احیای تنفسی تهران، حکایت داده محور هوای پایتخت
هر قطره باران که به زمین این شهر می رسد ، داستانی تکراری ازاشک های خاکستری زمین را بازگو می کند. شهری که روزگاری زیر آسمانی نیلگون آرمیده بود، اکنون گویی در آغوش سایههای سیاه نفسگیر شده گویی دستی ناپیدا تمامی رنگهای آن را با بیرحمی پاک کرده است و میتوان آن را نقاشی ناکشیده ای در پسزمینهای از دود و غبار تصور کرد که صدای بوق ماشینها، همهمه جمعیت و پچپچ نسیمی که گاه در کوچههای خاکستریاش گم میشود، همگی در یک سمفونی ناهماهنگ از زندگی آمیخته است . این جا تهران است . ملغمه ای از غم و شادی ها ، رنج و امید ها ، خستگی و تلاش ها و خواسته و ناخواسته هاست که همگی زیر غبار غلیظ این شهر کم پیدا و ناپیدا گشته اند. اما همچنان زندگی در تار و پود تهران زمزمه کرده و با نفس هایی بلند ، سرآغازی تازه را درخواست می کند.