارد، اگرچه دوگانه «تهران – شهرستان» نیز در نقاط دیگری غیر از تهران نیز مخصوصاً برای اشاره به غریبگی و ناآشنایی مورد استفاده قرار میگیرد.
چرا تقابل با «شهرستان»؟
چرا این تقابل مرکز و حاشیه بین واژههای «تهران – استان» و «تهران – شهر» ظاهر نشده بلکه در «تهران – شهرستان» پدیدار شده است؟ به بیان دیگر چرا پایتخت در تقسیمات کشور در سطح «شهرستان» از همنوعان خود استثنا شده و در مقابل آنها قرار گرفته نه در سطح «استان»، «بخش» یا «شهر»؟ به بیان دیگر چرا «تهران – شهرستانها» در میان گویشوران استفاده شده اما «تهران – استانها»، «تهران – بخشها» و «تهران – شهرها» استفاده نشده است؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان آن را از چهار منظر مورد بررسی قرار داد:
امتداد حرکت در هرم ارتقای اجتماعی
«شهر» پیشتر در انعکاسِ زبانیِ حرکت در هرم ارتقای اجتماعی در جایگاهِ فرادست خرج شده و نمیتواند به همان صورتِ سابق در جایگاه فرادست قرار بگیرد. اما حرکت از حاشیه به مرکز همچنان ادامه دارد. پس برای اشاره به منزلگاه میانی برای رسیدن به پلۀ بعدی از مشتقاتِ همین کلمه یعنی از کلمۀ «شهرستان» استفاده شده و معنیهای یاد شده سوار آن شده است.
تداعی جمع در «دهات» و «شهرستان»
با توجه به بار منفی و ارزشگذاری غلیظتری که «دهاتی» نسبت به «روستایی» در تقابل با «شهری» دارد و اینکه دهات جمع و روستا مفرد است ممکن است «شهرستان» نیز به دلیل مشابه، به علتِ تداعیِ جمعی که در ساختمان خود دارد بر گزینههای دیگر ترجیح داده شده باشد. اگر بنا بر فرودستسازی باشد، به کار بردنِ اسم یا تداعیِ جمع و فراوانی، برای تخفیف اصالت طرف دیگر کارسازتر است.
تقدم غیرِ بومی بودن بر دیگر مشخصههای معنایی
اگر غیر بومی بودن را مقدم بر دیگر مشخصههای معنایی یاد شده فرض کنیم میتوان گفت که احتمالا غلبۀ افراد غیر بومی در یک شهر به عنوان مرکز یک شهرستان با کسانی است که از نقاط دیگر همان شهرستان وارد آن شدهاند تا کسانی که از نقاط دورتر مانند خارج شهرستان یا بیرون از استان وارد آن شدهاند. در نتیجه استفاده از «شهرستان» در زبان نیز برای اتلاق به افراد غیر بومی غالب شده و تسری پیدا کرده است. در حال حاضر واژۀ «شهرستان» با تاکید بر این معنا در شهرهای بزرگی غیر از تهران نیز کاربرد دارد.
کشش وزن و قافیه در قرینهسازی «تهران» و «شهرستان»
فارغ از توضیحاتی که تا کنون ارائه شد، شاید بتوان علت این همنشینی را در ویژگیهای آوایی واژههای تهران و شهرستان نیز جستجو کرد. این دو کلمه ترکیبی موزون دارند و همقافیه هستند. هر دو به «-ان» ختم میشوند بنابراین با هم آیی «تهران -شهرستان» به گوش گوینده و شنونده آهنگین و خوشایند است. بر این اساس، احتمالاً اهل زبان، «شهرستان» را در مقابل «تهران» تحت تأثیر هماهنگی آوایی و کشش قافیه انتخاب کرده است. جادوی مجاورت از شیوههای موثر و نیرومند بلاغی زبان است که نمونههای آن را در مثلها و حکمتها میتوان مشاهده کرد. ویژگیهایی مانند سجع، قافیه و مانند آن باعث میشود گاهی پارهگفتهای مشهور به مثل و حکمت بدون بازبینی در معنایی که حمل میکنند صرفا به دلیل آهنگین و خوشایند بودنِ الفاظ در طول تاریخ به عنوان باورِ عمومی پذیرفته شده به حیات خود ادامه دهند[۲۴].
«شهرستان» در دیگر کشورهای فارسی زبان
آنچه بر واژه «شهرستان» در فارسی معاصر ایران رفته باعث برانگیخته شدن کنجکاوی دربارۀ سرنوشت این واژه در دیگر قلمروهای زبان فارسی میشود. به همین منظور در خبرگزاریهای آنلاین افغانستان و تاجیکستان به اختصار جستجو کردیم. تقسیمات کشوری معادل استان و شهرستان در ایران، به ترتیب، ولایت و وُلِسوالی، و ولایت و ناحیه در این دو کشور است. در خبرگزاریهای آنلاین افغانستان، «شهرستان» معادل آنچه در فارسی ایران به کار میرود پیدا نشد. جستجوی «شهرستان» در منابع تاجیکی نیز به دلیل اینکه فارسی تاجیکی با الفبای سیریلیک/تاجیکی نوشته میشود، بدون دانستنِ آن الفبا امکانپذیر نبود. به این ترتیب، میتوان گفت تغییرات معنایی «شهرستان» در تقابل با «تهران» در فارسی معاصر ایران و تحت تأثیر شرایط اجتماعی این کشور رخ داده است. مگر اینکه با بررسیهای بیشتر در فارسی افغانستان و تاجیکستان خلاف آن پیدا شود که در آن صورت وجه زبانی تغییر پررنگتر از وجه اجتماعی آن خواهد شد.
* * *
بسیاری از تغییرات زبانی محصول تحولات عمیق اجتماعی و انتخابهای تاریخی گویشوران و تمرین و استمرار آن در پهنای زمان است. برای جلوگیری از ترک خوردنِ ساختمان زبان و از بین رفتنِ امکانات آن زیر بار واقعیتهای سترگِ اجتماعی، اگرچه داوریهای اخلاقی و به تبع آن تصمیمات جمعی یک گزینه برای افزایشِ آگاهی و پالودن زبان است اما مهمتر از آن زیرِ سوال بردن و بازنگریِ همین واقعیات اجتماعی است که چنین تغییراتی را سبب شده است. آیا بهرهمندیِ بیشترِ پایتختِ سیاسی یک ضرورت است؟ آیا اخلاقاً رواست؟ آیا نمود بیرونیِ طیّ طریق در هرمِ ارتقای اجتماعی چنانچه در قالب تغییر و جابجایی جغرافیایی از روستا به شهر و از شهرستان به ابرشهر توصیف شد تنها صورتِ قابلِ تصورِ تحرّک و ارتقای اجتماعی در یک فرهنگ و سرزمین است؟ تداوم حرکت در چنین مسیری از ارتقای اجتماعی چه آینده و سرانجامی خواهد داشت؟
پاورقی و ارجاع
[۱] نمونهها برگرفته از صفوی، کورش. فرهنگ توصیفی معنیشناسی، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۴.
[۲] خبرگزاری مهر، در ۱۳۹۵. لینک خبر: https://www.mehrnews.com/news/3867109
[۳] گفتگوی دوستانه
[۴] لغتنامه دهخدا، ج ۹، مدخل شهر (ص. ۲-۱۲۸۷۱). موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.
[۵] https://www.cgie.org.ir/fa/news/217990
[۶] فردوسی، (به نقل از لغتنامه دهخدا، ج. ۳، مدخل ایرانشهر (ص. ۳۱۸۴) موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳).
[۷] تاریخ سیستان، (همانجا).
[۸] دانشنامه ایرانیکا https://www.iranicaonline.org/articles/haft-kesvar
[۹] فرهنگ ریشهشناسی فارسی، پاول هرن. هاینریش هوبشمان. ترجمه جلال خالقی مطلق. انتشارات مهرافروز، ۱۳۹۴، ص. ۳۳۱.
[۱۰] سندبادنامه، ص. ۲۱۸ (همانجا).
[۱۱] لغتنامه دهخدا، ج. ۸، مدخل ستان (ص. ۲-۱۱۸۶۱)، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.
[۱۲] فرهنگ بزرگ سخن، ج. ۵، سرواژه شهرستان، انتشارات سخن، ۱۳۸۱.
[۱۳] . ناصر خسرو (همانجا)
[۱۴] تعاریف تقسیمات کشور مرکز آمار ایران
[۱۵] خبازنیا، معصومه. تاریخچهی تقسیمات کشوری در ایران و کاربرد آن در سرشماری، مجله آمار، شماره ۲۱، آذر و دی ۱۳۹۵، صص 29-27.
[۱۶] مثالهای جدول حاضر مبتنی بر مشاهدات نگارندان، جستجو در آرشیو آنلاین خبرگزاریها (ایرنا، ایسنا، مهر، اعتماد و همشهری آنلاین)، سامانه سنا (سامانه نشریات ایران) متعلق به سازمان اسناد کتابخانه ملی و همچنین تورق نسخههای سال ۱۳۵۷ روزنامه اطلاعات است. انتخاب روزنامهها، مجلات و خبرگزاریها با توجه به میزان دسترسی به آنها و در مواردی که امکان جستجوهای کامپیوتری فراهم نبوده به صورت تصادفی بوده است. وجود این نمونهها در انتخابهای تصادفی خود موید فراوانی کاربرد «شهرستان» با معانی جدید است. لازم به ذکر است که شیوه نگارش و املای نمونهها مطابق با متن اصلی آورده شده است.
[۱۷] قریه تهران به سبب نزدیکی به شاهعبدالعظیم و منابع و ظرفیتهایش توسط دیوان شاه طهماسب (صفوی) در سال ۹۶۱ ه.ق. (۱۵۵۴ میلادی) از میان حدود ۳۰۰ قریه در این منطقه به عنوان یک نقطه زیستی ویژه مورد توجه قرار گرفت. به دستور وی برای تهران حصاری با ۱۱۴ بارو و ۴ دروازه بزرگ ساخته شد و به این ترتیب تهران به هیأت شهر درآمد. (بهشتی، سید محمد، داستان تهران. دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۹۶.)
در سال ۱۱۶۴ شمسی (۱۷۸۵ میلادی) آغامحمدخان قاجار تهران را به عنوان «مقر اساس سلطانی» و «مقر ایالت و مرکز خلافت» برگزید و بدین ترتیب تهران برای نخستین بار در طول زیست چندهزار ساله خود پایتخت ایران شد و در طول ۲۳۶ سال گذشته همچنان این موقعیت را حفظ کرده است.
در اصل سوم متمم قانون اساسی مشروطیت نیز «طهران» به عنوان «پایتخت» ایران مشخص شده است (۰۷/۱۰/۱۲۸۵).
https://rc.majlis.ir/fa/law/show/133414
[۱۸] لغتنامه دهخدا، ج. ۴، مدخل پایتخت (ص. ۴۷۰۶)، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.
[۱۹] بر اساس ذهنیتی تک خطی از رشد و ارتقای اجتماعی
[۲۰] در تعریف مرکز آمار از شهر نیز به این ویژگی اشاره شده است.
[۲۱] سرشماریهای مرکز آمار ایران
[۲۳] Zipf’s law and city size distribution: A survey of the literature and future research agenda; Physica A: Statistical Mechanics and its Applications, Volume 492, 15 February 2018, Pages 75-92
[۲۴] شفیعی کدکنی، محمدرضا. جادوی مجاورت، مجله بخارا، شماره ۲، مهر ۱۳۷۷.
نویسندگان
پژوهشگر زبانشناسی
-
مریم رمضانخانیhttps://d-mag.ir/author/maryamrmz/۱۱ خرداد ۱۴۰۰
دانشآموختۀ آمار و تحلیلگر داده
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/author/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/author/alirezakd/
-
علیرضا کدیورhttps://d-mag.ir/author/alirezakd/۱۱ خرداد ۱۴۰۰