در سالهای اخیر، حضور افغانها در ایران به یکی از موضوعات بحثبرانگیز میان شهروندان و دولت تبدیل شده است. این مهاجران که عمدتاً در جستجوی پناهگاهی از وضعیت ناامن کشور خود به ایران آمدهاند، با چالشهای بسیاری در زمینههای اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند. با این حال، باورهای رایج و گاه نادرستی درباره این گروه مهاجر، بهویژه در ارتباط با سهم آنها از بازار کار و تأثیر حضورشان بر اقتصاد ایران، وجود دارد که اغلب منجر به بروز نارضایتیهای اجتماعی و اقتصادی میشود.
یکی از باورهای رایج این است که افغانها، بهویژه در مشاغل با دستمزد پایین، در حال «تصاحب» بازار کار ایران هستند. این نگرش بیشتر از آنکه ریشه در واقعیتهای اقتصادی داشته باشد، ناشی از تبعیضهای اجتماعی و ترس از تغییرات در بازار کار است. بسیاری از ایرانیها بر این باورند که مهاجران افغان با قبول دستمزدهای پایینتر، فرصتهای شغلی را از آنها میگیرند. اگرچه این ادعا ممکن است در برخی موارد درست باشد، اما واقعیت پیچیدهتر از این است. افغانها به دلیل شرایط دشوار مهاجرت و اقامت غیررسمی، معمولاً در مشاغلی فعالیت میکنند که ایرانیها تمایلی به انجام آنها ندارند، مانند کار در کشاورزی، صنایع ساختمانی یا خدمات شهری.
باور دیگر این است که حضور افغانها موجب کاهش کیفیت و استانداردهای کار در ایران میشود. برخی معتقدند که افغانها به دلیل نداشتن آموزشهای کافی یا مجوزهای قانونی، ممکن است مشکلاتی برای بازار کار ایجاد کنند. این در حالی است که بسیاری از افغانها در زمینههای مختلف از تجربه و مهارتهای ارزشمندی برخوردارند و اگر شرایط مناسبی برای کار آنها فراهم شود، میتوانند به رشد اقتصادی کشور کمک کنند.
در مقابل، گروهی دیگر بر این باورند که با توجه به روند پیر شدن جمعیت در ایران، افغانها نقشی مهم در تأمین نیروی کار ارزان و رفع نیازهای بازار ایفا میکنند. به اعتقاد این گروه، مهاجران افغان در برخی صنایع و بخشها، از جمله ساختوساز و کشاورزی، میتوانند به توسعه اقتصادی کشور در سالهای آینده کمک کنند.
بهطور کلی، حضور افغانها در بازار کار ایران از یک سو چالشهایی را به همراه دارد و از سوی دیگر فرصتی برای تقویت بخشهایی از اقتصاد است که به نیروی کار ارزان و کارآمد نیاز دارند. متن پیشرو تلاش دارد با استفاده از دادههای مرکز آمار ایران درباره نیروی کار، به بررسی دقیقتر و دادهمحور این باورها درباره حضور مهاجران افغان در ایران بپردازد.
بررسی وضعیت کارگران افغانستانی در ایران
طبق دادههای مرکز آمار، کارگران افغانستانی در سال ۱۴۰۱ حدود ۳.۳ درصد از نیروی کار ایران را تشکیل میدادند. انتظار میرود این نسبت در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳، با ادامه موج مهاجرت، افزایش یافته باشد. روند حضور افغانستانیها در بازار کار ایران نیز صعودی بوده و سهم آنها از نیروی کار طی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۱ حدود ۴۵ درصد رشد داشته است.
عمده این کارگران در استانهای تهران (۴۸ درصد)، خراسان رضوی (۱۸ درصد) و اصفهان (۹ درصد) مشغول به کار هستند. میتوان گفت کلانشهرهای کشور مقصد اصلی کارگران افغانستانی بودهاند. با این حال، استان آذربایجان شرقی و کلانشهر تبریز مقصد تعداد بسیار کمی از این کارگران بودهاند.
علاوه بر این، میتوان توزیع جغرافیایی افغانستانیها را با میزان حضور آنها در نیروی کار استانها نیز بررسی کرد. بهعنوان مثال، افغانستانیها حدود ۹ درصد از نیروی کار استان قم را تشکیل میدهند.
مرکز آمار در پرسشنامههای خود شغل افراد را نیز ثبت میکند و با استفاده از این اطلاعات میتوان گروههای شغلیای را که افغانستانیها بیشتر در آنها فعال هستند، بررسی کرد. همانطور که انتظار میرود، عمده فعالیت افغانستانیها در مشاغل مرتبط با کار فیزیکی است، بهطوری که بیش از ۸۰ درصد آنها در گروههای شغلیای مشغول به کار هستند که بخش اصلی آنها به نیروی کار فیزیکی وابسته است.
بررسی جزئیتر بخشهایی که افغانستانیها در سال ۱۴۰۱ در آنها حضور داشتند، نشان میدهد که فعالیت آنها عمدتاً در بخشهای صنعتی مانند صنایع معدنی، تولید و ساختمان متمرکز بوده است.
علیرغم حضور کمرنگ افغانستانیها در بخشهای تخصصیتر نیروی کار، مانند متخصصان یا تکنسینها، دادههای مرکز آمار نشان میدهد که حضور آنها در این دو گروه شغلی از سال ۱۳۹۱ تاکنون بیش از ۱۰۰ درصد رشد داشته و بسیار بیشتر از سایر گروهها بوده است. بهنوعی میتوان گفت، اگرچه در شرایط فعلی بسیاری از افغانستانیها در بخشهای کممهارت نیروی کار فعال هستند، اما ممکن است در آینده با افزایش مهارتهای خود سهم بیشتری از مشاغل با مهارت بالا را به خود اختصاص دهند.
برای بررسی اینکه آیا کارگران افغانستانی واقعاً در بازار کار ایران جایگزین کارگران ایرانی شدهاند، نمیتوان صرفاً بر اساس رشد سهم آنها از نیروی کار نتیجهگیری کرد. بهعنوان مثال، مخالفان این ادعا مطرح میکنند که افغانستانیها عمدتاً در بخشهایی از بازار کار ایران فعالیت میکنند که عرضه نیروی کار ایرانی در گذشته در این بخشها بسیار کم بوده است. برای بررسی دقیقتر این موضوع، میتوان میزان اشتغال افراد ایرانی و افغانستانی را در دو بخش «مشاغل ابتدایی» و «کارگران صنایع دستی» مقایسه کرد.
مشاهده میشود که در بخش «مشاغل ابتدایی» از سال ۱۳۹۶ تاکنون، میزان اشتغال افراد ایرانی حدود ۲۵۰ هزار شغل افزایش یافته است. بهنوعی، در این بخش هم اشتغال افراد ایرانی افزایش یافته و هم اشتغال افراد افغانستانی. اما در بخش «کارگران صنایع دستی»، میزان اشتغال افراد ایرانی کاهش یافته است. دادهها نشان میدهند که این کاهش تقریباً برابر با افزایش حضور نیروی کار افغانستانی در این بخش است. این موضوع بیانگر آن است که تعداد کل شغلها در این بخش طی سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ تقریباً ثابت مانده است.
تغییرات اشتغال افراد ایرانی حاضر در این بخش نیز کمتر از ۱۰ درصد بوده است. این دادهها نمیتوانند بهطور دقیق ادعای جایگزینی کارگران افغانستانی با نیروی کار ایرانی را تأیید کنند. بااینحال، تأثیر نسبی حضور کارگران افغانستانی در اشتغال بخشهای مختلف، بهویژه در بخش «کارگران صنایع دستی»، قابل مشاهده است.
روند کلی اشتغال در بخشهای مختلف نشان میدهد که مسئله جانشینی کارگران افغانستانی، حتی در صورت وجود، تأثیر بسیار کمتری نسبت به روندهای کلی اقتصاد کلان ایران دارد. برای مثال، احتمالاً ارتباطی میان ثبات اشتغال در بخش «کارگران صنایع دستی» و نرخ رشد اقتصادی نزدیک به صفر ایران بعد از سال ۱۳۹۶ وجود دارد.
حضور افغانستانیها عمدتاً در بخش غیررسمی اقتصاد است. اگر بیمه داشتن کارگر را بهعنوان شاخصی برای رسمی یا غیررسمی بودن فعالیت در نظر بگیریم، نسبت کارگران افغانستانی تحت پوشش بیمه در ایران، در مقایسه با کارگران ایرانی، بسیار کمتر است.
این دادهها، همراه با آمار رشد حضور کارگران افغانستانی در نیروی کار، نشان میدهد که افزایش حضور افغانستانیها در سالهای اخیر به بزرگتر شدن بخش نیروی کار غیررسمی اقتصاد ایران منجر شده است. این موضوع، در کنار مسئله جانشینی نیروی کار و افزایش عرضه نیروی کار، میتواند از طریق کاهش حقوق کارگران، بر زندگی تمامی کارگران، بهویژه اقشار ضعیف اقتصادی، تأثیر منفی بگذارد.
همچنین، افغانستانیها در شرایط فعلی عمدتاً در بخشهایی مشغول به کار هستند که نرخ بیمه شدن در آنها پایین است. بهنظر میرسد یک ساختار نسبتاً دوپاره در بازار کار ایران وجود دارد: یک بخش رسمیتر که افغانستانیها به دلیل نداشتن مهارتهای لازم و همچنین محدودیتهای قانونی، دسترسی به آن را ندارند؛ و یک بخش غیررسمی که حضور افغانستانیها در آن پررنگ است، اما کیفیت مشاغل در این بخش برای هر دو گروه کارگران ایرانی و افغانستانی پایین است.
در این شرایط، بهنظر میرسد یکی از گروههای اصلی که ممکن است از مهاجرت افغانستانیها آسیب دیده باشند، کارگران ایرانی شاغل در این بخشها هستند.
در ادامه، بر اساس نتایج دادهها، یک چارچوب نظری در مورد مسئله مهاجرت افغانستانیها و رابطه آن با بازار کار مطرح میشود.
تحلیل نظری بر پایه نظریه بازار کار دوگانه (Dual Labor Market Theory)
نظریه بازار کار دوگانه توسط مایکل پیورا و پیتر دویری در دهه ۱۹۷۰ توسعه داده شد. این نظریه تلاش میکند تا ساختارهای نابرابر بازار کار را توضیح دهد و نشان دهد که چگونه نیروی کار در دو بخش مجزا توزیع میشود. این اقتصاددانان، بر اساس تحلیلهای خود در مورد تغییرات صنعتی و مهاجرت در جوامع سرمایهداری پیشرفته، به این نتیجه رسیدند که بازار کار بهطور ساختاری به دو بخش مجزا تقسیم میشود.
این نظریه بر این پایه استوار است که بازار کار در اقتصادهای مدرن به دو بخش اصلی تقسیم میشود: بخش اولیه شامل مشاغل رسمی، پایدار و پردرآمد است. این مشاغل معمولاً شرایط کاری خوبی دارند، مزایای شغلی ارائه میدهند و فرصتهای پیشرفت شغلی را فراهم میکنند. معمولاً نیروی کار بومی و افراد با تحصیلات یا مهارتهای بالا در این بخش فعالیت میکنند. از سوی دیگر، بخش ثانویه شامل مشاغل غیررسمی، ناپایدار و کمدرآمد است. این بخش شرایط کاری سختتری دارد، امنیت شغلی و مزایای اجتماعی کمتری ارائه میدهد و اغلب توسط مهاجران، کارگران بدون مدرک قانونی و افرادی که فاقد مهارتهای تخصصی هستند، اشغال میشود.
این نظریه بر تقسیم ساختاری بازار کار تأکید دارد و بیان میکند که بازار کار بهدلیل ساختارهای اجتماعی و نهادی بهطور طبیعی به دو بخش تقسیم میشود. این تقسیمبندی فراتر از عرضه و تقاضای صرف نیروی کار است و موانع نهادی در بخش اولیه مانع از ورود نیروی کار کممهارت میشود. در بخش اولیه، ورود به بازار کار معمولاً بهدلیل نیاز به مدارک تحصیلی یا قانونی محدود است، درحالیکه در بخش ثانویه این موانع کمتر وجود دارند. بخش ثانویه بهدلیل نیاز به نیروی کار ارزان و انعطافپذیر، عمدتاً مهاجران را جذب میکند. این بخش معمولاً هزینههای کمتری برای کارفرما دارد و نیروی کار را در موقعیتهای آسیبپذیر قرار میدهد.
نظریه بازار کار دوگانه بهویژه در مورد مهاجران افغان در ایران کاربرد دارد. این افراد بهدلیل نداشتن مدارک قانونی یا شهروندی ایران، نمیتوانند به مشاغل پایدار و رسمی دسترسی پیدا کنند و بهطور عمده به بخش ثانویه بازار کار محدود میشوند. بسیاری از افغانها در ایران در بخشهایی مانند کارگری ساختمان، کشاورزی و خدماتی فعالیت میکنند که غالباً فاقد امنیت شغلی و مزایا هستند و شرایط کاری سختی دارند. حضور مهاجران افغان در این بخشها بهدلیل دستمزد پایین آنها، موجب رقابت در بازار کار شده و میتواند بر سطح دستمزدها و فرصتهای شغلی نیروی کار بومی تأثیر بگذارد. نبود سیاستهای مهاجرتی منسجم برای ادغام مهاجران نیز موجب تثبیت این تقسیمبندی و افزایش نابرابری در بازار کار شده است. علاوه بر این، نسلهای دوم و سوم مهاجران افغان با بحران هویتی مواجهاند و نمیدانند به کدام جامعه تعلق دارند. این شرایط باعث میشود مهاجران افغان نهتنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر اجتماعی نیز در وضعیت حاشیهای باقی بمانند.
سخن پایانی
حضور مهاجران افغان در ایران به دلایل تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی اهمیت ویژهای دارد، اما این حضور با چالشهای متعددی همراه است که تأثیرات گستردهای بر جامعه و اقتصاد ایران داشته است. یکی از مهمترین چالشهای پیشروی مهاجران، مسائل حقوقی و قانونی است. بسیاری از مهاجران افغان در ایران فاقد مدارک شناسایی یا اقامت رسمی هستند که این مسئله دسترسی آنها به خدمات عمومی، مانند آموزش و بهداشت، را بهشدت محدود میکند. برای بررسی صحیحتر تأثیر حضور مهاجران افغان در ایران، ابتدا لازم است شرایط قانونی و رسمی حضور آنان بهبود یابد. رسمی کردن حضور مهاجران میتواند آنها را از بخش غیررسمی بازار کار به مشاغل رسمیتر منتقل کند و به این ترتیب، امکان بهرهمندی از حقوق شغلی و اجتماعی مناسبتری را برای آنان فراهم آورد. این اقدام میتواند به کاهش رقابت ناعادلانه در بخشهای خاص و بهبود وضعیت بازار کار داخلی منجر شود.
از سوی دیگر، تحلیل دقیقتر نشان میدهد که باور عمومی مبنی بر اینکه مهاجران افغان سهم بزرگی از بازار کار را اشغال کردهاند، تا حد زیادی اشتباه است. در واقع سهم حقیقی نیروی کار افغان از بازار کار، بهویژه در بخشهای حساس اقتصادی، درصد قابلتوجهی نیست و این موضوع نیازمند اصلاح دیدگاههای عمومی و سیاستگذاریهای مبتنی بر دادههای واقعی است. چنین سیاستهایی نهتنها به مهاجران کمک میکند، بلکه میتواند به تنظیم بهینه بازار کار و کاهش تنشهای اجتماعی نیز کمک کند.
پانویس و ارجاع
- نظرسنجی نیروی کار مرکز آمار ایران
- دادههای پردازش شده مرکز آمار ایران:
https://iran-open-data.github.io/LFSIR
- دسته بندی شغلی ISCO:
https://ilostat.ilo.org/methods/concepts-and-definitions/classification-occupation
دسته شغلی کارگران صنایع دستی شامل موارد زیر است:
- کارگران ساختمان و مشاغل مرتبط (بهجز برقکاران)
- کارگران فلزکاری، ماشینآلات و مشاغل مرتبط
- کارگران صنعت چاپ
- کارگران برق و الکترونیک
- کارگران صنایع غذایی، چوب، پوشاک و صنایع دستی مرتبط
دسته شغلی کارگران ابتدایی شامل موارد زیر است:
- کارگران فروش و خدمات خیابانی
- کارگران معدن، ساخت و ساز، تولید و حمل و نقل
- کارگران کشاورزی، جنگلداری و شیلات
- کارگران زباله و سایر مشاغل ابتدایی
- کارگران نظافت
- دستیاران آماده سازی غذا
نویسندگان
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/۱۵ بهمن ۱۴۰۳
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/
- شرکتکنندگان دومین جایزه دیتاژورنالیسم (۱۴۰۳)https://d-mag.ir/pauthor/anonymous/۱۵ بهمن ۱۴۰۳