فراخوان جایزه دیتاژورنالیسم دقیقه 1403 

نگاهی به فعالیتهای اجتماعی هنرمندان و بررسی میزان کنشگری هنرمندان در عصر جدید

این مقاله برای جایزه دیتاژورنالیسم دقیقه ۱۴۰۲ ارسال شده و بدون کم و کاست در اینجا منتشر می‌گردد.

چکیده:

هنر، محصول جوششی درونیست که بواسطه خلاقیّت هنرمند، تبحر و ابزاری که در اختیار دارد صورتی عینی یافته و در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد. این فرآورده فرهنگی که ماحصل توانمندی‌های قشری خاص با طرز تفکری متفاوت از سایرین است، می‌تواند در فرم‌های مختلف عرضه و بر اساس موقعیت اجتماعی، جغرافیای محل سکونت و تاریخ حیات هنرمند، دچار تحولات عمیقی شده و صور مختلفی بخود گیرد، هنرمندان که به عنوان اصلی‌ترین بدنه تولید اثر هنری نقش مهمی در خلق فرآورده‌های هنری دارند، می‌توانند با کنش و رفتار خود در زمینه‌های مختلف اجتماعی-هنری به انگاره‌ای در ذهن مخاطبین خود تبدیل شده، و الگوهای رفتاری آنها را به عنوان مدلی جهت جامعه‌پذیری مطرح کنند. تاثیرگذاری رفتاری کنشگران فرهنگی-هنری بر روی مخاطب را می‌توان از دو جنبه مفید و یا زیان‌آور مورد کاوش قرار داد، در این مقاله سعی خواهد شد تا ضمن بررسی رفتار اجتماعی هنرمندان فعال در حوزه موسیقی، به بررسی افت کیفی سطح ادراک و تحلیل اجتماعی فعالان هنری از دیرباز تاکنون پرداخته و تاثیرات مخرب الگوبرداری مخاطبین از سلبریتی‌های هنری  فاقد دانش اجتماعی را بازگو نمائیم.

عارف قزوینی: طغیانگر آزادیخواه

عارف را باید نخستین کنشگر اجتماعی دانست، او از جمله هنرمندانی است که در طی دوران حیات هنری خویش، در پی آزادی و آگاهی‌افزایی بود. این مهم را می‌توان در اشعار و ترانه‌هایش جستجو کرد، خالقی در مورد عارف چنین می‌نویسد: «عارف اولین تصنیف سازی است که مضامین اجتماعی و افکار سیاسی و انتقاد از اوضاع زمان خود را در لباس شعر و آهنگ مجسّم کرده و موسیقی را وسیله نشر و تبلیغ عقاید انقلابی و افکار آزادی‌خواهی خود نموده است. او در این مقام، صاحب سلیقه و ابتکار مخصوص است» او در سال ۱۲۸۸ با عضویت در حزب دموکرات به طور رسمی و تشکیلاتی وارد مناسبات سیاسی شد و از همان زمان بود که سیر آثار هنری‌اش دچار تحولی عمیق شد. عارف در نکوهش رفتار اجتماعی ایرانیان چنین عنوان می‌کند: «برای این دو اخلاق زشت عمومی، یعنی دزدی و دروغ همیشه به بیشتر مردم به نظر پست نگاه کرده‌ام، آنها هم مرا بد اخلاق گفته‌اند، بگویند.» (صفرزاده، ۱۳۹۵ :۱۶۵) همچنین در بخشی دیگر نیز اینچنین بیان می‌کند: «شاعر ملی یک چنین ملتی بودن، جز رسوایی و بدنامی، نتیجه دیگری ندارد» (همان:۱۷۲) نمونه‌های بسیاری از منظومات و منثورات وی را می‌توان یافت که کنشگری اجتماعی وی با بهره‌گیری از جایگاه اجتماعی‌اش دلالت دارد.

قمرالملوک وزیری: طلایه دار ستیز با هنر مردسالارانه

در ۱۲۸۴ در تاکستان زاده شد، سرپرستی‌اش را مادربزرگش، خیرالنساء(افتخارالذاکرین) که زنی خوشخوان و ذاکر اهل بیت در حرم ناصری بود برعهده گرفت، و همین امر راهگشای خوانندگی او در بزرگسالی شد. قمر از زنانی است که در جهت احقاق مطالبات زنان ایران پیشرو بود و در زمانه‌ای که جامعه، زنان را از بسیاری از حقوق خود محروم نموده بود، بدون حجاب بر روی صحنه گراند هتل حاضر و کنسرتی را برگزار کرد، این کنسرت که نخستین حضور رسمی قمر بر روی صحنه کنسرت بود با همراهی نی داوود در گراند هتل، که یکی از مهم‌ترین سالن‌های نمایشی آن‌زمان در خیابان لاله زار تهران محسوب می‌شد، به همراه ارکستری متشکل از « ابراهیم منصوری و نوریانی نوازندگان ویولن، شکری و موسی نی‌داوود نوازندگان تار،حسین‌خان نوازنده کمانچه و حسین‌علی ملاح نوازنده‌ی پیانو» اجرا و با استقبال بی‌سابقه‌ای روبرو شد. پس از پایان این کنسرت، تمام عواید آن بین نوازندگان تقسیم شد و قمر هیچ پولی دریافت نکرد.

تدقیق در زندگی هنری قمر این مهم را ثابت می‌کند، که نام او در مقام هنرمندی پیشرو، در فضای اجتماعی آن مطرح است. اما این تنها نقطه مهم زندگی اجتماعی قمر نبود. او هر آنچه داشت خرج فقرا و مستمندان می‌کرد، و در سخا و کَرَم، زبانزد بود. قمرالملوک سرپرستی دوازده کودک یتیم را برعهده داشت و با اینکه شخصیتی تاثیرگذار در موسیقی آوازی ایران محسوب می‌شد، اما دغدغه‌هایش از شرایط سیاسی-اجتماعی زمانه خویش، این اجازه را به او نمی‌داد تا بعنوان یک خواننده، صرفاً در پی ارائه هنری خویش فارغ از پرداختن به مسائل سیاسی-اجتماعی باشد. همین امر نیز ماندگاری نام او را صدچندان نمود.

دوران پهلوی اول و دوم، طلوع و یکه تازی هنر اعتراضی در ایران

دوران پهلوی اول را می‌توان دوران طلوع موسیقی اعتراضی در ایران دانست، شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه همراه با رشد آگاهی هنرمند، او را به مرحله ای از درک رسانیده بود که وظیفه‌ای به مراتب ارزشمندتر از عیش و طرب بر هنر قائل شود. از همان رو هنرمندان و ادیبان، آثار جاودانه‌ بسیاری را تولید کردند که با وجود گذشت سالهای مدید از تولّدشان، بعنوان نمادی برای اعتراضات مورد استفاده قرار گیرند، ترانه مشهور «مرغ سحر» از آثار جاودانه ملک الشعرا بهار، که در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است و یا ترانه‎ «ای ایران» که در اعتراض به شرایط اجتماعی آن دوران تولید و با استقبال بی نظیر مخاطبان همراه شد از نمونه‌های قابل اشاره تولید شده در آن زمانه هستند. اما در دوران پهلوی دوم، که همراه با رشد چشمگیر هنروموسیقی بود، رفتار اجتماعی هنرمندان، همزمان با تولید آثار گوناگون هنری، شکل تکامل یافته‎تری بخود گرفته و آثار مختلفی با مضامین اجتماعی-اعتراضی در جامعه تولید شد، این تولیدات با وجود سانسور شدید رادیو و تلویزیون در سال ۱۳۳۰، راه خود را پیدا کرد و هر فرصتی برای هنرمندان، بدل به اعتراض به شرایط نامطلوب اجتماعی می‌شد، هرچند در این راه مورد بازجویی و شکنجه ساواک نیز قرار می‌گرفتند. مشایعت گونه‌های مختلف هنر در ارائه هنر اعتراضی را، باید مهم‌ترین شاخصه هنر اعتراضی در دوره پهلوی دوم یاد کرد، که باعث شد تا همراهی هنرمندان با توده مردم، بیش از گذشته برجسته‌تر شود. تولید آثار موسیقی مرغوب، چه در حوزه موسیقی کلاسیک ایرانی، وچه در نوع مردم‌پسند آن، که نشانه ظهور هنرمندان کارکشته بود باعث شد تا آثار تولید شده در دوره یاد شده، از محبوبیّت خاصی نزد علاقه‌مندان برخوردار شده و جان تازه‌ای به آثاری دهد که دارای بن‌مایه اجتماعی- سیاسی بودند. آگاهی به امور، برخورداری از شعور اجتماعی، ارائه آثار ماندگار هنری، سواد ادبی، اظهار نظرات به‌جا و و طبع آن تاثیرگذاری، همراهی با توده مردم، عدم نگاه مادی به هنر و کنشگری اجتماعی، هنرمندان این دوره را تبدیل به «نخبگان با مرغوبیّت خاص» کرد تا جدای از تبحر و چیرگی در هنر، نشان دهند که هنر نه وسیله‌ای منحصراً مصرفی، که کنشی برای بیان مضامین جاری در جامعه است. بررسی آثار تولید شده در این دوران، بیانگر دغدغه فعالان این حوزه را در زمینه مسائل روز جامعه است. حضور موسیقی مردم پسند در کنار موسیقی کلاسیک ایرانی و بدل شدن به زبان اعتراضی را باید یکی از نقاط قوت هنر اعتراضی در این عصر نامید.

پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ و تغییر نقش هنر اعتراضی

اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ موسیقی و هنر شکل دیگری به خود گرفت، این هنر که در کوران جریانات سیاسی-اجتماعی سال ۵۷ نقش مهم و اساسی ایفا کرده بود با بی مهری‌هایی روبروی شد که نتیجه آن عدم فعالیت بسیاری از هنرمندان داخل کشور و ترک وطن بود. در کنار آن ممنوعیت صدای زنان، باعث شد تا این هنر به شکل ناقصی به سمع و نظر مخاطبین رسیده و جای خالی آن تا سالهای متمادی احساس شود، با این حال، برخی هنرمندان فعال در موسیقی ایرانی با انتشار آثار و آلبوم‌های موسیقی توانستند تا بخشی از خلاء موجود را برطرف نموده و دغدغه اجتماعی روز را با آثار هنری خود بیان کنند.

پس از گذشت زمان و با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹، این شکل از موسیقی، به موسیقی دفاع مقدس تغییر شکل داد تا بتواند با تولید آثاری مناسب با موضوع دفاع مقدس همچون گذشته، به رسالت اصلی خود که همراهی با توده مردم بود جامه عمل بپوشاند. اما این‌بار که به دلیل تشدید تحدیدها، هنر ایران، بسیاری از همراهان دیروز خود را از دست داده بود، باعث شد تا روند تولید آثار هنریِ انقلابی  افت قابل توجهی را تجربه کند. در این بین برخی از هنرمندان همچون گذشته و برغم محدودیت‌های فراوانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای موسیقی ایجاد شده بود بر رسالت خود پایبند بوده و آثاری را خلق کردند که هم‌اکنون نیز به عنوان مجموعه‌های فاخر و برگزیده دفاع مقدس یاد می‌شوند. با این حال و پس از سپری شدن سالهای بسیار از پایان جنگ تحمیلی، هنوز هنر به عنوان ابزاری برای بیان دغدغه‌ها و مسائل اجتماعی روز است.

کنشگری اجتماعی هنرمند، الزامی برای ارتقای شعور اجتماعی

تولستوی در کتاب خود باعنوان «هنر چیست» هنر را آغشته به اصطلاحاتی همچون خوبی، حقیقت و به خصوص زیبایی توصیف می‌کند و معتقد است که هنر باید یک ارتباط مشخص بین هنرمند و مخاطب ایجاد کند آنچنان که مخاطب را دگرگون کند، او هنر را از «غیرهنر» (هنر جعلی) جدا می‌کند و اعتقاد دارد هنر واقعی باید ظرفیت لازم برای متحّد کردن مردم از طریق ارتباط را داشته باشد. پژوهشگران نیز هنر را وسیله ای برای تغییر اجتماعی می‌دانند که توان آن را دارد تا صدای محرومان از حقوق سیاسی و اجتماعی باشد، از همین رو انتظار می‌رود تا هنرمند، بعنوان بخشی از بدنه قشر آگاه جامعه، نقش خود را در قامت فردی پیشرو در جامعه، بدرستی بازی کند و با درک صحیح از اجتماعی که خود در آن زیست می‌کند، جدای از آنکه تجربه خود را از دریچه‌ی هنر به مخاطب عام منتقل کرده و اسباب آگاهی‌افزایی وی را فراهم می‌کند، قادر به تحلیل، بررسی و واکاوی اتفاقات درون جامعه خویش بوده و نسبت آنان بی تفاوت نباشد. همین مهم سبب می‌شود تا عوامل تکامل اجتماعی و تاثیرگذار در پرورش شخصیت اجتماعی افراد، در قالب اثری هنری متجلی شده و در نهایت، الهام بخش آنها برای اقدام در جهت تغییرات بنیادین شود. کنشگری اجتماعی هنرمندان و فعالیت آنها برای آگاهی افزایی توده، محصول زمان حال نبوده و بسیاری از هنرمندان سالهای دور نیز برای هنر موسیقی، وظیفه‌ای اجتماعی قائل بودند. با این حال آنچه در سالهای اخیر از میزان کنش اجتماعی هنرمندان دیده شده است، نه تنها انتظارات جامعه را از همراهی هنرمندان برآورده نکرده که در بسیاری از موارد انتقادات تندی را نیز متوجه آنها نموده است.

پیدایش فضای مجازی، اشاعه مصرف گرایی و تکثیر سلبریتی پروری

افزایش میزان استفاده از فضای مجازی در سالهای اخیر باعث شده تا این فضا، به عنوان معتمدترین رسانه حال حاضر در دنیا، مورد وثوق کاربران قرار گیرد، شاید بتوان اصلی ترین دلیل محبوبیت شبکه‎های اجتماعی در تمام جهان را امکان به اشتراک‌گذاری اشکال مختلفی از محتوا با مضامین رنگارنگ بدون هرگونه نظارت و ممیزی بر آن دانست، در این میان آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است بالابردن میزان آگاهی آحاد جامعه است بگونه‌ای که هر یک به تنهایی بتوانند، سره را از ناسره تشخیص داده و در کسب دانش و اخبار درست بکوشند، اما این فناوری عالم‌گیر که سهم بسزایی در جریان اجتماعی شدن جوانان و نوجوانان ایفا می‌کند، به لطف اشاعه پدیده مصرف‌گرایی (Consumerism) در میان ایرانیان، بانی تکثیر فرهنگ سلبریتی پروری شده است و چنان در پوست و گوشت و استخوان توده لانه کرده که فعالان حوزه رسانه را -که خود می‌توانند به تنهایی بخش اعظمی از مبارزه با این فرهنگ غلط را تشکیل دهند-، نیز درگیر خود نموده است، آنچنان که رسالت اصلی خود را فراموش کرده و با چنگ انداختن به حبل احتیال و خدعه سعی در جلب توجه دارند.  

در این بین درست در زمانی که انتظار آن می‌رود تا هنرمندان فعال به عنوان اصلی ترین بدنه و نماد فرهنگ‌آوری و فرهنگ‌پروری، بتوانند با تکیه بر بینش فراتوده‌ای خود در رابطه با تحلیل مسائل تخصصی هنر و حواشی اجتماعی پیرامون، در مقام کنشگران فرهنگی-هنری، ضمن واکنش به موضوعات متفاوت، بدل به الگویی برای نوجوانان و جوانانی شوند که شخصیت آنها از طریق کنش متقابل با هنرمند-کنشگر در حال شکل‌گیری است، حضور پررنگ و لعاب سلبریتی‌های فاقد دانش هنری-اجتماعی در فضای مجازی، تاثیرات مخربی در آینده جوانان و نوجوانان از خود برجای می‌گذارد. واکاوی این موضوع و بررسی چرایی عدم تاثیرگذاری و تاثیر پذیری متقابل دو طبقه الیت و توده در کشور ما را به چند مسیر رهنمون می‌سازد که بیان و آسیب شناسی آنها می‌تواند در صورت عنایت کارگزاران امور در گره‌گشایی این کلاف سردرگم راهگشا باشد. حضور فضای مجازی و عمومیت یافتن آن در میان مردم باعث شد تا شخصیت پذیری توده مردم از قشر به ظن خود نخبه –و در بهترین حالت روشنفکران نوکیسه- جامعه، سهل تر صورت گیرد، در این بین هنرمندان سینما و موسیقی، (به دلیل عامه پسندتر بودن‌شان) بیش از سایر هنرمندان در مرکز توجّهات توده مردم قرار می‌گیرند، و طبیعی‌ست که بخش برجسته‌ای از شخصیت‌های هنری شناخته شده در فضای مجازی، فعالان حوزه سینما و موسیقی را تشکیل می‌دهند. اینجاست که نقش توده‌ی جاهل در پررنگ تر کردن فعالیت اشخاص و بدل شدن آنها به چهره‌های معروف، پررنگ‌تر می‌شود.

با مهیا شدن فضا و مطرح شدن هنر تجاری و به تبع آن صنعتی شدن فرهنگ سنتی در سالهای اخیر که همراه با توسعه فضای مجازی و رسوخ آن به تمام جوانب زندگی انسان‌ها بود، تغییرات عمده ای در شیوه زندگی انسانها پدید آمد، نگاه مادی به زندگی و سعی در نمایش اشرافی از ظواهر اطراف، از بین رفتن حد مطالعه در میان توده مردم که باعث توقف یک به یک انتشار نشریات متعدد کاغذی در کشور شد و سوءاستفاده برخی از سوداگران هنری از جهل توده، بخشی از آسیب های جدی بود که ساکنین ایرانی این دهکده مجازی را به خود مبتلا کرد.  شدت رشد و قدرت تخریب این جریان مخرب زمانی بیشتر شد که میل به تجمّل و زیاده‌خواهی در میان ایرانیان رو به فزونی نهاد و بسیاری از فعالان هنری را نیز -که در غیاب هنرمندانِ راستین، خود را عالِمان این عالَم سست و بی بنیاد پنداشته‌اند- آلوده‌ی خود نمود، نگاه تجاری به مقوله هنر تا اندازه‌ای پیش رفت که هنر، خاصه موسیقی به طرز کاملا محسوسی به حاشیه رانده شد و اکثر فعالان هنری، تمام تلاش خود را «نه برای ارائه هنر روشن ضمیر» که به جهت کسب سود مالی بیشتر از این راه انجام دادند. برآیند این اتفاقات باعث شد تا دوره‌ای که در آن به سر می‌بریم با وجود بازتر شدن نسبی فضا نسبت به دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و افزایش شمار علاقه‌مندان به فراگیری موسیقی، مخاطب را از درک و دریافت هنر واقعی محروم سازد، موسیقی‌دان دوره کنونی، در بهترین حالت صرفاً یک «موسیقی-دان» است و برخلاف هنرمندانِ سال‌های قبل، قادر به درک و تحلیل صحیح اتفاقات سیاسی، اجتماعی اطراف خود نیست، چرا که در مطلوب‌ترین حالت، مطالعه او معطوف به دروس عملی-تئوری هنر تخصصی خود شده و در برخی موارد حتی از نگاشتن یک جمله صحیح بدون اغلاط املایی و گرامری نیز عاجز است.

آنچه مشخص است آن‌که، عوامل بسیاری دست به دست هم داده اند تا شاهد اضمحلال فکری فعالان هنری در دوره کنونی باشیم، عواملی که بررسی آنها نشان میدهد سهم هر یک از طرفین اگر بیش از دیگری نباشد، کمتر نیست. فقدان مدیریت فرهنگی و استفاده غلط از منابع هنری، اتخاذ سیاست‌های نادرست در حوزه هنر –خاصه موسیقی- و دور کردن هنرمندان از بدنه فرهنگی دولت، افراز هنرمندان به خودی و غیرخودی، عدم حمایت از هنرمندان مستقل، نبود ساز و کار درست برای گسترش هنرِ جریان‌ساز، حذف نخبگان تصمیم ساز و تصمیم گیر و بکارگیری افراد فاقد صلاحیت در بدنه فرهنگ توسط کارگزاران و دست اندرکاران، از آسیب‌های جدی است که هنر را دچار خسران بسیاری کرده و فاصله عمیقی را میان هنرمند و دولت ایجاد نموده است. در نقطه مقابل هنرمندان نیز سهم کمی از آشفتگی کنونی جامعه هنری ندارند، اعتزال هنرمندان واقعی و سوءاستفاده برخی فعالان هنر از این گوشه نشینی، فقدان بینش هنری جهت تولید آثار ماندگار و تاثیرگذار، سوءاستفاده از مخاطب علاقمند به هنر بجای تاثیر گذاری در رفتار اجتماعی و شخصیتی وی، عدم پایبندی به رسالت هنری و نگاه صرفاً تجاری به هنر، قلّت سواد کافی در داخل و خارج از حیطه هنر و به تبع آن فقدان توانایی در تشخیص و تحلیل وقایع سیاسی-اجتماعی روز و یا –در بهترین حالت- بی تفاوتی به مسائل روز، باعث شده است تا پایگاه هنری وی از یک هنرمند به مجری دست چندم هنر، تنزل پیدا کرده و طبیعتاً منافع شخصی خود را ارجح بر تمام وظایفی بداند که سابق بر این، هنرمندان دیگر آنها را انجام می‌دادند.

 با این تعاریف می‌توان چنین برداشت کرد که جامعه‌ی مضمحل هنری امروز بیش از آنکه نیاز به تولید بسته‌های فرهنگی متنوع و آثار رنگارنگ هنری داشته باشد که از هرگونه ایده و خلاقیتی در پس خود بی‌بهره است و صرفاً می‌تواند به عنوان کالایی یکبار مصرف تلقی شود، نیاز به دانش‌افزایی و بالابردن سطح شعور و آگاهی هنرمندان فعال، در این حوزه را دارد تا با درک واقعیت و اصل هنر بتوانند در آینده، ناجی این هنر به یغما رفته –توسط کارگزاران هنری و خود هنرمندان- باشند.

ارجاع و پانویس

  1. صفرزاده، فرهود، (۱۳۹۵)، «چرخ بی آئین: درباره ابوالقاسم عارف قزوینی»، نشر فنجان، چاپ دوم
  2. فرهمند، مهرداد، چرا قمر غریب مرد؟، وب سایت بی بی سی فارسی، آدرس دسترسی:
  3. https://www.bbc.com/persian/arts/2016/08/160806_b33_qamar_molouk_vaziri
  4. خلیلی، مرجان، قمرالملوک وزیری، وب سایت ایران موزیکولوژی، آدرس دسترسی:
  5. https://iranmusicology.com/qamar-ol-moluk_vaziri/
  6. صحافی، محمد جواد، جنجال‌های مجازی و جامعه‌ی مضمحل هنری، محمد جواد صحافی، وب سایت موسیقی ما، آدرس دسترسی:
  7. https://musicema.com/node/395530

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *