
بررسی آمار رسمی بازار کار نشان میدهد شمار شاغلان دارای بیش از یک شغل در ۱۰ سال گذشته حدود ۲۹ درصد افزایش یافته است؛ افزایشی که نه نشانه افزایش تلاش فردی، بلکه نتیجه تورم مزمن، کاهش قدرت خرید و ناکارآمدی سیاستهای حمایتی است.
اخیرا انتشار یک ویدیو در فضای مجازی از کارفرمایی که بر دست کارگرش بوسه میزند، واکنشهایی را در پی داشته و حتی باعث احضار او به دادسرا به دلیل “رفتار نامتعارف” شده است. اما به نظر میرسد آنچه کمتر در این ویدیو مورد توجه قرار گرفت، محتوای این ویدیو است که طبقات محروم را مقصر کامل وضعیت زندگیشان میداند و معتقد است اگر از پنج صبح تا یک نیمه شب کار کنید، یعنی در حال ساختن زندگی خود هستید.
کارفرما در این ویدیو تاکید میکند که نمیتوان زندگی را «با غر زدن و منتظر ماندن» ساخت. اما سئوال اینجا است که آیا واقعا وضعیت اقتصادی شاغلان فقط محصول میزان کار کردن آنها است یا تورم مزمن و عقبماندگی دستمزدها از نرخ تورم، شرایط فعلی را ایجاد کرده و منجر به افزایش پدیده دو شغلهها شده است. علاوه بر این آیا اساسا چندشغله بودن کارکنان باید مورد تقدیر قرار گیرد؟
سازمان بینالمللی کار (ILO) کار شایسته (Decent Work) را بهعنوان کاری تعریف میکند که درآمد شایسته، امنیت در محل کار، حفاظت اجتماعی، فرصت برای توسعه فردی و حقوق پایه کارگران را تأمین میکند. معیارهایی مثل دستمزد کافی، ساعات کار معقول، حفاظت اجتماعی، و امکان گفتگو و تشکل از ستونهای این مفهوماند. کشورهای عضو تشویق میشوند سیاستهایی ایجاد کنند که اشتغال نه تنها کمیت بلکه کیفیت داشته باشد. از منظر حقوق اقتصادی و اجتماعی نیز «استاندارد معیشتی کافی» شامل دسترسی به حداقلی از درآمد، مسکن، خدمات بهداشتی و اجتماعی است.
بنابراین میتوان گفت وقتی شهروندان مجبورند برای تامین مخارج خود چند شغل داشته باشند، این نشان از نقصان در تامین حداقلهای یک زندگی شایسته دارد. به عبارت دقیقتر ناچاری به داشتن چند شغل یا اشتغال بیش از ظرفیت برای تأمین نیازهای اولیه به معنای عدم تحقق عملی حق کار شایسته و استاندارد زندگی کافی است. از طرف دیگر ساعتهای بلند کار و نبود زمان استراحت کافی سلامت جسم و روان را تهدید میکند و پیامدهایی مثل کاهش بهرهوری و افزایش خطاهای شغلی به دنبال دارد.
رشد ۲۹ درصدی آمار رسمی دو شغلهها در ۱۰ سال
با این حال در ایران آمار رسمی حاکی از افزایش حدود ۲۹ درصدی آمار دو شغلهها در ۱۰ سال گذشته است؛ بهطوری که بر اساس گزارشهای مرکز آمار، تعداد کل دو شغلهها از ۴۶۷ هزار و ۲۵۹ نفر در سال ۱۳۹۳ به ۶۰۳ هزار و ۵۳۲ نفر در سال ۱۴۰۳ رسیده است. بر این اساس میتوان گفت در سال ۱۴۰۳ حدود ۲.۴ درصد از کل جمعیت شاغل کشور (که بیش از ۲۴ میلیون نفر بودهاند) در دو شغل فعالیت داشتهاند. هرچند با توجه به محدودیتهای جمع آوری داده و همچنین خودداری بخشی از دوشغلهها از اعلام این موضوع برای فرار از مالیات، آمار واقعی بیش از این اعداد است. کارشناسان بازار کار نیز معتقدند با توجه به مشکلات معیشتی و سطح پایین دستمزدها در ایران، سهم واقعی دوشغلهها از بازار کار بیش از آمار رسمی است.
بررسی تغییرات آمار رسمی دوشغلهها در کشور نشان میدهد که این روند افزایشی در سال ۱۳۹۸ با بیش از ۸۳۴ هزار دو شغله به اوج خود رسیده و بعد از آن تا سال گذشته روند نزولی داشته است.

نکته دیگر اینکه در سال ۱۴۰۳ بیشترین آمار دوشغلهها مربوط به کارکنان مستقل و مزد و حقوقبگیران بخش خصوصی است که در مجموع نزدیک به ۸۰ درصد دو شغلهها را تشکیل دادهاند.
بیش از ۶۰ درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش شبکههای حمایتی نیستند
موضوع مهم دیگری که که میتوان به بهانه این ویدیو بررسی کرد، وضعیت زنان سرپرست خانوار است؛ هرچند آمار دوشغلهها به تفکیک جنسیت اعلام نشده و آماری از وضعیت اشتغال زنان سرپرست خانوار هم در دسترس نیست، اما به طور کلی در همه کشورها زنان سرپرست خانوار با خطر فقر بیشتری مواجهاند. در اصل در خانوادههایی که زنان سرپرست آنها هستند باید به تنهایی علاوه بر سرپرستی خانواده و کسب درآمد و مدیریت اقتصادی، مراقبت از کودکان، کارهای خانه و بهبود شرایط زندگی اعضای خانوار را نیز بر عهده بگیرند.
از طرف دیگر نقش باز تولیدی زنان را مجبور به کار پاره وقت انعطافپذیر و اشتغال خانگی میکند. این شرایط در عین حال که زنان سرپرست خانوار را از آموزش و کسب مهارت بازمیدارد موجب دریافت دستمزد کمتر آنها نیز میشود. تبعیض در محل کار نیز از پیامدهای کار پارهوقت و بدون مهارت زنان است. البته دشواری ترکیب شغل درآمدزا با مراقبت از خانواده شامل همه زنان به ویژه زنان سرپرست خانوار است و موجب تمرکز آنها در بخش غیررسمی بازار کار شده است. بنابراین در شرایطی که نان آور خانواده به جای دو نفر یک نفر است و زنان در بخشهای غیررسمی و شغلهای کم ارزشتر و با دستمزد کمتر اشتغال دارند باید انتظار داشت که زنان سرپرست خانوار با خطر فقر بیشتری مواجه باشند و احتمالا به شغلهای دوم و سوم روی بیاورند.
بر اساس گزارشهای رسمی جمعیت زنان سرپرست خانوار در کشور بیش از سه میلیون نفر است که از این تعداد حدود ۳۸ درصد تحت پوشش کمیته امداد هستند و در مورد سایر زنان سرپرست خانوار، برنامه حمایتی مشخصی وجود ندارد. بنابراین بخش بزرگی از این زنان دسترسی محدودی به شبکههای حمایتی دارند و بسیاری از آنها در معرض فقر و نداشتن بیمه و پوشش اجتماعی هستند.
گفتههای کارشناسان هم این موضوع را تایید میکند؛ برای مثال سال گذشته فرشاد اسماعیلی، حقوقدان و کارشناس سازمان تامین اجتماعی، در نشست «آیندهپژوهی فقر و نابرابری» در موسسه رحمان گفته بود که در دو دهه اخیر، یعنی تا سال ۱۴۰۰ درصد فقر خانوارهایی که سرپرست زن داشتند، بیشتر از خانوادههایی است که سرپرست مرد دارند، بالای ۵۰ درصد زنان سرپرست خانوار در دهک اول و دوم بودند و فرزندان این زنان معمولا آمار ترک تحصیل بالاتری دارند.
در مجموع باید گفت آنچه امروز در قالب «فرهنگ کار زیاد» یا تقدیر از چندشغله بودن بازنمایی میشود، در واقع بازتاب ناکارآمدی ساختار اقتصادی و نابرابری در بازار کار است. در شرایطی که تورم، کاهش قدرت خرید و ضعف نظام حمایتی، شهروندان را به اشتغال بیش از ظرفیت واداشته است، نمیتوان دوشغله بودن را نشانه تلاش فردی دانست؛ بلکه باید آن را علامتی از ضعف سیاستهای معیشتی و فقدان «کار شایسته» تلقی کرد. تا زمانی که سیاستگذاری اقتصادی نتوانند امنیت شغلی، دستمزد کافی و حمایت اجتماعی مؤثر برای همه فراهم کنند، کار بیشتر نه راه نجات، بلکه نشانهای از گسترش فقر پنهان خواهد بود.
