یک. صبح در حال رفتن به دفتر کار خود هستید، در ایستگاه مترو با ازدحام مواجه میشوید. قطار میآید و علیرغم تلاش فراوان، نمیتوانید سوار شوید و تازه به صف اول میرسید. قطار بعدی میآید و به زحمت سوار میشوید. احساس خوشحالی میکنید که بالاخره سوار شدید و دیرتر از این نمیرسید. اما در همین لحظه صدای بلند چند نفر در واگن قطار، توجه شما را جلب میکند و متوجه میشوید از اتباع افغانستانی هستند. اولین چیزی که به ذهنتان میرسد این است که آنها جای شما را تنگ کردند و اگر نبودند، مترو آنقدرشلوغ نبود.
دو. آخر هفته همراه خانواده به دریاچه چیتگر میروید. پارکینگ دریاچه، به شدت شلوغ است و بعد از جستجوی فراوان، ماشین را در فاصلهای نسبتا طولانی پارک میکنید. زیرانداز، غذا و وسایل بازی بچه ها را بار میکنید و خود را به زحمت به دریاچه میرسانید. زیرانداز را پهن میکنید و دور هم مینشینید. در همین لحظه چند خانواده افغانستانی را میبینید که مشغول قدم زدن دور دریاچه هستند. اولیت چیزی که به ذهنتان میرسد این است که آن ها جای شما را در روزهای تعطیل و در اماکن تفریحی هم تنگ کردند و اگر نبودند، دریاچه آنقدر شلوغ نبود.
سه. برای ثبتنام فرزندتان در کلاس اول ابتدایی، به مدرسه محله خود میروید. مدیر مدرسه از کمبود ظرفیت مدرسه و تعداد بالای دانشآموزان هر کلاس و کمبود معلم برای مدرسه میگوید. همزمان چند خانم افغانستانی را هم میبینید که برای ثبتنام فرزندانشان، پشت در اتاق مدیر مدرسه منتظر هستند. اولین چیزی که باز هم به ذهنتان میرسد این است که در مدارس هم، آنها جای بچههای ما را تنگ کردند و اگر نبودند، مدرسهها آنقدر شلوغ نبود.
اینها تصورات ذهنی یک فرد نیست. اینها خبرها و یادداشتهای رسانهای است که روزانه منتشر میشود و در ذهن و باور ما اثرگذار است[۱]. اما تا چه میزان، حقیقت دارد؟ اتباع افغانستانی چه میزان از ظرفیت قطارهای مترو را به خود اختصاص میدهند؟ آیا اتباع افغانستانی، دریاچه چیتگر را در روزهای تعطیل، قُرق کردهاند؟ چه ارتباطی بین کمبود ظرفیت مدارس و تحصیل دانش آموزان افغانستانی وجود دارد؟ مشکل، حضور مهاجران افغانستانی است یا آنها مشکلات ما را به خوبی به خودمان نشان میدهند؟!
پاسخ همه این سوال های ظاهرا عجیب، در دادهها نهفته است. دادهها به ما قدرت تشخیص میدهند و نشان میدهند که دقیقا مشکل کجاست. دادهها به ما کمک میکنند تا به جای گزارههای کلی، شناخت دقیق از مساله، متناسب با اقتضائات محلی پیدا کنیم و اینگونه اثربخشی را افزایش دهیم.
در این یادداشت، سعی داریم یکی از این پرسشها را به کمک دادهها، بررسی دقیقتری کنیم.
اتباع افغانستانی بیش از چهار دهه است که به صورت رسمی و غیررسمی در شهرها و روستاهای مختلف ایران زندگی میکنند. در فقدان دادههای معتبر، آمارهای پراکنده حکایت از حضور بیش از ۶ میلیون نفر از اتباع در کشور را دارند[۲]. حضور طولانی مدت این افراد، به طور طبیعی تبعات گستردهای به همراه داشته است. تحصیل بیش از ۶۰۰ هزار نفر از دانش آموزان مهاجر در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲، یکی از این پیامدها است[۳].
سیاستهای حوزه اقامت و تابعیت مهاجران بسیار پر مناقشه در بین سیاستگذاران و افکار عمومی بوده است. اما «حق دسترسی به تحصیل کودکان مهاجر» بسیار متمایز از سایر مسائل حوزه سیاستگذاری مهاجران است. این تاکید در دستور رهبری در سال ۱۳۹۴ مبنی بر اینکه «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به صورت غیرقانونی و بی مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل باز بمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبت نام شوند[۴]» نیز مشاهده میشود. علیرغم نوسانات سیاستی در سالیان گذشته، به طور کلی میتوان گفت ایران در زمینه تحصیل کودکان مهاجر، کارنامه قابل دفاعی داشته است و بخش قابل توجهی از این کودکان، در شهرها و روستاهای مختلف از امکانات آموزشی برخوردار شدند. در ادامه، نگاهی به وضعیت گذشته و موجود بر اساس دادهها میاندازیم.
نخستین آمارهای موجود در مورد دانش آموزان مهاجر مربوط به سال تحصیلی ۷۰-۷۱ است[۵]. تعداد دانش آموزان مهاجر تا سال ۱۳۸۲ با شیبی آرام، افزایش یافت اما با شروع سیاستهای سختگیرانه دولت و تلاش برای بازگشت مهاجران، تعداد دانش آموزان مهاجر کاهش یافت؛ به طوریکه در سال تحصیلی ۸۳-۸۴ تعداد دانش آموزان مهاجر در مدارس ایران به کمترین مقدار خود(حدود ۸۴ هزار دانش آموز) رسید. پس از صدور فرمان رهبری در سال ۱۳۹۰ روند افزایش ثبت نام دانش آموزان شدت گرفت. افزایش تدریجی دانش آموزان مهاجر(همزمان با افزایش مهاجرت ها به ایران) تا به امروز ادامه داشته است. مطابق نمودار زیر، جمعیت دانش آموزان اتباع در مدارس کشور، طی ۳۰ سال گذشته بیش از ۶ برابر شده است. همچنین درصد جمعیت دانش آموزان اتباع به کل دانش آموزان کشور از ۱ درصد در دهه ۱۳۷۰ به ۴ درصد در سال ۱۴۰۱ رسیده است.
همانطورکه حدس زده میشود، عمده ملیت دانش آموزان اتباع در مدارس ایران، از کشور افغانستان است.
با بررسی دادهها مشاهده میکنیم که عمدهی دانش آموزان مهاجر در مدارس ایران، در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل هستند. در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ حدود ۶۸ درصد از دانشآموزان مهاجر در مقطع ابتدایی بودند. این نسبت در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ و ۱۴۰۱-۱۴۰۲ برابر با ۷۰ درصد بود. به عبارت دیگر، دانش آموزان مهاجر در مقاطع متوسطه با ریزش شدید مواجه میشوند. ترک تحصیل در مقاطع متوسطه به عواملی اقتصادی (مانند اشتغال و کمک به درآمدخانوار) یا فرهنگی (ازدواج زودهنگام، به ویژه در دختران) باز میگردد.
در ادامه و برای یافتن ارتباط بین ظرفیت مدارس و ثبت نام دانش آموزان مهاجر، بررسی را صرفا محدود به دادههای مقطع ابتدایی میکنیم. زیرا همانطور که نشان داده شد، عمده دانشآموزان مهاجر در مقطع ابتدایی تحصیل میکنند.
با بررسی دادهها در سطح استانهای کشور به این نتیجه میرسیم که دانشآموزان اتباع در استانهای مختلف و به صورت ناهمگون توزیع شدهاند. این ناهمگونی در توزیع اتباع و متعاقب آن در تحصیل دانش آموزان اتباع، منجر به ایجاد نقاط بحرانی و فشار به ظرفیت مدرسه و تعداد معلمان شده است. تهران، اصفهان، خراسان رضوی، قم، البرز، کرمان، فارس، یزد و سیستان و بلوچستان در صدر این استان ها قرارد دارند. نکته مهم این است که به دلیل فراوانی حضور اتباع در استان تهران، دادههای شهر تهران از شهرستانهای استان تهران تفکیک شده است تا امکان تحلیل مجزای آن وجود داشتهباشد.
مطابق نمودار زیر، تعداد دانشآموزان اتباع در مقطع ابتدایی شهرستانهای استان تهران بیش از ۷۰ هزار نفر میرسد. این عدد، معادل ۲۰ درصد از مجموع دانشآموزان ثبت نامی(ایرانی و اتباع) در شهرستان های استان تهران است که بسیار قابل توجه است. این درصد در مدارس شهر تهران به ۱۰ درصد میرسد. نکته با اهمیت این است که این عدد ۱۰ درصد، انحراف معیار بالایی دارد و احتمالا در مناطق شمال و جنوب شهر تهران کاملا متفاوت است. اینجا باز هم ارزش دادههای دقیق برای بیان مساله و ارائه راهکار آشکار میشود.
پس از مروری کلی بر ابعاد موضوع، قصد بررسی پرسش اولیه را داریم. ثبت نام دانش آموزان مهاجر در مدارس ، تا چه میزان بر ظرفیت مدارس اثرگذار است؟ برای بررسی پاسخ این سوال، ضروی است دو شاخص را از دادههای موجود، استخراج کنیم.
- تعداد کلاسهای مقطع ابتدایی هر استان و درصد آن به کل کلاسهای مقطع ابتدایی کشور
- تعداد دانش آموزان مقطع ابتدایی هر استان و درصد آن به کل دانشآموزان ابتدایی کشور
با مقایسه این دو شاخص، متوجه میشویم که ظرفیت هر استان تا چه میزان، متناسب با دانشآموزان استان است[۶]. برای نمونه، شهر تهران ۴.۶ درصد از کل کلاسهای کشور در مقطع ابتدایی را دارد اما ۷.۲ درصد از دانشآموزان ابتدایی کشور در این شهر تحصیل میکنند. یا ۳.۶ درصد از مجموع کلاسهای ابتدایی کشور در شهرستانهای استان تهران قرار دارد اما ۶.۷ درصد از دانش آموزان ابتدایی کشور را در خود جای دادهاست. در آنسوی طیف، استان گیلان ۳.۹ درصد از کلاسهای مقطع ابتدایی کشور را دارد اما ۲.۳ درصد از دانش آموزان ابتدایی در این استان، هستند و ظرفیت مدارس نسبت به دانش آموزان بالا است[۷].
در نمودار زیر، این دو شاخص برای همه استانهای کشور محاسبه و ترسیم شده است.
در گام بعدی، برای بررسی فشار تحصیل مهاجران در ظرفیت مدارس استانهای کشور، شاخص درصد دانش آموزان ابتدایی به دانش آموزان ابتدایی کل کشور را بدون در نظر گرفتن دانش آموزان اتباع، محاسبه میکنیم. و این عدد را با در نظر گرفتن دانشآموزان اتباع، تفاضل میکنیم و به نمودار زیر میرسیم.
عدد مثبت در نمودار فوق بدین معنی است که اضافه شدن دانشآموزان اتباع در مقطع ابتدایی آن استان، وضعیت نسبت تعداد دانشآموز به مدرسه را در استان، بدتر کرده است. شهرستانهای استان تهران، اصفهان، قم، البرز، کرمان، شهر تهران و خراسان رضوی در صدر این تغییر وضعیت بواسطه ثبت نام دانش آموزان اتباع است.
اما نکته قابل توجه این است که اثر این تغییرات در همین ۷ استان، چندان قابل توجه نیست. مورد اول را بررسی بیشتر کنیم. ۳.۶ درصد از کلاس های ابتدایی کشور در شهرستان استان تهران وجود دارد. اما ۶.۷ درصد از دانشآموزان ابتدایی کشور در شهرستانهای استان تهران تحصیل میکنند(تقریبا ۲ برابر). بحران، اینجاست. کلاسهای موجود در این منطقه، پاسخگوی این تعداد از دانشآموزان نیست و این خیلی ارتباطی به تحصیل اتباع در این منطقه ندارد. اگر دانش آموزان اتباع را حذف کنیم، این شاخص به ۶.۱ درصد می رسد و باز هم با عدد ۳.۶ درصدی نسبت کلاسها خیلی فاصله دارد. شهرستانهای استان تهران، با اختلاف زیادی نسبت به سایر استان ها در صدر اختلاف این دو شاخص وجود دارد. درباره سایر مواردی که جمعیت اتباع، قابل توجه است هم میتوان چنین تحلیلی را انجام داد.
برای روشن شدن موضوع، یک مثال از استانهایی بزنیم که تعداد دانشآموزان با تعداد کلاس ها متناسب نیست، اما جمعیت دانش آموزان اتباع آن استان قابل توجه نیست. ۶.۱ درصد از کلاسهای مقطع ابتدایی کشور در استان خوزستان است، اما ۷ درصد از دانشآموزان ابتدایی کشور در این استان تحصیل میکنند و نسبت کلاس به دانشآموز وضعیت خوبی ندارد. مساله محوری دقیقا اینجا است. در این استان، تنها ۹۷۰ دانش آموز اتباع در مقطع ابتدایی تحصیل میکنند(کمتر از نیم درصد از مجموع دانشآموزان استان).
جمع بندی
مناقشه در موضوع حق تحصیل کودکان افغانستانی در مدارس ایران از موضوعات پیچیدهای است که در دهه اخیر به دلیل افزایش مهاجرت های جدید اهمیت بیشتری یافته است. موافقان موضوع، بازماندگی کودکان مهاجر از تحصیل را ورود کودک به چرخه فقر، آسیبهای اجتماعی و محرومیتهای آتی میدانند و مخاطرات امنیتی و اجتماعی آن را در آینده گوشزد میکنند. مخالفان استدلال میکنند با توجه به بار هزینهای تحصیل کودکان اتباع بر بودجه دولت و در شرایطی که ده ها هزار کودک ایرانی از تحصیل جا ماندهاند، تحصیل کودکان اتباع از اولویت برخوردار نیست و چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است!
به سوال ابتدای بحث، برمیگردیم. چه ارتباطی بین کمبود ظرفیت مدارس و تحصیل دانش آموزان افغانستانی وجود دارد؟ مشکل، حضور مهاجران افغانستانی است یا آنها مشکلات را به خوبی نشان میدهند؟! در فقدان دادهها، ممکن است از واقعیت، منحرف شویم و از تشخیص مسائل اصلی غافل شویم.
داده ها به ما نشان میدهد در برخی استانهای کشور، هیچ تناسبی بین تعداد کلاس ها و تعداد دانش آموزان در مقطع ابتدایی وجود ندارد. تحلیل چرایی این موضوع، فرصت دیگری را میطلبد. اما احتمالا دلیل این موضوع میتواند از یکسو مسائل اقتصادی و فرصتهای بازار کار باشد که جمعیت به سمت کلانشهرها سوق پیدا کرده است. و از سوی دیگر، عدم توسعه زیرساختها در مناطق کمتر برخوردار(مانند استان خوزستان) یا رواج حاشیه نشینی در اطراف کلان شهرها(مانند شهرستانهای استان تهران) باشد.
بررسی این دادهها نشان میدهد که لزوما کودکان اتباع، رقیب کودکان ایرانی بر سر تصاحب صندلیهای مدارس کشور نیستند. در برخی نقاط، تعداد کلاسها فراتر از دانشآموزان است و مشکل جدی وجود ندارد. در نقاط بحرانی، بدون احتساب دانشآموزان اتباع، وضعیت برای دانشآموزان ایرانی قابل دفاع نیست. مساله اینجاست و باید روی راهکارهایی برای حل این مساله تمرکز کرد. تحصیل کودکان اتباع در این مناطق، مساله را به ما نشان میدهند و خود، مساله نیستند!
در پایان، ذکر سه نکته زیر ضروری است:
- این یادداشت، ادعا نمیکند که تحصیل کودکان اتباع، فشاری بر ظرفیت فعلی مدارس نمیآورد. اتفاقا در برخی نقاط(مانند شهرستان های حاشیه ای استان تهران)، ثبت نام دانش آموزان اتباع فشار شدیدی به مدارس آوردهاست. این یادداشت تاکید میکند که در مناطق بحرانی، صرفا عدم ثبت نام کودکان مهاجر کمکی به تحصیل کودکان ایرانی نمیکند. مساله اصلی، عدم تناسب تعداد کلاسها و تعداد دانشآموزان آن مناطق است.
- در سطوح مختلف شهر و روستا در استانهای مختلف، شاهد انحراف میانگین بالایی هستیم. تراکم دانش آموزان مهاجر، تراکم سکونت مهاجران در مناطق محروم، سرانه مدرسه و سرانه معلمان در مناطق جغرافیایی مختلف انحراف میانگین بالایی ایجاد میکند و تفاوت ها بسیار چشم گیر است. لذا هرچه دسترسی به دادههای ریزتر و دقیقتر باشد مساله زوایای دقیق تری پیدا میکند و امکان ارائه راهکار وجود دارد. این یادداشت، صرفا تلاشی برای نشان دادن ارزش دادهها در شناخت دقیق مسالههای عمومی بود.
- یکی از کاربردهای بررسی این دادهها، پیشنهاد موقعیتهای سرمایهگذاری اثربخش برای خیرین در امر مدرسهسازی است. در چه منطقه ای از کدام شهر، تناسب بین کلاس ها و تعداد دانشآموزان وجود ندارد و نیاز به ساخت و تجهیز کلاس است؟ حتی ممکن است در برخی نقاط بحرانی، مدرسه وجود دارد و نیاز به تامین مالی برای حقوق معلمان داوطلب یا معلمان بازنشسته برای برگزاری کلاسها در نوبت عصر باشد.
پانویس و ارجاع
[۱] برای نمونه، موارد زیر را ببینید:
[۲] https://B2n.ir/k90481
[۳] http://diaran.ir/11975/
[۴] https://B2n.ir/g27069
[۵] دادههای این بخش برگرفته از کتاب زیر است:
«بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر در ایران». نوشته پیمان حقیقت طلب و همکاران، ۱۴۰۳، نشر میراث اهل قلم.
[۶] در صورت وجود داده، میتوان همین مقایسه را با هدف بررسی تعداد معلمهای هر استان و سرانه معلم به دانشآموز انجام داد.
[۷] دادههای سالنامه آماری آموزش و پرورش. سال ۱۴۰۱
نویسندگان
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/۱۵ بهمن ۱۴۰۳
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/۱۵ بهمن ۱۴۰۳